English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
adjacent rows ردیف های مجاور [رج های مجاور]
Other Matches
buffer duo دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
Jaldar [نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
limitrophe مجاور مرزی مجاور
terraced houses خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
row marker دستک نشانه ردیف مین علامت ردیف مین
neighbor مجاور
contiguous مجاور
proximal مجاور
near by مجاور
adjoining مجاور
coterminous مجاور
conterminous مجاور
nigh مجاور
circumjucent از هر سو مجاور
appressed مجاور
abutting مجاور
adjacent مجاور
vicinage مجاور
nearby مجاور
vicinity مجاور
next مجاور
neighbouring مجاور
vicinal مجاور
anal مجاور مقعد
adjacent مجاور همسایه
abuting surface سطح مجاور
adjoining نزدیک مجاور
abuttal زمین مجاور
adjoins مجاور بودن
adjoined مجاور بودن
adjoin مجاور بودن
collateral همسایه مجاور
border مجاور بودن
bordering مجاور بودن
abuttals زمین مجاور
parahepatic مجاور کبد
paranephric مجاور کلیه
proximal stimulus محرک مجاور
vicinal dihalide دی هالید مجاور
graveside مجاور قبر
gravesides مجاور قبر
against پیوسته مجاور
contiguous zone منطقه مجاور
bordered مجاور بودن
aduacent sound صدای مجاور
adjacent video ویدئو مجاور
neighbours نزدیک مجاور
neighbour نزدیک مجاور
adjacent lines خطهای مجاور
neighbors نزدیک مجاور
monkey chatter تداخل کانال مجاور
guiding عضلات کمکی مجاور
surrounding احاطه کننده مجاور
adjacent channel interfernce تداخل کانال مجاور
adjacent point نقطه های مجاور
allele ژنهای ناهمسان مجاور
anchimeric assistance کمک گروه مجاور
colocate در مجاور هم قرار دادن
garbage واسط رادیویی از کانالهای مجاور
appressed کاملا نزدیک و مجاور چیزی
adjacent دو میدان متصل به دو گروه مجاور
hand-to-hand دست بدست یکدیگر مجاور
hand to hand دست بدست یکدیگر مجاور
nips فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nip فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
hydro هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
I could have sworn that there was somebody in the next room . می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
dotting فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
contiguous فایل ذخیره شده در مجموعهای از شیارهای دیسک مجاور هم
overlap tell رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
dot فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
inducing اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induce اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
base pitch فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
triangulation تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
compass compensation تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
wracked ردیف
racks ردیف
wracks ردیف
line ردیف
ranges ردیف
run ردیف
tier ردیف
ranks ردیف صف
ranks ردیف
ranked ردیف صف
ranked ردیف
rank ردیف صف
rank ردیف
rowed ردیف
row ردیف
rack ردیف
racked ردیف
deque ردیف
ranged ردیف
runs ردیف
range ردیف
classing ردیف
cue ردیف
sequences ردیف
sequence ردیف
classes ردیف
classed ردیف
class ردیف
cues ردیف
rows ردیف
tiers ردیف
lines ردیف
columns ردیف
column ردیف
octachord ردیف
clavier ردیف مضراب
clavier ردیف جا انگشتی
rowed ردیف مین
align ردیف کردن
item number شماره ردیف
in a row ردیف شده
rows ردیف سطر
file number شماره ردیف
rows ردیف مین
rows ردیف کردن
aline ردیف شدن
lance corporal هم ردیف سرجوخه
tierced ردیف شده
realigning ردیف کردن
realigns ردیف کردن
successions ردیف جانشینی
filed ردیف صف به صف کردن
file ردیف صف به صف کردن
single line ردیف تکی
single line ردیف مجزا
realigned ردیف کردن
realign ردیف کردن
row ردیف سطر
rowed ردیف کردن
rowed ردیف سطر
row ردیف مین
serially بطور ردیف
seriated ردیف شده
seriation ردیف کردن
shaw ردیف درختان
single file یک ردیف ستون
spooler برنامه ردیف گر
row ردیف کردن
tierced ردیف دار
tiers ردیف کردن
tiers ردیف شدن
pattern ردیف بندی
tiers ردیف صندلی
tier ردیف افقی
tier ردیف شدن
tier ردیف کردن
tier ردیف صندلی
succession ردیف جانشینی
hedgerow ردیف خاربن
aligning ردیف کردن
hedgerows ردیف خاربن
string ردیف سلسله
aligns ردیف کردن
tiers ردیف افقی
ranges سلسله ردیف
aligned ردیف کردن
series سلسله ردیف
colonnades ردیف ستون
patterns ردیف بندی
ranged سلسله ردیف
range سلسله ردیف
colonnade ردیف ستون
monopteral دارای یک ردیف ستون
rowed ردیف چند خانه
hedgerows ردیف بوتههای پرچین
second defendant متهم ردیف دوم
hedgerow ردیف بوتههای پرچین
dress circle صندلیهای ردیف جلوتماشاخانه
line-up ردیف ایستادن تیم
line up ردیف ایستادن تیم
tertial سومین ردیف شاهپر
row ردیف چند خانه
line-ups ردیف ایستادن تیم
rows ردیف چند خانه
hypen ladder ردیف خطوط تیره
eleven punch سوراخ ردیف یازدهم
photo pattern generation تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
straight f. پنج برگ ردیف ویکرنگ
print spooling progarm برنامه ردیف کننده چاپ
colonnades ردیف ستون ایوان ستوندار
rivet gage فاصله بین دو ردیف پرچ
stack ردیف کردن وسایل و تجهیزات
colonnades ستون بندی ردیف درخت
corvette رزمناوی که یک ردیف توپ دارد
aligning دریک ردیف قرار گرفتن
colonnade ستون بندی ردیف درخت
colonnade ردیف ستون ایوان ستوندار
bat around توپ زدن به نوبت در یک ردیف
onside در ردیف یا پشت سر توپدار بودن
aligns دریک ردیف قرار گرفتن
align دریک ردیف قرار گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com