English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (31 milliseconds)
English Persian
parried دفع کردن حمله حریف
parries دفع کردن حمله حریف
parry دفع کردن حمله حریف
parrying دفع کردن حمله حریف
Search result with all words
disengage رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengages رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengaging رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
Other Matches
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
charges حمله به حریف
charge حمله به حریف
assault حمله بدنی به حریف
assaulted حمله بدنی به حریف
assaults حمله بدنی به حریف
bootleg نوعی حمله با فریفتن حریف
deropement مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
audible تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
stop hit ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
tackled ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackling ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackles ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackle ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
clinch بغل کردن حریف
clinching بغل کردن حریف
clinches بغل کردن حریف
clinched بغل کردن حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
mark نشانه کردن حریف
dribbles رد کردن توپ از حریف
dribbling رد کردن توپ از حریف
dribbled رد کردن توپ از حریف
dribble رد کردن توپ از حریف
marks نشانه کردن حریف
squeezed سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze سد کردن مدافع حریف با دونفر
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
hooking سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
interference سد کردن غیرمجاز راه حریف
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
squeezes سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing سد کردن مدافع حریف با دونفر
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot بیک حمله دریک حمله
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
overplaying حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplayed حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplay حریف را ناچار به تغییر محل کردن
sweat out بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
hip check سد کردن راه حریف با کمر وباسن
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
near all نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
overplays حریف را ناچار به تغییر محل کردن
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
kneeing خطای سد کردن راه حریف بازانو
hook check سد کردن راه چوب حریف ازعقب
wraparound check سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
change of engagement وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
attacks حمله کردن بر
assailing حمله کردن بر
assails حمله کردن بر
strike حمله کردن
attack حمله کردن بر
assails حمله کردن
set حمله کردن
to fallirrto a f. حمله کردن
setting up حمله کردن
to be down up حمله کردن بر
make at حمله کردن
attack حمله کردن
sets حمله کردن
attacked حمله کردن
attack [on] حمله کردن [بر]
strikes حمله کردن
assail حمله کردن
attacked حمله کردن بر
assail حمله کردن بر
assailed حمله کردن
assailed حمله کردن بر
snap at حمله کردن
assailing حمله کردن
thrust حمله کردن
thrusting حمله کردن
to fall on حمله کردن
beset حمله کردن
to make a pounce حمله کردن
set about حمله کردن به
to sweep down on حمله کردن بر
launch an attack حمله کردن
to makea raid.on حمله کردن بر
attacks حمله کردن
to set at حمله کردن به
thrusts حمله کردن
besets حمله کردن
jabbed بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabs بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
flea flicker پاس اشفته برای گیج کردن حریف
jabbing بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
pebbles باریگ حمله کردن
launching شروع کردن حمله
counterattack حمله متقابل کردن
pitch into به خوراک حمله کردن
inveighed با سخن حمله کردن
pebble باریگ حمله کردن
inveigh با سخن حمله کردن
inveighing با سخن حمله کردن
launch شروع کردن حمله
to be kept at bay بی نتیجه حمله کردن
inveighs با سخن حمله کردن
to assume the a اول حمله کردن
to torpedo با اژدر حمله کردن
forays چپاول کردن حمله
foray چپاول کردن حمله
submarine با زیردریایی حمله کردن
launches شروع کردن حمله
launched شروع کردن حمله
to take in rear از پشت سر حمله کردن به
submarines با زیردریایی حمله کردن
pops حمله کردن ترکاندن
lay (light) into <idiom> حمله فیزیکی کردن
popped حمله کردن ترکاندن
pop حمله کردن ترکاندن
spear سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
to turn the tables on any one وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
clip سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
speared سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
clipped سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spearing سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
angle block سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
spears سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
wade into <idiom> ملحق شدن بر،حمله کردن
set on پیش رفتن حمله کردن
attacks با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
maraud بقصد غارت حمله کردن
to pitch into زور اوردن به حمله کردن
quarterbacks بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
quarterback بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
A-bomb با بمب اتمی حمله کردن
to pelt some one with stones باسنگ بکسی حمله کردن
to stab at any one با خنجر به کسی حمله کردن
To attack someone from the back. از پشت به کسی حمله کردن
A-bombs با بمب اتمی حمله کردن
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
nukes با سلاح اتمی حمله کردن
rabble بااراذل و اوباش حمله کردن به
nuking با سلاح اتمی حمله کردن
trigger شروع کردن حمله یاکار
attacked با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
triggered شروع کردن حمله یاکار
triggers شروع کردن حمله یاکار
nuked با سلاح اتمی حمله کردن
rush حمله کردن هجوم با عجله
nuke با سلاح اتمی حمله کردن
rushing حمله کردن هجوم با عجله
plow into <idiom> باتمام نیرو حمله کردن
rushed حمله کردن هجوم با عجله
attack با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
poke check فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
stunt حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
double leg pick up زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
stunting حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
high leg attack and shoulder control زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
outflanks ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
scuffing بامشت حمله کردن مشت خوردن
scuff بامشت حمله کردن مشت خوردن
souse بطور کامل پوشاندن حمله کردن
assaulted حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
outflank ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
scuffed بامشت حمله کردن مشت خوردن
scuffs بامشت حمله کردن مشت خوردن
assault افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assaults حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaults افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assaulted افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
outflanked ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanking ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
protection سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
shock action غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
to square up خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
flanked از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanking از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com