Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (8 milliseconds)
English
Persian
supererogation
زیاده روی درکار خوش خدمتی
Other Matches
service records
سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
at work
دست درکار
that depends
تا چه شرایطی درکار باشد
bigbrother
رهبر درکار یا عقیدهای
electromagnetic interference
مداخله الکترومغناطیسی درکار رادارها
There must be a catch(trick)in it.
باید حقه ای درکار باشد
To put ones nose into other peoples affairs .
درکار دیگران فضولی کردن
stick
پیچ درکار تحمل کردن
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it .
کلکی درکار باید باشد ( هست )
Something is wrong.
عیبی درکار
[این موضوع]
است.
in service
خدمتی
decorations
نشان خدمتی
qualification record
پرونده خدمتی
service records
پروندههای خدمتی
leave year
سال خدمتی
decoration
نشان خدمتی
duty status
وضعیت خدمتی
duty branch
رسته خدمتی
fitness report
تعرفه خدمتی
line of duty
مسیر خدمتی
nonpay status
حالت انتظار خدمتی
security clearance
داشتن صلاحیت خدمتی
service number
شماره خدمتی پرسنل
servicae life
عمر خدمتی وسایل
equipment logbook
دفترچه خدمتی تجهیزات
copyright
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
fitness report
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
annual efficiency index
شاخص کارایی سالانه خدمتی
discharge without honor
اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
our offer to render a service
حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
prestation
خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
to discharge someone without honor
[from the army]
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
fulsomely
زیاده از حد
distemperate
زیاده رو
infrugal
زیاده رو
more and more
زیاده و زیاده
kow-tow
زیاده
kow-tows
زیاده
kow-towing
زیاده
kow-towed
زیاده
excess
زیاده از حد
indulgent
زیاده رو
de trop
زیاده
overmuch
زیاده از حد
intemperate
زیاده رو
supernumerary
زیاده
excesses
زیاده از حد
overly
زیاده
short timer
پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
hairsplitting
موشکافی زیاده از حد
self indulgence
زیاده روی
ultraism
زیاده روی
intemperance
زیاده روی
inordinateness
زیاده روی
exorbitance
زیاده روی
extorsion
زیاده ستانی
avaricious
طماع زیاده جو
excess clearance
تولرانس زیاده از حد
to pieces
<idiom>
خیلی زیاده
extortionate
زیاده ستان
avarice
زیاده جویی
extortionary
زیاده ستان
extortion
زیاده ستانی
extorter
زیاده ستان
immoderation
زیاده روی
inordinacy
زیاده روی
acquisitive
زیاده طلب
hyperaesthetic
زیاده از حد حساس
surfeit
زیاده روی
hyperpragia
زیاده اندیشی
eye service
خدمتی که فقط هنگام موافبت خوب انجام داده میشود نگاه عاشقانه
indulgence
زیاده روی افراط
indulgences
زیاده روی افراط
extravagance
زیاده روی بی اعتدالی
exceeding
زیاده روی زیادتی
extravagances
زیاده روی بی اعتدالی
austerity
ریاضت سادگی زیاده از حد
rich
زیاده چرب یا شیرین
richer
زیاده چرب یا شیرین
richest
زیاده چرب یا شیرین
superheat
زیاده از حد گرم کردن
insobriety
زیاده روی در میگساری
inexpressibly
بیش از اندازه زیاده از حد
crapulence
زیاده روی درخوردونوش بی اعتدالی
He is too clever(smart,shrewd).
زیاده از حد زرنگ (نا قلا) است
hypercriticize
زیاده خرده گیری کردن
intemperately
ازروی افراط با زیاده روی
lay it on thick
<idiom>
زیاده حداز کسی تمجیدکردن
over-
پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
over
پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
crapulent
وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
To go too far .
شور کاری را درآوردن ( زیاده روی )
to push your luck
[British English]
to press your luck
[American English]
زیاده روی کردن
[شورکاری را در آوردن]
[اصطلاح مجازی]
packing
قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
ultraist
کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
silver star
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
statement of service
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
indulged
زیاده روی کردن شوخی کردن
indulges
زیاده روی کردن شوخی کردن
indulging
زیاده روی کردن شوخی کردن
overweary
زیاده خسته کردن خسته شدن
indulge
زیاده روی کردن شوخی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com