English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
wheeler-dealer دست اندرکار معاملات سیاسی و غیره
wheeler-dealers دست اندرکار معاملات سیاسی و غیره
Other Matches
initiated into business دست اندرکار
involved دست اندرکار
exercising influence دست اندرکار
in practice دست اندرکار
apolitical دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
option dealer واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
political ties هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics علم سیاسی امور سیاسی
political circles محافل سیاسی دوایر سیاسی
reestablishment of diplomatic relations برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
politic سیاسی نماینده سیاسی
dealings معاملات
transactions معاملات
option dealing معاملات اختیاری
stoopage of trade منع معاملات
boycott تحریم معاملات
boycotted تحریم معاملات
internal transactions معاملات داخلی
overseas trade معاملات خارجی
purchase tax مالیات بر معاملات
real estate معاملات زمین
injunction تحریم معاملات
injunctions تحریم معاملات
stoopage of trade قطع معاملات
treament of aliens معاملات بیگانگان
unauthorized transaction معاملات فضولی
dealer فروشنده معاملات چی
boycotts تحریم معاملات
boycotting تحریم معاملات
foreign exchange transactions معاملات ارزی
dealers فروشنده معاملات چی
foreign exchange transaction معاملات ارزی
external transaction معاملات خارجی
commercial transactions معاملات تجارتی
volume of sales گردش معاملات
turn-over گردش معاملات
sales {pl} گردش معاملات
volume of sales حجم معاملات
turn-over حجم معاملات
sales {pl} حجم معاملات
turnover حجم معاملات
turnover گردش معاملات
futures معاملات سلف
credit transaction معاملات استمهالی
dealing for money معاملات پولی
arbitrage معاملات ارز
arm's length معاملات ازاد
exchange transactions معاملات برواتی
conveyancing تسهیل معاملات
credit transaction معاملات موجل
isonomy برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
swapped معاملات سلف ارز
swap معاملات سلف ارز
spot market بازار معاملات نقدی
brokered واسطه معاملات بازرگانی
brokering واسطه معاملات بازرگانی
brokers واسطه معاملات بازرگانی
hazardous معاملات قماری اتفاقی
real estate agency بنگاه معاملات املاک
broker واسطه معاملات بازرگانی
swaps معاملات سلف ارز
speculate معاملات قماری کردن
swopping معاملات سلف ارز
swops معاملات سلف ارز
agiotage معاملات احتکاری بروات
swopped معاملات سلف ارز
speculating معاملات قماری کردن
realtors دلال معاملات ملکی
realtor دلال معاملات ملکی
speculates معاملات قماری کردن
land agent دلال معاملات ملکی
invisibles معاملات غیرقابل رویت
speculated معاملات قماری کردن
opening of negotiations افتتاح مذاکرات [معاملات]
bargains چانه زنی در معاملات معامله
speculating معاملات پرخطر انجام دادن
speculate معاملات پرخطر انجام دادن
bargaining چانه زنی در معاملات معامله
speculated معاملات پرخطر انجام دادن
speculates معاملات پرخطر انجام دادن
My capital is locked up in land. سرمایه ام در معاملات زمین گیراست
bargain چانه زنی در معاملات معامله
bargained چانه زنی در معاملات معامله
exchange جای معاملات ارزی و سهامی بورس
speculates معاملات قماری یا سفته بازی کردن
speculating معاملات قماری یا سفته بازی کردن
speculated معاملات قماری یا سفته بازی کردن
speculate معاملات قماری یا سفته بازی کردن
lawmerchant قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
exchanging جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanged جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanges جای معاملات ارزی و سهامی بورس
the iron interest کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
procuration fee حق دلالی در معاملات استقراضی و رهن حق التحریر اسناد رسمی
whatnot غیره
exoskeleton مو و غیره
etcetera و غیره
grainer و غیره
conveyancing در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
track and field دیسک و غیره
queue صف اتوبوس و غیره
collective goods پارک و غیره
fallow غیره مزروع
queued صف اتوبوس و غیره
queueing صف اتوبوس و غیره
queues صف اتوبوس و غیره
etc مخفف و غیره
smudgiest پوشیده از کثافت یا گل و غیره
unexpected غیره مترقبه غیرمنتظره
pitter patter چک چک باران و غیره ضربان
pitter-patter چک چک باران و غیره ضربان
to draw up نوشتن [چک یا نسخه و غیره]
to make out نوشتن [چک یا نسخه و غیره]
infrastucture راه اهن و غیره
kymograph انقباض عضلات و غیره
odometer کیلومتر شماراتومبیل و غیره
webby پر ازتار عنکبوت و غیره
smudgy پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgier پوشیده از کثافت یا گل و غیره
niece دختربرادر یا خواهر و غیره
nieces دختربرادر یا خواهر و غیره
political سیاسی
socio political سیاسی
diplomatic سیاسی
politicos سیاسی
politico سیاسی
debacle سقوط ناگهانی حکومت و غیره
Do not admit any outsiders. افراد غیره را راه ندهید
venom زهر مار و عقرب و غیره
exofficio از لحاظ تصدی مقام و غیره
inner tubes لاستیک تویی اتومبیل و غیره
keratosis شاخی شدن پوست و غیره
needle سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
inner tube لاستیک تویی اتومبیل و غیره
debacles سقوط ناگهانی حکومت و غیره
dTbGcles سقوط ناگهانی حکومت و غیره
bake پختن [نان و کیک غیره]
whippletree تیر مال بنددرشکه و غیره
needled سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needles سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
dialled گرفتن تلفن یارادیو و غیره
usher راهنمایا کنترل سینماو غیره
clogging گرفتگی [سوراخ یا لوله و غیره ]
dials گرفتن تلفن یارادیو و غیره
ushered راهنمایا کنترل سینماو غیره
ushering راهنمایا کنترل سینماو غیره
dialed گرفتن تلفن یارادیو و غیره
dial گرفتن تلفن یارادیو و غیره
ushers راهنمایا کنترل سینماو غیره
take-home pay مزد پس از کسر مالیات و غیره
needling سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
upholsterer خیاط رومبلی و پرده و غیره
silo مخزن زیرزمینی غلات و غیره
eviscerate روده یا چشم و غیره رادراوردن
wheal ورم جای شلاق و غیره
diplomatic immunity مصونیت سیاسی
diplomatic privileges امتیازات سیاسی
diplomatic representation نمایندگی سیاسی
envoyship نمایندگان سیاسی
ecclesia مجلس سیاسی
political debate منازعه سیاسی
diplomatic relations روابط سیاسی
arithmetic , political اقتصاد سیاسی
political economy اتصاد سیاسی
political economy اقتصاد سیاسی
diplomatic officer مامور سیاسی
terror ادمکشی سیاسی
terrors ادمکشی سیاسی
diplomatic channels طرق سیاسی
diplomatic agent مامور سیاسی
refugees پناهنده سیاسی
politic زندانی سیاسی
demarche اقدام سیاسی
diplomatic mission هیئت سیاسی
anarchy بی ترتیبی سیاسی
diplomatic corps هیات سیاسی
political science علوم سیاسی
politician مرد سیاسی
politicians مرد سیاسی
terrorist ادمکش سیاسی
terrorists ادمکش سیاسی
politics اصول سیاسی
politically از لحاظ سیاسی
diplomatic passport پاسپورت سیاسی
political propaganda تبلیغات سیاسی
refugee پناهنده سیاسی
current affairs رویدادهایاجتماعی و سیاسی
state prisoners محبوسین سیاسی
asylum حق پناهندگی سیاسی
state prisoners زندانیان سیاسی
asylums حق پناهندگی سیاسی
prisoners of state محبوسین سیاسی
prisoners of state زندانیان سیاسی
Political opponents . مخالفین سیاسی
politico social سیاسی و اجتماعی
political rights حقوق سیاسی
public life زندگی سیاسی
escapism انزوای سیاسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com