English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
dorsiventral دارای قسمت پشتی وشکمی مشخص
Other Matches
ladder back دارای پشتی بلند
windsor chair صندلی دارای پشتی منحنی
wing chair مبل دارای پشتی و دستههای چوبی و سفت
nodous دارای برامدگیهای مشخص
nodose دارای برامدگیهای مشخص
amorphous دارای ساختمان غیر مشخص
trichotomous دارای سه قسمت
discontiguous دارای قسمت جدا
fronted دارای قسمت جلو
tump line طناب یا تسمه کوله پشتی مال بند سینه کوله پشتی
trombone شیپور دارای قسمت میانی متحرک
landdau یکجور گردونه چهارچرخه که پوشش ان دارای دو قسمت است
balanced control surfaces سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
trey پیشوندیست بمعنی دارای سه قسمت وسه قسمتی وسه تایی وهرسه واحد یکبار
algorithm قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
an fitting رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
hinder پشتی
tergal پشتی
dorsad پشتی
backrest پشتی
backing پشتی
spinal پشتی
trailng پشتی
backpart پشتی
backs پشتی
dorsal پشتی
hindered پشتی
at the back of به پشتی
spinally پشتی
hinders پشتی
sparsity کم پشتی
hindering پشتی
posterior پشتی
back door در پشتی
back پشتی
descriptor کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
density of traffic پر پشتی امد و شد
pad لایه پشتی
backed پشتی دار
dossal پشتی ظهری
negrophilism پشتی از سیاهان
packs کوله پشتی
padded پشتی دار
pads لایه پشتی
climbing sack کوله پشتی
dossel پشتی ظهری
swag کوله پشتی
haversacks کوله پشتی
sparseness کم پشتی پراکندگی
pack کوله پشتی
haversack کوله پشتی
to give a knee to پشتی کردن
dossel پشتی فهری
to stick up for پشتی کردن
backing pawl ضامن پشتی
bolster پشتی کردن
pillows پشتی مخده
bolstered پشتی کردن
bolsters پشتی کردن
knapsack کوله پشتی
knapsacks کوله پشتی
rucksacks کوله پشتی
rucksack کوله پشتی
climbing pack کوله پشتی
to keep in countenance پشتی کردن
dossal پشتی فهری
dorsomedial پشتی- میانی
dorsal fin بالچه پشتی
kit کوله پشتی
pillow پشتی مخده
trailing edge لبه پشتی
backless بدون پشتی
kit bag کوله پشتی
dorsolateral پشتی و جانبی
packsack کوله پشتی
kits کوله پشتی
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
knapsacks کوله پشتی کوچک
knapsack کوله پشتی کوچک
turtle graphics گرافیک لاک پشتی
swagman مسافرکوله پشتی دار
pillow [قالیچه اندازه پشتی]
rear [front] connection اتصال [جلوئی] پشتی
dorsomedial thalamus تالاموس پشتی- میانی
dossal پشتی صندلی وغیره
dossel پشتی صندلی وغیره
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
benchstool نیمکت [صندلی] بدون پشتی
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
backs پشتی کردن پشت انداختن
backs پشتی کنندگان تکیه گاه
back پشتی کنندگان تکیه گاه
pack frame کوله پشتی زین دار
back پشتی کردن پشت انداختن
trailing zeros صفرهای پشتی [دنباله دار] [ریاضی]
backpacks کوله پشتی مخصوص بارهای پرحجم
to stand by a person از کسی پشتی یا حمایت یانگهداری کردن
backpack کوله پشتی مخصوص بارهای پرحجم
granger عضو انجمن پشتی بانان کشاورزی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttles بمباران قسمت به قسمت
located تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locate تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
faldstool صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
to stand up for پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
specifics مشخص
indistinctive نا مشخص
named مشخص
highlight مشخص
highlighted مشخص
specific مشخص
highlights مشخص
distinct مشخص
marked مشخص
pronounced مشخص
kenspeckle مشخص
distinctive مشخص
specific code کد مشخص
distinguished مشخص
physiognomonic مشخص
signate مشخص
clean cut مشخص واضح
signalled اشکار مشخص
to create an image for oneself as somebody مشخص کردن
specify مشخص کردن
nonsignificant غیر مشخص
distinguishing مشخص اختصاصی
specifies مشخص کردن
named place of destination مقصد مشخص
distinctive فرق مشخص
cleaners مشخص واضح
individuate مشخص کردن
clean-cut مشخص واضح
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com