English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
someone's hands are tied <idiom> دستهای کسی بسته بودن [اصطلاح مجازی]
Other Matches
deadman's float شناور بودن با دستهای باز
interdepend بسته بهم بودن
to be closed to [all] traffic برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
packet بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
claque دستهای که
bunchy دستهای
denominational دستهای
party lines خط دستهای
batch دستهای
party line خط دستهای
batches دستهای
processionary دستهای
congregational دستهای
fascicled دستهای
fascicular دستهای
production تولید دستهای
pentadelphous پنج دستهای
productions تولید دستهای
gregarious اجتماعی دستهای
batch file فایل دستهای
multiple contact کنتاکت دستهای
group flashing light چشمک زن دستهای
poppyhead گل اذین دستهای
batch processing پردازش دستهای
block copolymer همبسپار دستهای
batch mode باب دستهای
batch compiler همگردان دستهای
gallowglass دستهای سرباز مزدور
asterism برج دستهای از ستارگان
wash your hands دستهای خود را بشویید
splitting چند دستهای شدن
feverweed دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
dinosaurs دستهای ازسوسماران دوره تریاسیک
processionist کسیکه با دستهای راه میافتد
vespiary اجتماع زنبوران دستهای زنبور
squadron دستهای از مردم گروه هواپیما
squadrons دستهای از مردم گروه هواپیما
prone float روی شکم با دستهای کشیده
batches سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
deme دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
batch سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
wide arm handstand بالانس ژاپنی با دستهای فاصله دار
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
hard handed دارای دستهای پینه خورده سخت گیر
chain gang دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
maharajas لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
fascicle دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
maharaja لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
burst انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
fascicule دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
strappado مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب
bursts انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
fasciculus دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
maharajah لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
hurdy gurdy نوعی الت موسیقی که باگرداندن دستهای کار میکند
monoprogramming system سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
queueing تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queued تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
windrow دستهای علف که برای خشک کردن جمع شده است
passionist عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
queue تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
batches فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
queues تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
chains لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chain لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
songfest دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
batch فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
happy family دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
streams تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
rje سیم پردازش دستهای که دستورات ازترمینال راه دور به کامپیوترارسال می شوند
Jehovah's Witnesses دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
capitulary عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
jobs تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
job تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
ended کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
sequential خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
end کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
script مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
logs مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
log مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
AUTOEXEC.BAT فایل دستهای که شامل دستوراتی است که وقتی کامپیوتر شروع به کار میکند اجرا می شوند
autoexec bat در DOS یک فایل دستهای است که هنگام روشن شدن کامپیوتر یا شروع مجدد کاردستگاه فعال میشود
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
TDS سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
bureaus ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
bureau ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
batches فایل ذخیره شده روی دیسک که شامل دستورات سیستم است . در هنگام اجرای فایل دستهای
batch فایل ذخیره شده روی دیسک که شامل دستورات سیستم است . در هنگام اجرای فایل دستهای
editing run در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
transaction سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
depend مربوط بودن منوط بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
depends مربوط بودن منوط بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
appertains مربوط بودن متعلق بودن
depended مربوط بودن منوط بودن
governed نافذ بودن نافر بودن بر
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
inhere جبلی بودن ماندگار بودن
includes شامل بودن متضمن بودن
governs نافذ بودن نافر بودن بر
haze گرفته بودن مغموم بودن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
pertain مربوط بودن متعلق بودن
pertained مربوط بودن متعلق بودن
pertains مربوط بودن متعلق بودن
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
govern نافذ بودن نافر بودن بر
moon سرگردان بودن اواره بودن
moons سرگردان بودن اواره بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
having مالک بودن ناگزیر بودن
agree متفق بودن همرای بودن
agreeing متفق بودن همرای بودن
agrees متفق بودن همرای بودن
include شامل بودن متضمن بودن
slouch خمیده بودن اویخته بودن
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
reside ساکن بودن مقیم بودن
ablest لایق بودن مناسب بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
slouching خمیده بودن اویخته بودن
owes مدیون بودن مرهون بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
resided ساکن بودن مقیم بودن
disagree مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreeing مخالف بودن ناسازگار بودن
precedes جلوتر بودن از اسبق بودن بر
disagrees مخالف بودن ناسازگار بودن
consists شامل بودن عبارت بودن از
consisting شامل بودن عبارت بودن از
consisted شامل بودن عبارت بودن از
consist شامل بودن عبارت بودن از
abutted مماس بودن مجاور بودن
resides ساکن بودن مقیم بودن
owe مدیون بودن مرهون بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
look for منتظر بودن درجستجو بودن
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
appertain مربوط بودن متعلق بودن
stravage سرگردان بودن بی هدف بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
appertained مربوط بودن متعلق بودن
grog دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
stacks بسته
packets بسته
stack بسته
trusser بسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com