Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (10 milliseconds)
English	Persian
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
Search result with all words
conversion transconductance	رسانایی متقابل وارون
Other Matches
conductance	رسانایی الکتریکی گرما رسانایی
conductivity	رسانایی قابلیت رسانایی
conductance	میزان رسانایی رسانایی
counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
conductivity	رسانایی
electrical conductivity	رسانایی
conductance	رسانایی
superconductivity	بس رسانایی
specific conductance	رسانایی
conduction	رسانایی
total conductivity	رسانایی کل
permeance	رسانایی مغناطیسی
on period	مدت رسانایی
valence electron	الکترون رسانایی
conductivity bridge	پل برق رسانایی
hole conductance	رسانایی حفرهای
outer shell electron	الکترون رسانایی
permeance	مغناطیس رسانایی
conduction	رسانایی الکتریکی
electrode conductance	رسانایی الکترد
limiting ionic conductance	رسانایی یونی حد
conduction current	جریان رسانایی
equivalent conductance	رسانایی هم ارز
conduction band	نوار رسانایی
conducting period	دوره رسانایی
conduction electron	الکترون رسانایی
electrical conductance	رسانایی الکتریکی
conductivity	برق رسانایی
magnetic conductance	رسانایی مغناطیسی
magneto conductivity	رسانایی مغناطیسی
ionic conduction	رسانایی یونی
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
conductometric titration	تیتراسیون رسانایی سنجی
limiting equivalent conductance	رسانایی اکی والان حد
forward conductance	برق رسانایی مستقیم
photo conductive effect	اثر نور- رسانایی
photoconductive cell	پیل نور- رسانایی
mutual	متقابل
countering	متقابل
interactive	متقابل
counter	متقابل
reciprocal	متقابل
reciprocative	متقابل
interactional	متقابل
opposed	متقابل
correspounding	متقابل
opposing	متقابل
countered	متقابل
polar	متقابل
countervailing credit	اعتبار متقابل
iteraction	عمل متقابل
counter claim	دعوی متقابل
counter credit	اعتبار متقابل
counterwork	عمل متقابل
counter attraction	کشش متقابل
counter propaganda	تبلیغ متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
cross purpose	قصد متقابل
cross index	شاخص متقابل
cross feed	خورد متقابل
cross bill	شکایت متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
cross action	دعوی متقابل
counterrevolution	انقلاب متقابل
counter current	جریان متقابل
inter play	اثر متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
countermeasures	اقدامات متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
counteraction	اقدام متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
counterattack	حمله متقابل
intercorrelation	همبستگی متقابل
counterbid	پیشنهاد متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
countermine	توط ئه متقابل
counter transference	انتقال متقابل
counterpawn	پیاده متقابل
counter purchase	خرید متقابل
counter fire	اتش متقابل
counter gambit	گامبی متقابل
counterpoise	سیم متقابل
counter offensive	پدافند متقابل
counter offer	پیشنهاد متقابل
counter offer	عرضه متقابل
counterpoise	وزنه متقابل
intervisibility	دید متقابل
interrelation	رابطه متقابل
counter trade	تجارت متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
reciprocal	عمل متقابل
cross reference	ارجاع متقابل
cross-reference	مراجعه متقابل
cross-reference	ارجاع متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
cross-references	ارجاع متقابل
interrelationships	رابطه متقابل
cross check	بررسی متقابل
cross-check	بررسی متقابل
cross-checked	بررسی متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
interdependence	اتکاء متقابل
interdependence	وابستگی متقابل
counter-measure	اقدام متقابل
cross reference	مراجعه متقابل
reciprocal	متقابل معکوس
recrimination	اتهام متقابل
recrimination	تهمت متقابل
recriminations	اتهام متقابل
recriminations	تهمت متقابل
interplay	اثر متقابل
interaction	اثر متقابل
interaction	کنش متقابل
interaction	عمل متقابل
counter-measures	اقدام متقابل
mutual	متقابل یا متقابله
transinformation	اگاهی متقابل
retaliation	عمل متقابل
reciprocity	عمل متقابل
mutual energy	انرژی متقابل
mutual consistency	سازگاری متقابل
transfer characteristic	مشخصه متقابل
mutual characteristic	مشخصه متقابل
counter	ضربت متقابل
countered	ضربت متقابل
countering	ضربت متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
antitype	نوع متقابل
back pressure	فشار متقابل
m	القاگری متقابل
logrolling	همکاری متقابل
counter offensive	حمله متقابل
mutual inductance	القاگری متقابل
proportional	متقابل یا هماهنگ
set off	دعوی متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
reciprocation	عمل متقابل
reciprocal trading	مبادله متقابل
opposite phase	فاز متقابل
mutual induction	القای متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
mutual relationship	رابطه متقابل
greco counter gambit	گامبی متقابل گرکو
social interaction	کنش متقابل اجتماعی
intervisibility	قابلیت دید متقابل
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
intract	عمل متقابل کردن
visual interaction	کنش متقابل بصری
repost	ضربه متقابل زدن
differential field winding	سیمپیچ اهنربایی متقابل
counteracts	عمل متقابل کردن
coefficient of mutual induction	ضریب القای متقابل
rebutting	جواب متقابل دادن
rebutted	جواب متقابل دادن
counter current principle	اصول جریان متقابل
compensation trading	داد و ستد متقابل
counter purchase	داد وستد متقابل
rebut	جواب متقابل دادن
riposting	ضربه متقابل زدن
centre counter defence	دفاع متقابل مرکزی
counteract	عمل متقابل کردن
rebuttal	عمل متقابل پس زنی
rebuttals	عمل متقابل پس زنی
counteracting	عمل متقابل کردن
retort	جواب متقابل دادن
retorts	جواب متقابل دادن
retorts	جواب متقابل تلافی
counteracted	عمل متقابل کردن
benoni counter gambit	گامبی متقابل بنونی
counterattack	حمله متقابل کردن
ripostes	ضربه متقابل زدن
countercheck	سرزنش وتوبیخ متقابل
internecine	کشتار متقابل قاتل
cross fire	اتش گلوله متقابل
retort	جواب متقابل تلافی
retaliation	عکس العمل متقابل
cross magnetizing	میدان مغناطیسی متقابل
counterplay	بازی شطرنج متقابل
interaction	عکس العمل متقابل
cross reference table	جدول ارجاع متقابل
riposte	ضربه متقابل زدن
crossfertilize	لقاح متقابل کردن
riposted	ضربه متقابل زدن
rebuts	جواب متقابل دادن
end centered unit cell	سلول واحد دو وجهی متقابل پر
unrequited	بدون تلافی یا عمل متقابل
mutual exclusion	ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
counter charge	دعوی متقابل در امر جزایی
countermine	با دسیسه متقابل خنثی کردن
queen's pawn counter gambit	گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
opposed piston engine	موتور پیستون روبرو متقابل
subcontrary	مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
staunton defence	دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com