Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
respirator
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
respirators
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
Other Matches
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
pressure breathing
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
breating apparatus
دستگاه تنفس
spirometer
دستگاه تنفس سنج
aqualung
دستگاه تنفس اکسیژن
aqualungs
دستگاه تنفس اکسیژن
spirograph
دستگاه تنفس نگار
gill
دستگاه تنفس ماهی
gill slit
شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
slaver
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
rictus
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
stomal
دهان دار وابسته به دهان
expired air method
روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
coffee breaks
تنفس
coffee break
تنفس
entracte
تنفس
aspirations
تنفس
suction
تنفس
aspiration
تنفس
breathing
تنفس
intermission
تنفس
admission
تنفس
admissions
تنفس
intermissions
تنفس
respiration
تنفس
inhales
تنفس کردن
inhaled
تنفس کردن
inhale
تنفس کردن
intake stroke
مرحله تنفس
induction stroke
مرحله تنفس
respires
تنفس کردن
respiring
تنفس کردن
respirable
قابل تنفس
inhaling
تنفس کردن
inspirable
قابل تنفس
spirometry
تنفس سنجی
eupnoea
تنفس عادی
eupnoea
تنفس طبیعی
spirometer
تنفس سنج
respire
تنفس کردن
recess
تنفس کردن
snorkels
لوله تنفس
snorkel
لوله تنفس
respired
تنفس کردن
recesses
تنفس کردن
intake
مکیدن تنفس
inbreathe
تنفس کردن
halitosis
تنفس بدبو
hypernoea
تنفس سریع
gas absorption
تنفس گاز
artificial respiration
تنفس مصنوعی
polypnea
تنفس سریع
spiracle
سوراخ تنفس
tambour
تنفس نگار
intakes
مکیدن تنفس
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
naturally aspirated engine
موتور خود تنفس
intermission
نوبهای تنفس دار
recess
تعطیل موقتی تنفس
irrespirable
غیر قابل تنفس
scuba
وسیله تنفس در زیر اب
intermissions
نوبهای تنفس دار
intake
مجرای مکش یا تنفس
intakes
مجرای مکش یا تنفس
recesses
تعطیل موقتی تنفس
wind
قدرت تنفس کامل
recessional
وابسته بموقع تنفس
winds
قدرت تنفس کامل
puerile breathing
تنفس خرخری کودکان
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
abranchiate
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
artificial respiration
تنفس مصنوعی resuscitation : syn
the breathing operation
کاردم زدن عمل تنفس
pneusis
دم زنی
[تنفس]
[همچنین پزشکی]
snorkel
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
second wind
بازیابی وضع عادی تنفس
snorkels
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
schnorkel
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
hyperpnea
تنفس خیلی سریع یاعمیق
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
snorkels
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
pneumatoneter
الت سنجش گنجایش تنفس ریه
solvent abuse
تمرین تنفس درمحیط های خفه
snorkel
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
schnorkel
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
fricative
تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
breaks
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
pnemograph
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
break
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
to take a recess
موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
hypoventilation
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
demand oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
OS
دهان
jibbing
دهان
slobbers
اب دهان
jibs
دهان
slobber
اب دهان
spittle
اب دهان
slobbered
اب دهان
slobbering
اب دهان
astomatal
بی دهان
polystomatous
دهان
unmuffle
دهان
saliva
اب دهان
potato box
دهان
jib
دهان
polystome
دهان
jibbed
دهان
astomatous
بی دهان
chops
دهان
mouthed
دهان
mouth
دهان
mouthing
دهان
puss
دهان
mouths
دهان
gobs
دهان
gob
دهان
spit
اب دهان خدو
insalivate
اب دهان زدن به
scold
ادم بد دهان
spits
اب دهان خدو
scolded
ادم بد دهان
scolds
ادم بد دهان
mouth-watering
دهان آب انداز
openmouthed
دهان باز
mouthwash
دهان شویه
mouthwashes
دهان شویه
reek
بخار دهان
astomatal
فاقد دهان
fomalhaut
دهان ماهی
cyclostomatous
دهان گرد
mouthed
در دهان گذاشتن
mouths
در دهان گذاشتن
halitosis
گند دهان
fetid
گند دهان
palate
سقف دهان
mouthing
در دهان گذاشتن
palates
سقف دهان
slobber
دهان را اب انداختن
slobbered
دهان را اب انداختن
slobbering
دهان را اب انداختن
slobbers
دهان را اب انداختن
mouth
در دهان گذاشتن
peroral
از راه دهان
oral
از راه دهان
orals
از راه دهان
widemouthed
دهان باز
cyclostomate
دهان گرد
gymnostomous
برهنه دهان
say a mouthful
<idiom>
حرف دهان پر کن
neb
پوزه دهان
microstomous
کوچک دهان
throat
صدا دهان
mouthy
دهان دار
gag
دهان باز کن
gagged
دهان باز کن
gagging
دهان باز کن
rictus
چاک دهان
gags
دهان باز کن
mum's the word
<idiom>
دهان قرص
stoma
شکاف دهان
stomatology
دهان پزشکی
stomatic
شبیه دهان
to shut up
دهان بستن
reeks
بخار دهان
reeked
بخار دهان
toho
دهان ببر
stomatitis
ورم دهان
stomatal
وابسته به دهان
stomatal
دهان دار
reeking
بخار دهان
stomatous
دهان دار
throats
صدا دهان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com