English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
Other Matches
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
bussing باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند
busing باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند
busses باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند
bus باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند
bussed باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند
buses باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند
bused باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند
highways باس ای که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل خارجی منتقل میکند
highway باس ای که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل خارجی منتقل میکند
bussed اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
bus اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
busses اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
bused اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
bussing اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
buses اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
busing اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
cloud chamber effect اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
extras خارجی
outsider خارجی
outward خارجی
gringo خارجی
gringos خارجی
outsides خارجی
outsiders خارجی
foreign خارجی
peripheral خارجی
exterior خارجی
exteriors خارجی
outer خارجی
outside خارجی
externals خارجی
external خارجی
outboard خارجی
exotic خارجی
extra خارجی
extra- خارجی
extraneous خارجی
oversea خارجی
aliens خارجی
exogenous خارجی
exosphere خارجی
international line خط خارجی
extern خارجی
abextra خارجی
alien خارجی
exoteric خارجی
external benefits فواید خارجی
external circuit مدار خارجی
fanades نمای خارجی
external command فرمان خارجی
facades نمای خارجی
facade نمای خارجی
exosphere قسمت خارجی جو
external combustion احتراق خارجی
external control کنترل خارجی
foreign reserves ذخائر خارجی
foreign trade بازرگانی خارجی
foreign trade تجارت خارجی
external load بار خارجی
external label برچسب خارجی
concrete object عین خارجی
external force نیروی خارجی
external docuhentation مستندات خارجی
external delay تاخیر خارجی
external cost هزینه خارجی
ectoparasite انگل خارجی
strangest خارجی غریبه
strange خارجی غریبه
outside cause علت خارجی
outside diameter قطر خارجی
outside power جریان خارجی
outside view نمای خارجی
outside view منظره خارجی
outward opening دهانه خارجی
outwork سنگر خارجی
exterior varnish جلای خارجی
exterior varnish لاک خارجی
overseas agent نماینده خارجی
overseas trade معاملات خارجی
outside caliper کولیس خارجی
outness کیفیت خارجی
outer wall دیوار خارجی
imbody صورت خارجی
immission انتشار خارجی
inflow of foreign funds ورودسرمایههای خارجی
external interrupt وقفه خارجی
load curve خم بار خارجی
negative externalities زیانهای خارجی
exterior ballistics بالیستیک خارجی
outboard profile نیمرخ خارجی
outer connection اتصال خارجی
outer fix رمپ خارجی
outer planets سیارات خارجی
load بار خارجی
external symbol علامت خارجی
external store انباره خارجی
arris زاویه خارجی
external storage حافظه خارجی
external storage انباره خارجی
foreign exchange تعویض خارجی
foreign exchange پول خارجی
external armature ارمیچر خارجی
foreign exchange ارز خارجی
external sort جورکردن خارجی
foreign exchange مبادله خارجی
landfall بویه خارجی
landfalls بویه خارجی
angle of emergence زاویه خارجی
external thread دنده خارجی
external transaction معاملات خارجی
external variable متغیر خارجی
acrotic بیرونی خارجی
actine قسمت خارجی
externalities پی امدهای خارجی
externalities اثرات خارجی
adventitious خارجی الحاقی
alien enemy دشمن خارجی
externalization خارجی کردن
impurity اتم خارجی
foreign national ملیت خارجی
external security امنیت خارجی
foreign currencies پولهای خارجی
foreign currency ارز خارجی
external menory حافظه خارجی
external memory حافظه خارجی
incarnations صورت خارجی
incarnation صورت خارجی
foreign deposit سپرده خارجی
foreign law حقوق خارجی
foreign loan وام خارجی
foreign particle جسم خارجی
foreign bill برات خارجی
foreign aid کمک خارجی
extrinsic factor عامل خارجی
foreign national تبعه خارجی
external reperence ارجاع خارجی
exteroceptive محرک خارجی
extrinsic بیرونی خارجی
guests انگل خارجی
external reference مرجع خارجی
external pressure فشار خارجی
guest انگل خارجی
slough پوسته خارجی
loads بار خارجی
external operation عملیات خارجی
foreign policy سیاست خارجی
facade نمای خارجی
externalizing خارجی کردن
renvoi تبعیدشخص خارجی
face نمای خارجی
externalized خارجی کردن
apothesis منحنی خارجی
spillover costs هزینههای خارجی
spillover benefits منافع خارجی
apophyge منحنی خارجی
apophysis منحنی خارجی
spillover effects اثرات خارجی
externalize خارجی کردن
externalizes خارجی کردن
externalised خارجی کردن
superior planets سیارههای خارجی
superior conjunction مقارنه خارجی
external reference ارجاع خارجی
externalising خارجی کردن
externalises خارجی کردن
faces نمای خارجی
unbalanced load بار خارجی نامتوازن
direct objects چیز ماده خارجی
accredited officer افسر خبرنگار خارجی
alveary سوراخ خارجی گوش
full load بار خارجی اسمی
adscititious دارای منبع خارجی
adscititious مشتق از عامل خارجی
halts معمولا با روشهای خارجی
externalsorting جور کردن خارجی
foreign bill حواله ارز خارجی
foreign aid program برنامه کمک خارجی
importing بازیگر خارجی تیم
imported بازیگر خارجی تیم
fellyfelloe طوقه خارجی چرخ
import بازیگر خارجی تیم
extrinsic دارای مبداء خارجی
pecuniary externalities پی امدهای خارجی پولی
visitors from abroad بازدید کنندگان خارجی
foreign currency پول کشور خارجی
objectively بطور واقعی یا خارجی
passive دستخوش عامل خارجی
passives دستخوش عامل خارجی
objective دارای وجود خارجی
foreign policy خط مشی عمل خارجی
objectives دارای وجود خارجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com