English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English Persian
purpose درنظر داشتن
purposes درنظر داشتن
Search result with all words
contemplate درنظر داشتن اندیشیدن
contemplated درنظر داشتن اندیشیدن
contemplates درنظر داشتن اندیشیدن
contemplating درنظر داشتن اندیشیدن
Other Matches
leave your books w me درنظر
note درنظر گرفتن
meanest درنظر گرفتن
noting درنظر گرفتن
meaner درنظر گرفتن
notes درنظر گرفتن
mean درنظر گرفتن
to take into consideration درنظر گرفتن
To consider . To take into account . درنظر گرفتن
over estimation زیادی درنظر گرفتن
in contemplation درنظر گرفته شده
presence درنظر مجسم کننده
open to the public واضح درنظر عموم
leakages مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakage مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
intercommon داشتن
bear داشتن
have داشتن
having داشتن
relieve داشتن
to possess داشتن
to have داشتن
to hold داشتن
to have possession of داشتن
bear در بر داشتن
bears در بر داشتن
possess داشتن
possessing داشتن
doubt شک داشتن
to be in a f. تب داشتن
want کم داشتن
to be feverish تب داشتن
doubts شک داشتن
possesses داشتن
bears داشتن
doubted شک داشتن
wanted کم داشتن
doubting شک داشتن
to have f. تب داشتن
relieves داشتن
monogyny داشتن یک زن
own داشتن
lackvt کم داشتن
to hold a meeting داشتن
redolence بو داشتن
lack کم داشتن
owns داشتن
owning داشتن
to go hot تب داشتن
owned داشتن
lacked کم داشتن
lacks کم داشتن
relieving داشتن
reck بیم داشتن
reck باک داشتن
resile انعطاف داشتن
contests اعتراض داشتن بر
contesting اعتراض داشتن بر
contested اعتراض داشتن بر
imply دلالت داشتن
contest اعتراض داشتن بر
to be in contact تماس داشتن
repugn تناقض داشتن
to be in debt بدهی داشتن
to be in demand طالب داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
preservatize نگاه داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
protend بسط داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
receive of سهم داشتن از
to be in rapport تماس داشتن
tolerate طاقت داشتن
tolerated طاقت داشتن
tolerates طاقت داشتن
tolerating طاقت داشتن
implies دلالت داشتن
reck پروا داشتن
propend تمایل داشتن
scoots سرعت داشتن
retroact واکنش داشتن
adjudge مقرر داشتن
scruple تردید داشتن
scruple وسواس داشتن
see after توجه داشتن به
shilly shally دودلی داشتن
shimmey تاب داشتن
shimmey لرزش داشتن
to be afraid بیم داشتن
shimmy تاب داشتن
shimmy لرزش داشتن
hears خبر داشتن
hear خبر داشتن
abominate تنفر داشتن
abominating تنفر داشتن
importing اهمیت داشتن
hab داشتن دارایی
abominated تنفر داشتن
implying دلالت داشتن
schismatize شقاق داشتن
to be in arrear پس افت داشتن
vary فرق داشتن
to be in a state of a بیم داشتن
contradict تناقض داشتن با
contradicted تناقض داشتن با
varies فرق داشتن
contradicts تناقض داشتن با
to have the pull of برتری داشتن بر
abominates تنفر داشتن
occupying مشغول داشتن
to have in stock موجود داشتن
retaining نگاه داشتن
to have in view در نظر داشتن
retained نگاه داشتن
to have patience شکیبایی داشتن
retain نگاه داشتن
expects چشم داشتن
expecting چشم داشتن
expected چشم داشتن
expect چشم داشتن
retains نگاه داشتن
occupy مشغول داشتن
occupies مشغول داشتن
to hang up نگاه داشتن
value گرامی داشتن
to have an steem for محترم داشتن
to rold in steem محترم داشتن
to have in remembrance یاد داشتن
to have in remembrance بخاطر داشتن
keeps نگاه داشتن
keep نگاه داشتن
to hold in contempt سبک داشتن
to keep in نگاه داشتن
to keep shop دکان داشتن
limps سکته داشتن
limping سکته داشتن
limped سکته داشتن
limp سکته داشتن
nettles رنجه داشتن
nettle رنجه داشتن
cravings اشتیاق داشتن
craves اشتیاق داشتن
craved اشتیاق داشتن
crave اشتیاق داشتن
to keep any one waiting نگاه داشتن
to keep a fast روزه داشتن
refrains نگاه داشتن
refraining نگاه داشتن
refrained نگاه داشتن
refrain نگاه داشتن
to hold in respect محترم داشتن
to hold in reverence محترم داشتن
stick-ups برجستگی داشتن
stick-up برجستگی داشتن
stick up برجستگی داشتن
to regard with reverence محترم داشتن
to in sight into something بصیرت داشتن
to keep a carriage درشکه داشتن
to have a bee in ones bonnet کک درتنبان داشتن
scooting سرعت داشتن
liaised رابطه داشتن
liaise بستگی داشتن
liaise رابطه داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com