Dictiornary-Farsi | دفعه دیگر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
some other time	دفعه دیگر [وقت دیگر]


Other Matches

thrice	سه دفعه
time [s] <adv.>	دفعه
at once	یک دفعه
three fold	سه دفعه سه مرتبه
as often as	هرچند دفعه که
one-offs	فقط برای یک دفعه
one-off	فقط برای یک دفعه
timed	دفعه وقت چیزی رامعین کردن
times	دفعه وقت چیزی رامعین کردن
gigahertz	فرکانس یک بیلیون دفعه دریک ثانیه
time	دفعه وقت چیزی رامعین کردن
chip	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
tunnelling	روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
eight times <adv.>	هشت بار [هشت دفعه]
he was otherwise ordered	جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile	1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say	دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML	مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment	انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
further	دیگر
others	دیگر
he is no more	او دیگر
furthered	دیگر
furthering	دیگر
one an other	یک دیگر
other	دیگر
no more	دیگر نه
another	دیگر
from each other <adv.>	از هم دیگر
alternatives	دیگر
alternatives	شق دیگر
secus	از دیگر سو
alternative	دیگر
alternative	شق دیگر
again	دیگر
from one another <adv.>	از هم دیگر
else	دیگر
thence	دیگر
of one another <adv.>	از هم دیگر
of each other <adv.>	از هم دیگر
anymore	دیگر
furthers	دیگر
next	دیگر
by the same token <adv.>	ازطرف دیگر
by the same token <adv.>	از سوی دیگر
on the other hand <adv.>	از سوی دیگر
apart from that <adv.>	از سوی دیگر
It never occurred again.	دیگر رخ نداد.
alternatively <adv.>	از سوی دیگر
on the other side <adv.>	از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	از سوی دیگر
otherwise <adv.>	از سوی دیگر
on the other side <adv.>	ازطرف دیگر
otherwise	طور دیگر
alternatively <adv.>	ازطرف دیگر
apart from that <adv.>	ازطرف دیگر
on the other hand <adv.>	ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	ازطرف دیگر
another day	یک روز دیگر
variant	نوع دیگر
in other words <idiom>	به کلام دیگر
at a later period	در موقع دیگر
in fact	به عبارت دیگر
videlicet	به عبارت دیگر
to wit <adv.>	به عبارت دیگر
namely <adv.>	به عبارت دیگر
et al	و در جای دیگر
about-faces	جهت دیگر
another guess	قسمتی دیگر
another guess	نوعی دیگر
a horse of another colour [different colour]	مطلبی دیگر
on one's coat-tails <idiom>	همراه کس دیگر
beside	ازطرف دیگر
again	از طرف دیگر
In our other words.	بعبارت دیگر
another	یکی دیگر
aliunde	از منبع دیگر
alternative unit	واحدهای دیگر
another	شخص دیگر
about-faces	سوی دیگر
about-face	جهت دیگر
about-face	سوی دیگر
to wit	بعبارت دیگر
shunt	به خط دیگر انداختن
shunted	به خط دیگر انداختن
shunts	به خط دیگر انداختن
to be no more	دیگر نبودن
other	نوع دیگر
about face	جهت دیگر
about face	سوی دیگر
elsewhere	درجای دیگر
elsewhere	بجای دیگر
elsewhere	نقطه دیگر
withil	ازطرف دیگر
others	نوع دیگر
not any more	دیگر نه [بیشتر نه]
what more do you want	دیگر چه می خواهید
somewhere else	یک جای دیگر
otherworld	دنیای دیگر
otherwhile	گاه دیگر
otherwhere	در مکان دیگر
on the opposite side	در انسوی دیگر
on the other hand	از سوی دیگر
on the other hand	ازطرف دیگر
on the other part	از طرف دیگر
otherwhile	وقت دیگر
on more	بار دیگر
next year	سال دیگر
no more of that	بس است دیگر
t' other	بعدی دیگر
none other than	هیچکس دیگر جز
once	یکبار دیگر
in other words <adv.>	به عبارت دیگر
othergates	جور دیگر
othergates	طور دیگر
otherguess	نوع دیگر
otherguess	جور دیگر
otherguess	بروش دیگر
otherguise	جور دیگر
otherwhence	از جای دیگر
otherwhere	جای دیگر
over	بسوی دیگر
no more	نه دیگر [بیشتر]
no more	دیگر ن [فعل]
in other words <adv.>	به کلام دیگر
no longer	نه دیگر [زمانی]
other people	مردم دیگر
over-	بسوی دیگر
otherness	چیز دیگر
tother	بعدی دیگر
on the other side <adv.>	طور دیگر
the other two	دوتای دیگر
my other books	کتابهای دیگر من
yon	ان یکی دیگر ان
never more	هرگز دیگر
nevermore	هرگز دیگر
otherwise <adv.>	ازطرف دیگر
alternatively <adv.>	طور دیگر
apart from that <adv.>	طور دیگر
by the same token <adv.>	طور دیگر
on the other hand <adv.>	طور دیگر
scilicet	بعبارت دیگر
nevermore	دیگر ابدا
otherwise <adv.>	طور دیگر
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	طور دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
so muchthe worse	دیگر بدتر
i.e	مخفف به عبارت دیگر
spaceman	اهل کرات دیگر
spacemen	اهل کرات دیگر
adjournment	احاله بوقت دیگر
[be] no chicken	دیگر جوان نبودن
air to air	از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
alternative route	گزینش مسیر دیگر
inter alia	میان چیزهای دیگر
alternate routing	گزینش مسیر دیگر
aliunde	ازیک جای دیگر
There is no time left .	دیگر وقتی نمانده
inter alia	میان اشخاص دیگر
otherworldly	متوجه دنیای دیگر
and now to be serious	دیگر شوخی بکنار
reseat	در جای دیگر نشاندن
additional production personnel	عوامل دیگر تولد
My pain has gone.	دیگر درد ندارم.
reseats	در جای دیگر نشاندن
again	باز [یکبار دیگر]
dialogues	صحبت با شخص دیگر
reseating	در جای دیگر نشاندن
pick off	رد شدن از راننده دیگر
athwart	از طرفی بطرف دیگر
dialogue	صحبت با شخص دیگر
air-to-air	از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
What else can I do?	دیگر چه می توانم بکنم ؟
interfered	با سم یک پا به پای دیگر زدن
interferes	با سم یک پا به پای دیگر زدن
pass on <idiom>	رد کردن چیزی که دیگر
adjournments	احاله بوقت دیگر
reseated	در جای دیگر نشاندن
among others	میان چیزهای دیگر
among other things	میان چیزهای دیگر
in other sectors	در قسمتهای دیگر جبهه
IF statement	Gise کار دیگر را
i never since saw him	از ان پس دیگر هیچ او راندیدم
i never saw him	دیگر هیچ او را ندیدم
hardly a child anymore	دیگر به سختی بچه ای

some other time

دفعه دیگر [وقت دیگر]