Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
porte cochere
در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
Other Matches
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
manors
خانه بزرگ
manor
خانه بزرگ
the man of the house
مرد یا خانه بزرگ
over housed
ساکن در خانه بی اندازه بزرگ
ante-court
[اولین صحن در خانه های بزرگ]
cyzicene hall
[تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
share
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shared
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
i wrote home
برای خانه
night clothes
لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
safari
سفر برای شکار بزرگ
safaris
سفر برای شکار بزرگ
to go away
ترک کردن
[خانه یا شهر]
برای چند مدتی
to go to
ترک کردن
[خانه یا شهر]
برای چند مدتی
deer refle
تفنگ کالیبر بزرگ برای شکاربزرگ
ara
محراب کلیسا
[در خانه های شخصی برای توسل به خدا]
long pull
اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
lararium
[اتاق کوچک در خانه های رومی برای عبادت شخصی]
sportfisherman
قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
cell
ثباتی که حاوی محل مرجع یک خانه مخصوص برای انجام عمل است
cells
ثباتی که حاوی محل مرجع یک خانه مخصوص برای انجام عمل است
case sensitive search
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
guns
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
pillow
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillows
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
gun
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
beach balls
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
big blue
ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
beach ball
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
vm/sp
VirtualIB سیستم عاملی برای کامپیوترهای بزرگ Product System achine
latchkey kid
[colloquial]
[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
latchkey child
[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
ratioing
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
keeper
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keepers
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
common
استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
critical path analysis
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
commoners
استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
commonest
استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
bottoming reamer
وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
central
که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
carrousel
گردونه
porte cochere
در گردونه ور
rotors
گردونه
rotor
گردونه
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
pass
گردونه گدوک
passes
گردونه گدوک
passed
گردونه گدوک
knobs
پیچ گردونه
locomobile
گردونه خودرو
training gear
گردونه در سمت
gipsy
گردونه دوار
memory drum
گردونه یاد
knob
پیچ گردونه
gipsy
گردونه هرزگرد
drummed
گردونه دوار
turntable
صفحه گردونه
turntables
صفحه گردونه
drum
گردونه دوار
elevator gear
گردونه در ارتفاع
activity wheel
گردونه فعالیت
motor car
گردونه خودرو
motor cars
گردونه خودرو
trailer
یدک گردونه
trailers
یدک گردونه
color wheel
گردونه رنگ امیزی
smoked drum
گردونه ثبت کننده
pill box
قوطی گردونه کوچک
electronic cottage
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
flyer
درحال پرواز گردونه تیزرو
flier
درحال پرواز گردونه تیزرو
slug
جانور تنبل گردونه کندرو
landaulet n
گردونه کوچکی که پوششی دارد
wagonette
گردونه چهار چرخه یک یا چنداسبه
fliers
درحال پرواز گردونه تیزرو
slugs
جانور تنبل گردونه کندرو
flyers
درحال پرواز گردونه تیزرو
slugged
جانور تنبل گردونه کندرو
Novell
شرکت بزرگ که نرم افزار شبکه تولید می :ند. و برای سیستم عامل Netware معروف است که روی سرور PC اجرا میشود
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
ralliear
یکجور گردونه سبک دوچرخه وچهارنفری
traction engine
لوکوموتیوی که گردونه هارادرجادههای بی ریل می کشد
to p a vehicle or horse
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
traction engines
لوکوموتیوی که گردونه هارادرجادههای بی ریل می کشد
unix
سیستم عامل چند کاربره عمومی سافت AT Tbell Laboraforien برای اجرا روی بیشتر کامپیوترها از PC تامین کامپیوتر و meninframe بزرگ
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
He has grown into a man .
برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
four in hand
گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
flying ambulance
گردونه تندروبرای بردن زخم خوردگان جنگ
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
kittereen
یکجور گردونه تک اسبه که درwest indies بکار میبرند
landdau
یکجور گردونه چهارچرخه که پوشش ان دارای دو قسمت است
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
waggonette
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
NetBEUI
گونه پیشرفته پروتکل شبکه NetBios ساخت ماکروسافت NetBECI در شبکه قابل سیریابی نیست و برای شبکههای مابین بزرگ نامناسب میشود
ferris wheel
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
ingoing
دخول
entree
دخول
arrival
دخول
admission
دخول
incoming
دخول
admissions
دخول
infare
دخول
admitance
دخول
arrivals
دخول
ingress
دخول
entry
دخول
penetration
دخول
intromission
دخول
introit
دخول
intrusion
دخول
intrusions
دخول
introgression
دخول
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
accessed
اجازه دخول
key entry
دخول کلیدی
access
اجازه دخول
ingress and egress
دخول و خروج
accession
دخول پیشرفت
entering through
مجرای دخول
accesses
اجازه دخول
entry condtion
شرط دخول
reentrance
دخول مجدد
obtrusiveness
دخول ناخوانده
entry plan
طرح دخول به سر پل
obtrusion
دخول ناخوانده
entry point
نقطه دخول
log in
دخول به سیستم
log on
دخول به سیستم
inclusion
دخول شمول
watertight
مانع دخول اب
admittance
ورود دخول
intrusiveness
دخول سرزده
entry side
جهت دخول
reebtry
دخول مجدد
water tight
مانع دخول اب
inlets
ورود دخول
impervious
مانع دخول
admitance
اجازهء دخول
intravasation
دخول ابگونهای در
login
دخول به سیستم
consummation of marriage
دخول در زناشویی
inlet
ورود دخول
entry instruction
دستورالعمل دخول
accessing
اجازه دخول
insinuation
دخول غیرمستقیم
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
passports
وسیله دخول کلید
insinuation
نفوذ دخول تدریجی
intrant
دخول رسمی وقانونی
passport
وسیله دخول کلید
to let in
اجازه دخول دادن
ingress
حق دخول اجازه ورود
catch
بل گرفتن دخول پارو در اب
entrances
حق ورود دروازهء دخول
entranced
حق ورود دروازهء دخول
entrance
حق ورود دروازهء دخول
inlets
خور راه دخول
enter
اجازه دخول دادن
entered
اجازه دخول دادن
enters
اجازه دخول دادن
tight
مانع دخول هوا یا اب
hilum
محل دخول رگ وپی
entrancing
حق ورود دروازهء دخول
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com