Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
hardness testing machine
دستگاه ازمایش سختی
Search result with all words
vicker's diamond hardness tester
دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
Other Matches
test element
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
hardness test
ازمایش سختی
rockwell hardness test
ازمایش سختی راک ول
drop hardness test
ازمایش سختی سقوطی
vickers hardness test
ازمایش سختی ویکرز
rebound hardness test
ازمایش سختی جهشی
joming test
ازمایش تعیین سختی فلزات
hardness tester
ازمایش کننده یا تستر سختی
to stand the racket
ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
scleroscope hardness
دستگاه سختی سنج
tube tester
دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
tester
دستگاه ازمایش
test set
دستگاه ازمایش
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
magnet tester
دستگاه ازمایش اهنربا
vibratory testing machine
دستگاه ازمایش نوسان
nozzle tester
دستگاه ازمایش نازل
test equipment
دستگاه ازمایش لامپ
spring tester
دستگاه ازمایش فنری
integrate circuit tester
دستگاه ازمایش ای سی تستر ای سی
material testing machine
دستگاه ازمایش مقاومت مصالح
fatigue testing machine
دستگاه ازمایش کننده خستگی
high tension bridge equipment
دستگاه ازمایش فشار قوی
insulation indicator
دستگاه ازمایش عایق بندی
insulation tester
دستگاه ازمایش عایق بندی
tire gage
دستگاه ازمایش باد لاستیکهای اتومبیل
engineering test
ازمایش صحت کار دستگاه ازمایشات فنی
insulation detector
دستگاه ازمایش عایق بندی اشکارساز ایزولاسیون
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
temper
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempered
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
use testing
ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
tryout
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
pilot method
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
assay
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assays
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
flight test
ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
continous immersion test
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
insulation test
ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
soil examination
بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
confident test
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
flight test
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
creep test
ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
environmental test
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
inflexibility
سختی
hardship
سختی
hardiness
سختی
hardships
سختی
difficulty
سختی
hardily
به سختی
hard lines
سختی
inexpiableness
سختی
rigidity
سختی
intensity
سختی
severity
سختی
violence
سختی
odburacy
سختی
oppressiveness
سختی
rigour
سختی
long suffering
سختی کش
rigors
سختی
rigours
سختی
flintiness
سختی
inexorability
سختی
privations
سختی
privation
سختی
hardness of water
سختی اب
difficulties
سختی
austerity
سختی
grievousness
سختی
arduousness
سختی
intolerableness
سختی
roughing
سختی
intension
سختی
intenseness
سختی
sternness
سختی
steeliness
سختی
stiffness
سختی
intractability
سختی
strictness
سختی
terribleness
سختی
adamancy
سر سختی
duress
سختی
astingency
سختی
adamancy
سختی
rigor
سختی
rigorism
سختی
aggravation
سختی
rigorousness
سختی
induration
سختی
heavily
به سختی
impenetrableness
سختی
implacability
سختی
hardness
سختی
seriously
به سختی
buckram
سختی
inclemency
سختی
soreness
سختی
tenacity
سختی
toughness
سختی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
narrow circumstances
تنگی سختی
rebound hardness
سختی جهشی
hardly any
به سختی هیچ
[هر]
refractorily
باسر سختی
life of privation
زندگی در سختی
gameness
جان سختی
softener
کاهنده سختی اب
graveness
عبوسی سختی
sclerometer
سختی سنج
water hardness
درجه سختی آب
duration
سختی بقاء
strain hardness
سختی درجه
strain hardness
سختی کشی
hardenability
قابلیت سختی
temporary hardness
سختی موقت
stubbornly
از روی سر سختی
softened
سختی را گرفتن
softens
سختی را گرفتن
depth of case
عمق سختی
permanent hardness
سختی دائمی
depth of hardening zone
عمق سختی
permanent hardness of water
سختی دایم اب
thermosetting
سختی پذیر
granite
سختی استحکام
irreconcilability
سختی در عقیده
irreconcilableness
سختی در عقیده
solidity
استواری سختی
asperity
سختی ترشی
I hardly ate
من تو را سختی خوردم
stubbornness
سر سختی لجاجت
to suffer hardship
سختی کشیدن
impact hardness
سختی برخورد
soften
سختی را گرفتن
addle
سختی گرفتاری
acataposis
سختی بلع
resistance
سختی مخالفت
durometer
سختی سنج
imperviousness
سختی بی اعتنائی
painfulness
زحمت سختی
eburnation
عاجی سختی
tenacity coefficient
ضریب سختی
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
to escape with life and limb
سختی رهایی جستن
red hardness
سختی گرم سرخ
to rub through or along
با سختی بسر بردن
to start with difficulty
به سختی روشن شدن
It was raining hard.
باران سختی می با رید
thermoplastics
پلاستیک سختی ناپذیر
eke out
<idiom>
به سختی بدست آوردن
nip and tuck
<idiom>
به سختی تمام کردن
the violence of a wind
سختی یاتندی باد
go for broke
<idiom>
به سختی تلاش کردن
thermoset
پلاستیک سختی ناپذیر
scratch hardness
درجه سختی خراش
thrust hardness
درجه سختی فشاری
scratch hardness tester
ازمایشگر سختی خراش
brinell hardness number
ضریب سختی برینل
come down hard on
<idiom>
به سختی تنبه کردن
quenching
ترساندن درجه سختی
heavy fighting is in progress
جنگ سختی جریان
stresses
سختی پریشان کردن
stressing
سختی پریشان کردن
hardly a child anymore
دیگر به سختی بچه ای
stress
سختی پریشان کردن
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
violence
شدت و تندی و سختی خشونت
lift is full of troubles
زندگی را سراسر سختی است
to get off cheaply
بدون سختی رها یافتن
Difficult times lie ahead.
دوران سختی درپیش است
to plow
[one's way]
through something
[American English]
با سختی در کاری جلو رفتن
English is not a hard language .
انگلیسی زبان سختی نیست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com