Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
aetos
راس پیکره بالا سنتوری
Search result with all words
aetoma
[راس پیکره بالا سنتوری]
dog-ear
[واژ ی قدیمی پا پیکره ی بالا سنتوری]
Other Matches
fronton
سنتوری
Dutch gable
سنتوری دو خم
fastigium
سنتوری
gable
سنتوری
pediment
سنتوری
tympanum
سنتوری
pediments
سنتوری
pedimental
سنتوری
gables
سنتوری
statue
پیکره
structure
پیکره
statues
پیکره
gable wall
دیوار سنتوری
aileron
نیمه سنتوری
gable roof
شیروانی سنتوری
fronton
ارایش سنتوری
gable-shoulder
پایه سنتوری
sculpture
پیکره سازی
sculptures
پیکره سازی
sculptors
پیکره ساز
sculptor
پیکره ساز
figure
پیکره تندیس
figures
پیکره تندیس
figuring
پیکره تندیس
half-figure
پیکره انتهایی
sculptural
پیکره نما
torso
پیکره نیمتنه
torsos
پیکره نیمتنه
sculptured head
پیکره سر ادمی
wood carving
پیکره چوبین
pediment
ارایش سنتوری پایه
eagle
[آرایش سنتوری پایه]
fractable
[کتیبه دیواری سنتوری]
pediments
ارایش سنتوری پایه
barge
[سنگ درپوش سنتوری]
figurine
پیکره کوچک اندام
statuettes
پیکره کوچک اندام
affronted
[پیکره های رو به روی هم]
environmental sculpture
پیکره سازی محیطی
sculpture in the round
پیکره سازی تمام بر
figurines
پیکره کوچک اندام
kinetic sculpture
پیکره سازی متحرک
statuette
پیکره کوچک اندام
wood carving
پیکره سازی چوبین
bell-conopy
[سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
apex
راس
[مخروط، سنتوری یا هرم]
sculpture in the round
پیکره سازی همه جانبی
barge-board
[تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
chigi
[سنتوری پشت بام های ژاپنی]
gablet
[سنتوری کوچکی بالای شمع پشت بند]
[معماری]
autoharp
سنتوری که در ان بعضی ازسیمها را خفه میکنند تاسیمهای ازاد صدا کنند
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
upper
بالا
ascendency
بالا
overtone
بالا تن
upping
رو به بالا
ascendancy
بالا
upping
بالا
upside
بالا
aloft
بالا
top
بالا
above
در بالا
galleries
لژ بالا
at a great age
در سن بالا یی
in old age
[in great age]
در سن بالا
gallery
لژ بالا
overhead
سر بالا
overhead
بالا
uppermost
از بالا
balcony
لژ بالا
balconies
لژ بالا
atop
بالا
overtones
بالا تن
aweigh
بالا
upped
بالا
up
رو به بالا
up stairs
بالا
superincumbent
از بالا
over
بالا
upped
رو به بالا
on high
در بالا
upper limit
حد بالا
highest
بالا
highs
بالا
lever bridge
پل بالا رو
up there
ان بالا
outreach
بالا
over-
بالا
headwater
بالا اب
high
بالا
up
بالا
aspiring
بالا رفتن
elevates
بالا بردن
Mt
بالا رفتن
Mts
بالا رفتن
elevate
بالا بردن
aspires
بالا رفتن
aspired
بالا رفتن
aspire
بالا رفتن
embezzling
بالا کشیدن
embezzles
بالا کشیدن
embezzled
بالا کشیدن
plan view
نمای بالا
embezzle
بالا کشیدن
plan view
دید از بالا
top cast
ریختن از بالا
elevating
بالا بردن
raises
بالا کشیدن
raise
بالا کشیدن
raise
بالا بردن
topside
قسمت بالا
topmast
دکل بالا
raises
بالا بردن
jacks
بالا بردن
jack
بالا بردن
top pour
ریختن از بالا
upheavals
بالا امدن
upheaval
بالا امدن
promoting
بالا بردن
promotes
بالا بردن
promoted
بالا بردن
promote
بالا بردن
topsides
قسمت بالا
top carriage
قنداق بالا
high frequency
بسامد بالا
spoke bone
زند بالا
surmountable
بالا قرارگرفتنی
talll
بلند بالا
the above figures
ارقام بالا
scandent
بالا رونده
the upper storey
اشکوب بالا
upgrading
بالا بردن
upgrading
از درجه بالا
upgrading
بطرف بالا
rallied
بالا بردن قی مت
rallies
بالا بردن قی مت
rally
بالا بردن قی مت
raise of loom
بالا بردن
res
noitaloseR بالا
they were filfty at the outsid
دست بالا
regorge
بالا اوردن
to puff out
بالا امدن
soared
بالا رفتن
soars
بالا رفتن
to puff up
بالا امدن
to set in
بالا امدن
pushup
بالا فشردنی
shoot forth
بالا جستن
shoot out
بالا جستن
shoot-out
بالا جستن
to bring up
بالا اوردن
radio frequency
فرکانس بالا
to cast the g.
بالا اوردن
to fetch up
بالا اوردن
shoot-outs
بالا جستن
raising
بالا اوردن
toss your oars
پارو بالا
h.f.
فرکانس بالا
high grown
بلند بالا
high impedance
امپدانس بالا
high order
رتبه بالا
at the utmost
دست بالا
ascensive
بالا رونده
ascendent
بالا رونده
ascendance
بالا رفتن
high precison
دقت بالا
high resolution
وضوح بالا
boosters
بالا برنده
booster
بالا برنده
ascending
بالا رونده
high storage
انباره بالا
high temperature
دمای بالا
high voltage
ولتاژ بالا
high wing
بال بالا
upwards
بطرف بالا
high frequency alternator
ژنراتورفرکانس بالا
head piece
قسمت بالا
heave away
بالا بکشید
heave in
بالا کشیدن
high burst
ترکش بالا
high contrast
تغایر بالا
face up feed
خورد رو به بالا
high efficiency
راندمان بالا
all-time
بالا یا پایینترین حد
chock-a-block
بالا کشیده
escalate
بالا گرفتن
escalated
بالا گرفتن
escalates
بالا گرفتن
escalating
بالا گرفتن
high-class
از طبقات بالا
Please come up .
بفرمائید بالا
bottom up
از پایین به بالا
high frequency
فرکانس بالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com