Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English
Persian
handle
دست داشتن دسته
handles
دست داشتن دسته
Other Matches
mounting
دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay
دسته گل یایک دسته علف
lorgnette
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
assort
دسته دسته شدن
regiment
دسته دسته کردن
sect
دسته دسته مذهبی
sects
دسته دسته مذهبی
scores of people
دسته دسته مردم
sorts
دسته دسته کردن
sorted
دسته دسته کردن
shoals of people
دسته دسته مردم
windrow
دسته دسته کردن
sort
دسته دسته کردن
streams of people
دسته دسته مردم
they came in bands
دسته دسته امدند
group
دسته دسته کردن
troop
دسته دسته شدن
regiments
دسته دسته کردن
trooped
دسته دسته شدن
trooping
دسته دسته شدن
distribute
دسته دسته کردن
groups
دسته دسته کردن
assort
دسته دسته کردن
classify
دسته دسته کردن
in detail
مفصلا دسته دسته
coaction
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundles
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
متمرکز کردن دسته کردن دسته
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
trooping
دسته
wisp
دسته
classis
دسته
trooped
دسته
troop
دسته
platoons
دسته
wisps
دسته
covey
دسته
handgrip
دسته
confraternity
دسته
cheque book
دسته چک
ear
دسته
ears
دسته
batch
دسته
corps
دسته
rabble
دسته
bracket
دسته
tufts
دسته
batches
دسته
work team
دسته
tuft
دسته
shook
دسته
hilts
دسته
boodle
دسته
bodle
دسته
hilt
دسته
helms
دسته
helm
دسته
hosts
دسته
sheaf
دسته
handles
دسته
gang
دسته
bunch
دسته
bunched
دسته
bunches
دسته
bunching
دسته
levers
دسته
lever
دسته
parcels
دسته
parcel
دسته
clump
دسته
tussock
دسته مو
armies
دسته
army
دسته
lug
دسته
category
دسته
lugged
دسته
lugging
دسته
clans
دسته
lugs
دسته
assortment
دسته
clan
دسته
assortments
دسته
gangs
دسته
handle
دسته
tussocks
دسته مو
genus
دسته
clumped
دسته
clumping
دسته
clumps
دسته
congregation
دسته
congregations
دسته
horde
دسته
hordes
دسته
setting up
دسته
sets
دسته
set
دسته
group
دسته
groups
دسته
fagot
دسته
nib
دسته
nibs
دسته
stem
دسته
stemmed
دسته
stemming
دسته
stems
دسته
ilk
دسته
skulk
دسته
skulked
دسته
skulking
دسته
skulks
دسته
skein
دسته
skeins
دسته
faggot
دسته
faggots
دسته
sections
دسته
range
دسته
drove
دسته
droves
دسته
kind
دسته
kindest
دسته
kinds
دسته
ringleaders
سر دسته
team
دسته
ringleader
سر دسته
teams
دسته
A bunch ( bouquet ) of flowers .
دسته گل
cluster
دسته
bouquets
دسته گل
bouquet
دسته گل
leader
سر دسته
bundling
دسته
bundles
دسته
bundle
دسته
ranged
دسته
ranges
دسته
nosegay
دسته گل
crank
دسته
passel
دسته
cranked
دسته
cranking
دسته
cranks
دسته
pitman
دسته
tress
دسته مو
cluster bomb
دسته
schools
دسته
class
دسته
detachments
دسته
detachment
دسته
party
دسته
bail arm
دسته
A bouquet (bunch)of flowers.
دسته گه
host
دسته
hosted
دسته
hosting
دسته
classed
دسته
school
دسته
cluster bombs
دسته
clusters
دسته
classing
دسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com