English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
Other Matches
probationer زندانی ازاد شده بقیدشرف
probationers زندانی ازاد شده بقیدشرف
probationer زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
probationers زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
ticket of leave سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
destinations محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
destination محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
habeas corpus دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
wear stripes دوره زندانی را گذراندن زندانی بودن
escort guard محافظ زندانی جنگی بدرقه زندانی
pos محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
dispensary محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
dispensaries محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
rerun محلی دربرنامه که اجرا ازآنجا شروع میشود پس از توقف یا خرابی
aiming symbol ی که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
aiming field نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
consideration وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
considerations وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
generates محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
generating محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
generated محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
generate محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
pecuniary liability ضمانت ضمانت جبران خسارت
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
localism ایین محلی علاقه محلی
glide path مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
hooks کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hook کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
remote نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remoter نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remotest نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
gaolbirds زندانی
prisoners زندانی
jailbird زندانی
jailbirds زندانی
jailŠetc زندانی
prisoner زندانی
termer زندانی
immure زندانی کردن
to serve time زندانی بودن
imprisonment زندانی شدن
incarcerates زندانی کردن
take prisoner زندانی کردن
send up زندانی کردن
prisoner's dilemma معمای زندانی
send-up زندانی کردن
send-ups زندانی کردن
gaoled زندانی کردن
run in زندانی کردن
run-in زندانی کردن
The fujitive ( elusive ) prisoner . زندانی فراری
run-ins زندانی کردن
incarcerate زندانی کردن
incarcerated زندانی کردن
politic زندانی سیاسی
releasing a prisoner ازادسازی زندانی
incarcerating زندانی کردن
prisoners of war زندانی جنگی
gaol زندانی کردن
prisoner of war زندانی جنگی
jailing زندانی کردن
gaols زندانی کردن
jailed زندانی کردن
jail زندانی کردن
gaoling زندانی کردن
jails زندانی کردن
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
extradition تسلیم اسیر یا زندانی
inmates اهل بیت زندانی
inmate اهل بیت زندانی
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
qoud درزندان افگندن زندانی کردن
quad زندانی کردن در زندان افکندن
bar جای ویژه زندانی درمحکمه
bars جای ویژه زندانی درمحکمه
quads زندانی کردن در زندان افکندن
short term حداقل مدت تنبیه و زندانی
black flag پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
administrative segregation زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
serve a sentence به حکم دادگاه زندانی شدن دوره حبس خود را طی کردن
sponsored by به ضمانت
suretyship ضمانت
sponsion ضمانت
mainprise ضمانت
gurantee ضمانت
guaranty ضمانت
guarantee ضمانت
guaranty ضمانت
warranties ضمانت
bond ضمانت
guaranteed ضمانت
sponsorship ضمانت
pledge [archaic] [guaranty] ضمانت
warrant ضمانت
warranting ضمانت
bail ضمانت
warranty ضمانت
guarantee ضمانت
warranted ضمانت
warranty ضمانت
warrants ضمانت
guarantees ضمانت
upon bail بقیه ضمانت
vouch for ضمانت کردن
guaranty ضمانت نامه
sanction ضمانت اجرا
bailable قابل ضمانت
sanctioned ضمانت اجرا
bilable ضمانت بردار
bail bond ضمانت نامه
irrepleviable ضمانت برندار
irreplevisable ضمانت برندار
vouch ضمانت کردن
sanctions ضمانت اجرا
bondholder ضمانت دار
answer ضمانت کردن
joint and several guarantee ضمانت تضامنی
assurances ضمانت وثیقه
answered ضمانت کردن
suretyship عقد ضمانت
answering ضمانت کردن
answers ضمانت کردن
sanctioning ضمانت اجرا
contract guarantee ضمانت قرارداد
insure ضمانت کردن
guaranteed ضمانت کردن
responsibilities ضمانت جوابگویی
responsibility ضمانت جوابگویی
pledge وثیقه ضمانت
guarantor ضمانت کننده
sponsoring ضمانت کردن
sponsor ضمانت کردن
warranties ضمانت نامه
express warranty ضمانت صریح
guarantee ضمانت کردن
pecuniary liability ضمانت پولی
guarantees ضمانت کردن
fiduciary bond ضمانت شرافتی
sponsors ضمانت کردن
warranty ضمانت نامه
assurance ضمانت وثیقه
guarantors ضمانت کننده
guarantee period دوره ضمانت
pledges وثیقه ضمانت
pledging وثیقه ضمانت
bonded ضمانت شده
bank bond ضمانت بانکی
limplied warranty ضمانت ضمنی
pledged وثیقه ضمانت
letter of indemnity ضمانت نامه
bond پیوستگی ضمانت
bank guarantee ضمانت بانکی
echo هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
formed ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
perfoliate درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
forms ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
traced نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaging متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
trace نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averages متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traces نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
load برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
loads برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
act as surety کفالت یا ضمانت کردن
guarantee شخص ضمانت شده
to bail out با ضمانت از زندان دراوردن
to go bail for any one ضمانت کسی راکردن
board exchange warranty ضمانت تعویض برد
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
stand surety for a person ضمانت کسی را کردن
bail تضمین ضمانت کردن
joint bond تعهد یا ضمانت مشترک
it is not protected by sanctions ضمانت اجرایی ندارد
the watch is warranted ضمانت شده است
able to justify bail قادر به تقبل ضمانت
bailment رهایی به قید ضمانت
guarantees شخص ضمانت شده
guaranteed شخص ضمانت شده
i guarantee his appearance من ضمانت می کنم که حاضرشود
warrent ضمانت یاتعهد کردن
warranting ضمانت کردن مجوز
sanctioned ضمانت اجرایی قانون
to stand surety for any one ضمانت کسیرا کردن
sanctions ضمانت اجرایی قانون
warranted ضمانت کردن مجوز
warrants ضمانت کردن مجوز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com