Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
the powers	دولتهای بزرگ
Other Matches
neighbouring state	دولتهای همسایه
the belligernt powers	دولتهای درحال جنگ
ententes cordiales	روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
ententes	روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
entente	روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
federal government	دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
bogota	نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
tripartite declaration of 0	اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
pan american union	سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
dumbarton oaks conference	کنفرانس "دومبارتون اکس " کنفرانس منعقده در ساختمان دومبارتون اکس واقع درواشنگتن به سال 4491 که طی ان دولتهای امریکا بریتانیا
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
bigger	بزرگ
gates	در بزرگ
extras	بزرگ
extra-	بزرگ
extra	بزرگ
majuscule	بزرگ
gate	در بزرگ
big	بزرگ
majuscular	بزرگ
vast	بزرگ
gross	بزرگ
grossed	بزرگ
grosser	بزرگ
smaller	بزرگ نه
grosses	بزرگ
grossest	بزرگ
nonus	بزرگ
grossing	بزرگ
smallest	بزرگ نه
biggest	بزرگ
megapod	بزرگ پا
small	بزرگ نه
magacephalic	بزرگ سر
headmen	بزرگ
adult	بزرگ
bulkier	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulky	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
dignified	بزرگ
full bottomed	بزرگ
adults	بزرگ
egregious	بزرگ
decuman	بزرگ
considerably large	بس بزرگ
canis major	سگ بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
mighty	بزرگ
headman	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
macro	بزرگ
long ton	تن بزرگ
eminent	بزرگ
great	بزرگ
of a large size	بزرگ
large sized a	بزرگ
large sized	بزرگ
king size	بزرگ
great-	بزرگ
greatest	بزرگ
majestic	بزرگ
immane	بزرگ
hugeous	بزرگ
massive	بزرگ
massively	بزرگ
mightiest	بزرگ
spanking	بزرگ
swith	بزرگ
highest	بزرگ
doyennes	زن بزرگ
gravest	بزرگ
majoring	بزرگ
majored	بزرگ
major	بزرگ
highs	بزرگ
doyenne	زن بزرگ
vasty	بزرگ
extensive	بزرگ
spankings	بزرگ
mightier	بزرگ
walloping	بزرگ
wallopings	بزرگ
swingeing	بزرگ
graves	بزرگ
propylon	در بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
large	بزرگ
high	بزرگ
stour	بزرگ
enormous	بزرگ
largest	بزرگ
voluminous	بزرگ
jumbos	بزرگ
jumbo	بزرگ
grave	بزرگ
larger	بزرگ
maximizes	بزرگ کردن
archenemy	دشمن بزرگ
archpriest	کشیش بزرگ
archbshop	اسقف بزرگ
archduchess	دوشس بزرگ
zoomed	بزرگ کردن
archduke	دوک بزرگ
archfiend	دیو بزرگ
maximizing	بزرگ کردن
arch fiend	دیو بزرگ
zooms	بزرگ کردن
mausoleum	ارامگاه بزرگ
mausoleums	ارامگاه بزرگ
swelled	بزرگ شدن
aggrandise	بزرگ کردن
swell	بزرگ شدن
aggrandise	بزرگ شدن
aggrandize	بزرگ کردن
antrum	غار بزرگ
arch enemy	دشمن بزرگ
maximized	بزرگ کردن
maximize	بزرگ کردن
grandmother	مادر بزرگ
magnifying	بزرگ کردن
magnify	بزرگ کردن
magnifies	بزرگ کردن
bonefire	اتش بزرگ
bronchocele	بزرگ شدگی
caldron	کتری بزرگ
magnified	بزرگ کردن
enlarging	بزرگ کردن
grannie	مادر بزرگ
grandmothers	مادر بزرگ
dilate	بزرگ کردن
dilates	بزرگ کردن
maximising	بزرگ کردن
maximises	بزرگ کردن
magnifications	بزرگ نمایی
argosy	کشتی بزرگ
avous	پدر بزرگ
grand father	پدر بزرگ
maximised	بزرگ کردن
bass drum	طبل بزرگ
Elaborate	اسلحه بزرگ
big bang	انفجار بزرگ
dilating	بزرگ کردن
big league	لیگ بزرگ
capital letter	حرف بزرگ
zoom	بزرگ کردن
magnum opus	کار بزرگ
viola	ویولن بزرگ
lump	بزرگ شدن
lumped	بزرگ شدن
lumps	بزرگ شدن
heave	بزرگ کردن
heaved	بزرگ کردن
longbow	کمان بزرگ
storing	مغازه بزرگ
store	مغازه بزرگ
whackings	خیلی بزرگ
lofty	بلند بزرگ
bass fiddle	ویلن سل بزرگ
bollards	موت بزرگ
bollard	موت بزرگ
bonfires	اتش بزرگ
bonfire	اتش بزرگ
grandest	بزرگ مهم
grander	بزرگ مهم
grand	بزرگ مهم
blundering	اشتباه بزرگ
hunk	تکه بزرگ
tankards	ابخوری بزرگ
tankard	ابخوری بزرگ
longbows	کمان بزرگ
emporia	بازار بزرگ
billowing	موج بزرگ اب
platter	بشقاب بزرگ
billowed	موج بزرگ اب
billow	موج بزرگ اب
platters	بشقاب بزرگ
distends	بزرگ کردن
distending	بزرگ کردن
distend	بزرگ کردن
paterfamilias	بزرگ خانواده
magnification	بزرگ نمایی
billows	موج بزرگ اب
bulldog	نوعی سگ بزرگ
emporium	بازار بزرگ
emporiums	بازار بزرگ
cataclysm	سیل بزرگ
cataclysms	سیل بزرگ
blunder	اشتباه بزرگ
blundered	اشتباه بزرگ

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com