Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (2 milliseconds)
English
Persian
exogenous event
رویداد برونی
Other Matches
outsides
برونی
outside
برونی
external sense
حس برونی
exoterical
برونی
objective
برونی
exogenous
برونی
objectives
برونی
extrinsic
برونی
external
برونی
externals
برونی
extrinsic reward
پاداش برونی
external table
جدول برونی
external validity
اعتبار برونی
external pressure
فشار برونی
exteroceptor
گیرنده برونی
externalization
برونی کردن
external reward
پاداش برونی
extrapolation
براورد برونی
extrapolations
براورد برونی
veranda
ایوان برونی
verandahs
ایوان برونی
verandas
ایوان برونی
epizoon
انگل برونی
exosmosis
حلول برونی
external command
فرمان برونی
external function
تابع برونی
external inhibition
بازداری برونی
external phase
فاز برونی
extrinsic motivation
انگیزش برونی
extroversion
رویش برونی
springing of extrados
پاطاق برونی
epidermis
پوست برونی
scarf skin
پوست برونی
phlogosis
اماس برونی
periderm
پوست برونی
pod
پوست برونی
pods
پوست برونی
airlocks
صندوقهی برونی
neurilemma or lema
پوشش برونی پی
objective reality
واقعیت برونی
outboard engine
موتور برونی
outer connection
پیوند برونی
extroverts
دارای رویش برونی
exoterics
تعلیمات برونی یاعمومی
extrovert
دارای رویش برونی
external auditory meatus
گذرگاه برونی گوش
exo skeleton
استخوان بندی برونی
nearside lane
خط یکم یا راه برونی
external hard disk
دیسک سخت برونی
outward things
جهان برونی یا فاهر
outward application
استعمال برونی یا خارجی
epidermal
مربوط به پوست برونی بشرهای
epidermic
مربوط به پوست برونی بشرهای
external modem
تلفیق و تفکیک کننده برونی
external ophthalmia
اماس برونی تخم چشم
events
رویداد
occurence
رویداد
incidents
رویداد
circumstances
رویداد
occurrence
رویداد
occurrences
رویداد
trends
رویداد
trend
رویداد
happening
رویداد
incident
رویداد
happenings
رویداد
event
رویداد
mishaps
رویداد ناگوار
mishap
رویداد ناگوار
decades
ده موضوع یا رویداد
occurence
رویداد واقعه
decade
ده موضوع یا رویداد
occurrences
تصادف رویداد
a life full of incidents
زندگی پر رویداد
occurrence
تصادف رویداد
contretemps
رویداد ناگوار
subsequent to that event
پس ازان رویداد
circumstance
تفصیل رویداد
event horizen
افق رویداد
endogenous event
رویداد درونی
commentary
گزارش رویداد
commentaries
گزارش رویداد
misadventures
رویداد ناگوار
misadventure
رویداد ناگوار
mischances
رویداد بد حادثه ناگوار
mischance
رویداد بد حادثه ناگوار
passages
رویداد کارکردن مزاج
passage
رویداد کارکردن مزاج
balance
احتمال رویداد خطا
rummy start
رویداد شگفت انگیز
balances
احتمال رویداد خطا
air pollution episode
رویداد الودگی هوا
As events unfolded I realized that ...
درطی رویداد ها پی بردم که ...
uneventful
بدون رویداد مهم
in qviries r. to the accident
پرسش هایی درباره آن رویداد
non-events
رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
non-event
رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
black swan event
رویداد نادر و پیش بینی ناپذیر
event focus
که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
collision detection
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
The incident set off a debate.
این رویداد بحثی را به راه انداخت
[برانگیخت]
.
real time
داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
native
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
natives
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
parachronism
اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
maintenance
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
generated
رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generate
رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generates
رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generating
رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
This new frontier incident probably means war.
این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
message
پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
messages
پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
conditional
دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند
alerts
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alert
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerted
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
warn
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
main
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com