Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
knock knees
زانوهایی که هنگام راه رفتن بهم میخورند
Other Matches
red out
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
tide mark
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
slideway
میخورند
gyrodyne
رتورکرافتی که رتورهای ان هنگام برخاستن شناورماندن فرود و جلو رفتن تنها دردامنه معینی از سرعت توسط موتور کار میکند
flash fly
مگس وحشراتی که گوشت میخورند
ormer
یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
impanate
داخل نانی که درشام خداوندبا عشا ربانی میخورند
muffin
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
muffins
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
at nightfall
شب هنگام
seasoned
هنگام
night season
هنگام شب
termed
هنگام
night season
شب هنگام
moment
هنگام
moments
هنگام
season
هنگام
seasons
هنگام
during
هنگام
time
هنگام
at the same moment
در آن هنگام
at night
شب هنگام
oestrum
هنگام
at dark
هنگام شب
night tide
هنگام شب
terming
هنگام
term
هنگام
times
هنگام
nightfall
شب هنگام
timed
هنگام
nighttide
شب هنگام
night time
هنگام شب
gamut
هنگام
night-time
هنگام شب
updated
به هنگام دراوردن
update
به هنگام دراوردن
hard times
هنگام تنگدستی
meal time
هنگام غذاخوری
binding time
هنگام انقیاد
translate time
هنگام ترجمه
updates
به هنگام دراوردن
daytide
هنگام روز
at mess
هنگام خوردن
inprocess
هنگام کار
at noon
هنگام فهر
at one's leisure
هنگام فراغت
in case of emergency
هنگام اضطرار
daytime
هنگام روز
when entering
هنگام ورود
on arrival
هنگام ورود
spring time
هنگام بهار
on seeing him
هنگام دیدن او
dusk
هنگام غروب
on occasion
هنگام لزوم
compile time
هنگام همگردانی
hexachord
هنگام شش بردهای
to die in harness
هنگام کار
wintertime
هنگام زمستان
teatime
هنگام چای
execution time
هنگام اجرا
in-
درفرف هنگام
in
درفرف هنگام
here's to you
هنگام نوشیدن
summertime
هنگام تابستان
playtime
هنگام بازی
nooning
هنگام فهر ناهار
d. wish
خواهش هنگام مردن
chevy
فریاد هنگام شکار
therewith
دران هنگام بدانوسیله
cash on delivery
پرداخت هنگام تحویل
damage in transit
خسارت در هنگام ترانزیت
batfowl
هنگام شب مرغ را شکارکردن
ortive
وابسته به هنگام طلوع
parthian glance
نگاه هنگام جدایی
to brush over
هنگام عبورپوز زدن
it puckered up in sewing
هنگام دوختن جمع شد
hard-bitten
سخت هنگام جنگ
night
شب هنگام برنامه شبانه
in the case of traffic jam
[congestion]
هنگام راهبندان سنگین
red handed
هنگام ارتکاب جنایت
when it came to a push
چون هنگام کوشش
nights
شب هنگام برنامه شبانه
then
انگاه دران هنگام
dewfall
هنگام ریزش شبنم
landing weight
وزن با هنگام تخلیه
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
natural form
وضع بدن هنگام تیراندازی
invigilating
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
high time
هنگام خوشی وعیش ونوش
invigilates
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
smacked
ضربه محکم در هنگام ابشار
smack
ضربه محکم در هنگام ابشار
demand report
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
invigilation
پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
landed weight
وزن کالا هنگام تخلیه
damaged in transit
صدمه دیده هنگام ترانزیت
invigilate
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilated
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
coronation oath
سوگند هنگام تاج گذاری
escaped water
تلفات اب هنگام بهره برداری
smacks
ضربه محکم در هنگام ابشار
milter
ماهی نر هنگام تخم ریزی
to take counsel of one'spillow
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
opens
وضع زه هنگام کشیده شدن
harvested
هنگام درو وقت خرمن
harvests
هنگام درو وقت خرمن
open
وضع زه هنگام کشیده شدن
harvest festival
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
harvest festivals
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
harvest
هنگام درو وقت خرمن
opened
وضع زه هنگام کشیده شدن
I cut my face shaving.
هنگام اصلاح صورتم را بریدم
striker
توپ زن هنگام دفاع از میله
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
chantey
سرود ملوانان هنگام کار
strikers
توپ زن هنگام دفاع از میله
chanty
سرود ملوانان هنگام کار
electro statics
علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
drag line
طنای اویزان از بالن هنگام فرود
to give the tone
هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
print
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
adjusting to water
حرکت در هوا هنگام فرود دراب
prints
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
alluvial deposit
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
printed
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
Say when stop!
[when pouring]
بگو کی بایستم!
[هنگام ریختن نوشابه]
jettison of cargo
محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
to consult one's pillow
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
grunter
خوک یکجورماهی که هنگام گرفتاری خرخرمیکند
set up
انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
dead on arrival
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
Say when!
[when pouring]
بگو کی بایستم!
[هنگام ریختن نوشابه]
leisure hours
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
everything is good in its season
<proverb>
گویند که هرچیز به هنگام خوش است
passing bell
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
To breathe ones last .
نفس آخررا کشیدن (هنگام مرگ )
memory sniffing
ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
the room was not lived in
هنگام روز در ان اطاق زندگی نمیکردند
To leave someone in the lurch .
کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
backing plate
صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
boot
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
red-handed
دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
To be caught red - handed.
گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل )
ondise
پشت گوی بودن هنگام پاس
combinatorial explosion
موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
Payment on delivery of goods.
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
corporale
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
to cry wolf too often
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
alibis
غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
pajamas
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
breakfall
قرار دادن بازوان و پا در زیربدن هنگام افتادن
alibi
غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
paged
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
page
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
why i think i can
هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
muzzle velocity
سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله
zero hour
هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
pages
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
parameters
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
parameter
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
velocity of approach
سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
printed
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
indent
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
plegaphonia
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
lights out
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
pnemograph
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
prints
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
he has a rocking gait
هنگام گام برداری بدینسو وان سو می جنبد
print
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
strophe
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
indenting
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
valuing
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
values
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
value
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
noil
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
dynamically
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
indents
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
imposition of hands
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
mudflat
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
mudflats
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
decalescence
کم شدن حرارت فلز هنگام تغییر و تبدیل ان در کوره
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
moonlight fliting
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
pass shooting
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
black cap
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com