English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
English Persian
subvert درون واژگون سازی کردن
subverted درون واژگون سازی کردن
subverting درون واژگون سازی کردن
subverts درون واژگون سازی کردن
Other Matches
overturn واژگون سازی
overturns واژگون سازی
overturned واژگون سازی
eversion واژگون سازی
capsize واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizing واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizes واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsized واژگون کردن کشتی واژگون شدن
reversal واژگون سازی واژگونی
reversals واژگون سازی واژگونی
upset _ واژگونی واژگون سازی اشفتگی اضطراب
assimilation درون سازی
incurvation خم سازی سوی درون
external وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
externals وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
compact نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compacts نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compacted نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compacting نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
upsetting واژگون کردن
rock the boat <idiom> واژگون کردن
upsets واژگون کردن
overturn واژگون کردن
to keel over واژگون کردن
upset واژگون کردن
overturns واژگون کردن
overturned واژگون کردن
capsizing واژگون کردن قایق
toppled برگشتن واژگون کردن
overturn واژگون کردن برانداختن
capsizes واژگون کردن قایق
capsized واژگون کردن قایق
overturns واژگون کردن برانداختن
toppling برگشتن واژگون کردن
topples برگشتن واژگون کردن
capsize واژگون کردن قایق
overturned واژگون کردن برانداختن
topple برگشتن واژگون کردن
to turn over واژگون کردن کارکردن دراوردن
intercoastal رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
reverses نقض کردن واژگون کردن
reversing نقض کردن واژگون کردن
reversed نقض کردن واژگون کردن
reverse نقض کردن واژگون کردن
swaps فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swops فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swapped فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swap فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopping فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopped فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
interpolating درون یابی کردن
interpolated درون یابی کردن
interpolates درون یابی کردن
interpolate درون یابی کردن
fullest پر کردن درون چیزی تا حد امکان
full پر کردن درون چیزی تا حد امکان
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
feed مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feeds مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
cold boot روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
topsy turvy واژگون
topsy-turvy واژگون
subversives واژگون
subversive واژگون
upside down واژگون
overturning واژگون
subverts واژگون ساختن
converse واژگون وارونه
subverted واژگون ساختن
purls واژگون شدن
conversed واژگون وارونه
converses واژگون وارونه
conversing واژگون وارونه
eversible واژگون شدنی
purling واژگون شدن
overset واژگون ساختن
subvert واژگون ساختن
purled واژگون شدن
purl واژگون شدن
subverting واژگون ساختن
to turn turtle واژگون شدن
turn over واژگون شدگی
upsetter واژگون کننده
in line processing پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
inverts انحراف سخن واژگون
invert انحراف سخن واژگون
inverting انحراف سخن واژگون
keel واژگون شدن افتادن
keels واژگون شدن افتادن
turn turtle واژگون شدن ناو یا قایق
inside out <idiom> داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
irreversibly چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
junk پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ballast هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
report program generator زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
simulate شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulating شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulates شبیه سازی کردن تشبیه کردن
floor کف سازی کردن
floored کف سازی کردن
floors کف سازی کردن
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
copied بدل سازی کردن
simulating وانمود سازی کردن
jerry build بنا سازی کردن
simulates وانمود سازی کردن
calker زیرپوش سازی کردن
simulate وانمود سازی کردن
insculp مجسمه سازی کردن
copying بدل سازی کردن
copy بدل سازی کردن
copies بدل سازی کردن
To forge a document (documents). سند ومدرک سازی کردن
imagery شبیه سازی عکاسی کردن
bastardization بدل سازی حرامزاده کردن
compaction فشرده سازی متراکم کردن
photoengrave بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
simulate شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulates شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulating شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustration خنثی سازی محروم سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
clearance پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
deleting پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
deletes پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
delete پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
deleted پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
compacts کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compact کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacting کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
pave [صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
compacted کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
media کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
storage رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
nonerasable storage رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
maintenance فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
inly از درون
insides درون
in the recesses of the heart در درون دل
inside درون
internally از درون
core درون
reentrant درون رو
cores درون
abintra از درون
endocarp درون بر
interior درون
inward درون
inhaul line درون کش
inbound به درون
interiors درون
endogenous درون زا
ben درون
interiorly از درون
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
introvert درون گرا
inland درون کشور
interiors درونی درون
interior درونی درون
online درون خطی
interstitial درون شبکهای
underground water اب درون زمین
ingrowing درون رویان
on line درون خطی
subversion درون واژگونی
immigration درون کوچی
intramuscular درون عضلانی
intracellular درون یاختهای
introverts درون گرا
intramuscular درون ماهیچهای
input درون گذاشت
pronation درون گرداندن
intramolecular درون مولکولی
intramolecular درون ذرهای
intrapersonal درون فردی
intraindividual درون فردی
innate درون زاد
intrafusal درون دوکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com