Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
To accord recognition to a new government.
دولت جدیدی را برسمیت شناختن
Other Matches
recognizing
شناختن برسمیت شناختن بازشناختن
recognizes
شناختن برسمیت شناختن بازشناختن
recognize
شناختن برسمیت شناختن بازشناختن
recognises
شناختن برسمیت شناختن بازشناختن
recognising
شناختن برسمیت شناختن بازشناختن
accrediting
برسمیت شناختن
accredit
برسمیت شناختن
legalised
برسمیت شناختن
legalises
برسمیت شناختن
legalising
برسمیت شناختن
legalize
برسمیت شناختن
legalized
برسمیت شناختن
legalizes
برسمیت شناختن
legalizing
برسمیت شناختن
accredits
برسمیت شناختن
agnize
برسمیت شناختن اقرار کردن
confedration of states
دولت جدیدی تشکیل نمیشود
new deal
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state
دولت متحده یا دولت اتحادی
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
ignore
برسمیت نشناختن
ignores
برسمیت نشناختن
ignored
برسمیت نشناختن
ignoring
برسمیت نشناختن
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
branches
جوانه زدن براه جدیدی رفتن
A new government wI'll take office .
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
branch
جوانه زدن براه جدیدی رفتن
transvalue
سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
transvaluate
سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
Thats no news to me.
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
rehashes
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashed
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehash
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
They have come out with a new gimmick to attract customers .
کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
They dont recognize your high-school diploma here.
دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
income velocity
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
formatter
برنامهای که متن را به حالت جدیدی تبدیل میکند طبق پارامترها یا کدهای توکار
exchange control
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
identifying
شناختن
identifies
شناختن
identified
شناختن
identify
شناختن
notice
شناختن
knows
شناختن
noticing
شناختن
notices
شناختن
know
شناختن
agnize
شناختن
noticed
شناختن
accredit
معتبر شناختن
sanction
به رسمیت شناختن
accredits
معتبر شناختن
recognition
به رسمیت شناختن
to know a person
کسیرا شناختن
accrediting
معتبر شناختن
validated
قانونی شناختن
sanctioned
به رسمیت شناختن
validating
قانونی شناختن
sanctions
به رسمیت شناختن
sanctioning
به رسمیت شناختن
validate
قانونی شناختن
recognizes
به رسمیت شناختن
recognizing
به رسمیت شناختن
recognize
به رسمیت شناختن
recognising
به رسمیت شناختن
validates
قانونی شناختن
misknow
بد شناختن نفهمیدن
recognises
به رسمیت شناختن
identification
شناختن شناسایی کردن
ackuowledge
تصدیق کردن شناختن
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
hash
سیستم کدگذاری مشتق شده از کد ASCII که شماره کدها برای سه حرف اول افزوده می شوند تا عدد جدیدی برای کد hash بدست اید
scotland yard
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
mammon
دولت
stated
دولت
states
دولت
state-
دولت
state
دولت
respublica
دولت
powers
دولت
powering
دولت
stating
دولت
power
دولت
governments
دولت
government
دولت
powered
دولت
legalising
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalises
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizing
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
military government
دولت نظامی
pillars of the state
ارکان دولت
government budget
بودجه دولت
independent state
دولت مستقل
nation-states
دولت ملی
nation-state
دولت ملی
state budget
بودجه دولت
government expenditures
هزینههای دولت
government stock
سهام دولت
head of the state
رئیس دولت
public debt
بدهی دولت
chief of state
رئیس دولت
state government
دولت مرکزی
quirinal
دولت ایتالیا
mandatary
دولت قیم
buffer state
دولت حایل
money bag
دارایی دولت
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
پادشاه یا دولت
enemy state
دولت دشمن
national state
دولت ملی
government treasury
خزانه دولت
puppet government
دولت پوشالی
state property
دارائی دولت
forfeit to the state
ضبط دولت
Ottawa
دولت کانادا
public servant
مستخدم دولت
nation state
دولت ملی
territory of state
قلمرو دولت
cabinet
هیات دولت
cabinets
هیات دولت
government department
وزارتخانه دولت
stateless
بی دولت بی وطن
official
کارمند دولت
state
دولت استان
state-
دولت استان
stated
دولت استان
stating
دولت استان
officer
کارمند دولت
public officer
[American E]
کارمند دولت
civil servant
[British E]
کارمند دولت
loyalist
دولت دوست
loyalists
دولت دوست
mafias
دولت ستیزی
Warsaw
دولت لهستان
totaliarian state
دولت توتالیتر
office-holder
کارمند دولت
Whitehall
دولت انگلیس
states
دولت استان
vassal atate
دولت پوشالی
mafia
دولت ستیزی
war state
دولت جنگی
Downing Street
دولت انگلیس
office-holders
کارمند دولت
ambassadors
ماموررسمی یک دولت
govt
government دولت
the body politic
ملت و دولت
the policy of the government
رویه دولت
the policy of the government
سیاست دولت
ambassador
ماموررسمی یک دولت
Kremlin
دولت شوروی
interpellate
استیضاح کردن دولت
land grant
زمین اعطایی دولت
stratocracy
حکومت یا دولت نظامی
secret service money
اعتبار سری دولت
vassal atate
دولت دست نشانده
mandatory powers
اختیارات دولت قیم
protected state
دولت تحت الحمایه
plateform
اعلامیه سیاست دولت
peculation
دستبرد در مال دولت
office-holders
صاحب منصب دولت
office-holder
صاحب منصب دولت
He rose against the regime.
بر ضد دولت قیام کرد
non serverign acts
اعمال تصدی دولت
federal authorities
قدرت دولت متحده
federalist
طرفدار دولت فدرال
secret services
دستگاه محرمانه دولت
federal council
مجلس دولت متحده
bounties
کمک اقتصادی دولت
family allowances
کمک دولت به خانوارها
welfare state
دولت بهبود بخش
colonial government
دولت یا حکومت مستعمراتی
most favoured nation
دولت کامله الوداد
dependent state
دولت غیر مستقل
subsidy
کمک بلاعوض دولت
civil servants
مستخدم یا کارمند دولت
civil servant
مستخدم یا کارمند دولت
government transfer payments
پرداختهای انتقالی دولت
federalism
اصل دولت ائتلافی
secret service
دستگاه محرمانه دولت
cabinet
کابینه هیئت دولت
cabinets
کابینه هیئت دولت
confiscation
مصادره و ضبط توسط دولت
war state
دولت نظامی declaration preventivetotal
subject to the british rule
تحت تسلط دولت انگلیس
porte
باب عالی دولت عثمانی
the sublime porte
باب عالی دولت عثمانی
commissioners
مامور عالی رتبه دولت
mafia
سازمان سری دولت ستیز
subsidies
مکهای مالی دولت , سوبسید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com