English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
loyalist دولت دوست
loyalists دولت دوست
Other Matches
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
I like to be friends with you. من دوست دارم با تو دوست باشم.
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
I am done with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
governments دولت
government دولت
respublica دولت
power دولت
powered دولت
powers دولت
stated دولت
mammon دولت
state- دولت
state دولت
states دولت
stating دولت
powering دولت
government treasury خزانه دولت
government stock سهام دولت
Whitehall دولت انگلیس
government expenditures هزینههای دولت
govt government دولت
state budget بودجه دولت
government budget بودجه دولت
state property دارائی دولت
the body politic ملت و دولت
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
the policy of the government رویه دولت
ambassador ماموررسمی یک دولت
ambassadors ماموررسمی یک دولت
territory of state قلمرو دولت
the policy of the government سیاست دولت
state government دولت مرکزی
independent state دولت مستقل
head of the state رئیس دولت
Ottawa دولت کانادا
military government دولت نظامی
national state دولت ملی
buffer state دولت حایل
chief of state رئیس دولت
forfeit to the state ضبط دولت
money bag دارایی دولت
pillars of the state ارکان دولت
nation-states دولت ملی
nation-state دولت ملی
quirinal دولت ایتالیا
puppet government دولت پوشالی
mandatary دولت قیم
public servant مستخدم دولت
public debt بدهی دولت
government department وزارتخانه دولت
Kremlin دولت شوروی
nation state دولت ملی
enemy state دولت دشمن
totaliarian state دولت توتالیتر
stated دولت استان
mafias دولت ستیزی
Downing Street دولت انگلیس
stateless بی دولت بی وطن
civil servant [British E] کارمند دولت
vassal atate دولت پوشالی
war state دولت جنگی
public officer [American E] کارمند دولت
state- دولت استان
official کارمند دولت
cabinet هیات دولت
mafia دولت ستیزی
office-holders کارمند دولت
state دولت استان
cabinets هیات دولت
office-holder کارمند دولت
stating دولت استان
Warsaw دولت لهستان
officer کارمند دولت
states دولت استان
civil servants مستخدم یا کارمند دولت
civil servant مستخدم یا کارمند دولت
family allowances کمک دولت به خانوارها
cabinets کابینه هیئت دولت
land grant زمین اعطایی دولت
federal authorities قدرت دولت متحده
federalism اصل دولت ائتلافی
bounties کمک اقتصادی دولت
non serverign acts اعمال تصدی دولت
office-holder صاحب منصب دولت
colonial government دولت یا حکومت مستعمراتی
dependent state دولت غیر مستقل
office-holders صاحب منصب دولت
plateform اعلامیه سیاست دولت
cabinet کابینه هیئت دولت
protected state دولت تحت الحمایه
peculation دستبرد در مال دولت
secret services دستگاه محرمانه دولت
federalist طرفدار دولت فدرال
mandatory powers اختیارات دولت قیم
subsidy کمک بلاعوض دولت
interpellate استیضاح کردن دولت
stratocracy حکومت یا دولت نظامی
welfare state دولت بهبود بخش
vassal atate دولت دست نشانده
most favoured nation دولت کامله الوداد
He rose against the regime. بر ضد دولت قیام کرد
secret service دستگاه محرمانه دولت
federal council مجلس دولت متحده
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
secret service money اعتبار سری دولت
porte باب عالی دولت عثمانی
confedration of states دولت جدیدی تشکیل نمیشود
commissioner مامور عالی رتبه دولت
subsidies مکهای مالی دولت , سوبسید
confiscation مصادره و ضبط توسط دولت
commissioners مامور عالی رتبه دولت
mafias سازمان سری دولت ستیز
export incentive تشویق دولت در جهت صادرات
To accord recognition to a new government. دولت جدیدی را برسمیت شناختن
the sublime porte باب عالی دولت عثمانی
federal constitution قانون اساسی دولت متحده
war state دولت نظامی declaration preventivetotal
subject to the british rule تحت تسلط دولت انگلیس
mafia سازمان سری دولت ستیز
hand-out <idiom> پاداش ،معمولا از طرف دولت
schoolmates دوست
hydrophilic compound اب دوست
bozo دوست
hydrophilic اب دوست
schoolmate دوست
ally دوست
formalist دوست
dienophile دی ان دوست
leal دوست
heart to heart دوست
unfriended بی دوست
friend دوست
friends دوست
allying دوست
friendless بی دوست
chum دوست
chums دوست
heart-to-hearts دوست
heart-to-heart دوست
amicable دوست
buddy دوست
philoginous زن دوست
buddies دوست
philogynist زن دوست
residents نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
jacobin عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
sovereigns دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
sovereign دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
price support قیمت حمایت شده از طرف دولت
resident نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
hall mark دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
coats of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
quota کمیت تعیین شده توسط دولت
statism تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
governments فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
monetization پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
government فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
coat of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
guild socialism اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
bounties تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
bank annuities سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank holiday ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
Utopias دولت یا کشور کامل و ایده الی
Utopia دولت یا کشور کامل و ایده الی
quotas کمیت تعیین شده توسط دولت
purges تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purge تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
kissing kind باهم دوست
phiadelphian نوع دوست
sweet tooth شیرینی دوست
pen pals دوست مکاتبهای
zoophilous حیوان دوست
lipophilic چربی دوست
oxyphil اسید دوست
family men زن و بچه دوست
philobiblic کتاب دوست
philhellene دوست یونان
philanthrope بشر دوست
pen pals دوست قلمی
girlfriend دوست دختر
pen pal دوست مکاتبهای
pen pal دوست قلمی
intimado دوست صمیمی
isophilic همجنس دوست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com