English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
semi indirect lighting روشن سازی نیم مستقیم
Other Matches
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
illumination روشن سازی
illuminations روشن سازی
lighting روشن سازی نورپردازی
enucleation توضیح روشن سازی
direct lighting روشن سازی غیرمستقیم
demanded انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demands انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
carries محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
carried محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
carry محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
carrying محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
partial carry فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
conditional دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
illuminati روشن ضمیران روشن فکران
daylight روز روشن روشن کردن
daylit روز روشن روشن کردن
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminate چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
explain روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining روشن کردن باتوضیح روشن کردن
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
irritancy پوچ سازی باطل سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
straight line خط مستقیم
straight line code کد خط مستقیم
first-hand مستقیم
firsthand مستقیم
attributive مستقیم
levels مستقیم
directs مستقیم
levelled مستقیم
straighter مستقیم
upstanding مستقیم
on line مستقیم
bee line خط مستقیم
direct <adj.> مستقیم
straightest مستقیم
straight line مستقیم
leveled مستقیم
beeline خط مستقیم
unintermediate <adj.> مستقیم
right مستقیم
righted مستقیم
righting مستقیم
directed مستقیم
straight مستقیم
straightish مستقیم
level مستقیم
straight line code کد مستقیم
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
backstair غیر مستقیم
direct support پشتیبانی مستقیم
direct current جریان مستقیم
direct labour دستمزد مستقیم
direct selling فروش مستقیم
straight line دارای خط مستقیم
on line help کمک مستقیم
intuitions درک مستقیم
intuition درک مستقیم
positive relation رابطه مستقیم
straight edge لبه مستقیم
sonna deung koot دست مستقیم
direct load بارگذاری مستقیم
specific cost هزینه مستقیم
line storm طوفان مستقیم
direct material مواد مستقیم
close supervision نظارت مستقیم
proximate بیفاصله مستقیم
direct taxes مالیاتهای مستقیم
straight line بخط مستقیم
straight left چپ مستقیم در بوکس
directness مستقیم بودن
sideway غیر مستقیم
proximate cause علت مستقیم
d.c. جریان مستقیم
through call مکالمه مستقیم
d.c جریان مستقیم
ambagious غیر مستقیم
rectilinear مستقیم الخط
direct selection انتخاب مستقیم
indirect غیر مستقیم
rectiliner مستقیم الخط
hottest خط تلفن مستقیم
wall pass پاس مستقیم
direct aggression پرخاشگری مستقیم
hotter خط تلفن مستقیم
air line خط مستقیم هوایی
straightening flute drill مته مستقیم
direct address آدرس مستقیم
hot خط تلفن مستقیم
direct file فایل مستقیم
straight position فرم مستقیم
direct hit اصابت مستقیم
direct hits اصابت مستقیم
direct taxation مالیات مستقیم
direct relationship ارتباط مستقیم
dressing مستقیم کنی
direct access دسترسی مستقیم
airlines خط مستقیم هوایی
direct dye رنگینه مستقیم
airline خط مستقیم هوایی
random access دستیابی مستقیم
direct damage ضرر مستقیم
direct object مفعول مستقیم
direct coupling کوپلینگ مستقیم
direct coupling جفتگری مستقیم
direct cost هزینه مستقیم
direct conversion تبدیل مستقیم
direct control کنترل مستقیم
highroad صراط مستقیم
highroads صراط مستقیم
dressings مستقیم کنی
direct access دستیابی مستقیم
visual fire تیر مستقیم
spur offtake ابگیر مستقیم
straightest قسمت مستقیم
direct fire اتش مستقیم
direct outlet ابگیر مستقیم
direct observation دیدبانی مستقیم
straight قسمت مستقیم
uniaxial bending خمش مستقیم
direct file پرونده مستقیم
straighter قسمت مستقیم
uncurl مستقیم شدن
Go straight ahead. مستقیم بروید.
forward resistance مقاومت مستقیم
direct pressure فشار مستقیم
direct process فرایند مستقیم
direct processing پردازش مستقیم
direct lighting روشنایی مستقیم
direct address نشانی مستقیم
video disk دسترسی مستقیم
as the crow files بخط مستقیم
direct relationship وابستگی مستقیم
aright مستقیم مستقیما
direct tax مالیات مستقیم
direct reading قرائت مستقیم
direct support کمک مستقیم
direct fire تیر مستقیم
forward voltage ولتاژ مستقیم
direct support unit یکان پشتیبانی مستقیم
chutes مسیر مستقیم مسابقه
directed : مستقیم معطوف داشتن
direct : مستقیم معطوف داشتن
direct support پشتیبانی مستقیم کردن
dma انتقال مستقیم به حافظه
straightening roll غلطک مستقیم کنی
directs : مستقیم معطوف داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com