English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
Other Matches
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
mixd weave بافت ترکیبی [هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
time span دوره زمان
period دوره زمان
time period دوره زمان
period/stretch/lapse of time دوره زمان
cycle time زمان دوره
period زمان تناوب دوره
periods زمان تناوب دوره
idle time دوره فترت زمان بیکاری
failure تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
failures تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
accumulate جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulating جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulates جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
plain weave بافت ساده زیر و رو [معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
cob web theorem ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
fragment [فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
compound weave بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnums فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
colporteur کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrival زمان حضور زمان رسیدن
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
present زمان حاضر زمان حال
presented زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
textures بافت
contexts بافت
knitted بافت
loose texture بافت شل
tissue بافت
knit goods کش بافت
grain بافت
tissues بافت
texture بافت
context بافت
fiber بافت
of a loose textture شل بافت
gold tisane زر بافت
contexture بافت
neurine بافت پی
of a loose texture شل بافت
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
hand knitted دست بافت
fibrosis تصلب بافت ها
knit goods کالای کش بافت
histology بافت شناسی
cellular tissue بافت زنبوری
histogen بافت ساز
histogenesis بافت سازی
collenchyma بافت کلانشیم
biopsy بافت برداری
texture of soil بافت خاک
in vivo بافت زنده
chain stitch بافت زنجیری
close-knit ریز بافت
phloem بافت لیفی
xylem بافت چوبی
welknit خوش بافت
histoloysis بافت خواری
vascular tissue بافت هادی
vascular tissue بافت اوندی
plain weave بافت ساده
stroma بافت نمدی
fiber بافت لیف
homespun بافت خانگی
woofs دست بافت
adipose tissue بافت چربی
stroma بافت بنیادی
textures بافت تاروپود
sennet بافت حصیری
soil texture بافت خاک
grossing درشت بافت
grossest درشت بافت
gross درشت بافت
texture بافت تاروپود
sclerenchyma بافت زنبوری
grossed درشت بافت
grosser درشت بافت
fibres بافت لیف
fibre بافت لیف
woof دست بافت
hand knife خوش بافت
web بافت یا نسج
webs بافت یا نسج
nerve tissue بافت عصبی
finespun ریز بافت
selvage گرد بافت
necrosis بافت مردگی
selvedge گرد بافت
grosses درشت بافت
basket weave بافت حصیری
slip خطا در بافت
texture ترکیب بافت
style سبک بافت
sclerosis تصلب بافت
slit weave بافت چاکدار
knotless بافت تقلبی
plain weave بافت حصیری
knotless بافت شل و آزاد
interlocking بافت با قلاب
typical <adj.> بافت معمولی
weave ساختن بافت
direction سمت بافت
weaves ساختن بافت
cellular بافت سلولی
typical <adj.> بافت عادی
flat weave تخت بافت
basket-weave بافت حصیری
weaving draft نقشه بافت
of a coarse fibre درشت بافت زمخت
neuroglia بافت حافظ عصب
knotless بافت بدون گره
epithelize بافت پوششی شدن
fabrics سبک بافت اساس
homespun بافت میهنی وطنی
gauze نوعی بافت توری
taffetized دارای بافت تافته
fabric سبک بافت اساس
epithelialize بافت پوششی شدن
phelloderm بافت چوب پنبهای
suber بافت چوب پنبهای
sequestrum قسمت بافت مرده
anterior commissure بافت رابط قدامی
warp نخ تار [در طول بافت]
sclerenchyma بافت سخت سلولی
building steel lathing بافت ساختمان فولادی
reticulum بافت همبند و مشبک
contextual architecture معماری بافت گرایی
reticulum بافت نگاهدارنده اعصاب
soil separates اجزاء بافت خاک
collenchyma بافت لانه زنبوری
tightly weave بافت پرتراکم و سفت
steel fabric بافت فولاد ساختمانی
regular weave [plain] بافت معمولی و ساده
plain weave پارچه ساده بافت
commissure بافت عصبی رابط
fibrosis افزایش بافت لیفی
histologic وابسته به بافت شناسی
woodiness بافت چوبی وفوردرخت
metal gauze بافت توری فلزی
mesophyll بافت درونی برگ
hypoxia کاهش اکسیژن بافت
blemish [mistake] عدم تقارن در بافت
lymphomatoid دارای بافت لنفی
homemade خانگی خانه بافت
lymphopoiesis تشکیل بافت لنفی
lymphomatous دارای بافت لنفی
myoma غده بافت ماهیچه
histological وابسته به بافت شناسی
hypoxemia کاهش اکسیژن بافت
histologist متخصص بافت شناسی
wire netting بافت توری سیمی
balanced plain weave بافت ساده یک رو یک زیر
histology علم بافت شناسی
aceratosis نارسی و نابالغی بافت شاخی
suberose دارای بافت چوب پنبهای
suberic دارای بافت چوب پنبهای
anomalous weave بی نظمی و عدم تقارن در بافت
texture دارای بافت ویژهای نمودن
commissurotomy برداشتن بافت عصبی رابط
lymphoma غده مرکب از بافت لنفاوی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com