Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
to raise a monument	ساختن بنای یادگاری
Other Matches
monuments	بنای یاد بود بنای یادگاری
monument	بنای یاد بود بنای یادگاری
to raise a monument	برپا کردن بنای یادگاری
masons	بنای سنگکار
industrial building	بنای صنعتی
public building	بنای همگانی
paver	بنای سنگفرش
the passive voice	بنای مجهول
babel	بنای شگرف
mason	بنای سنگکار
brick layer	بنای درجه دو
memorial	بنای یادبود
memorials	بنای یادبود
laryngeal	وابسته بنای
master builder	بنای مقاطعه کار
superstructure	روساخت بنای فوقانی
blockhouse	بنای استحکامی مختصر
peripteral	بنای دور ستونی
superstructures	روساخت بنای فوقانی
masons	بنای سنگ کار
mason	بنای سنگ کار
monumental	یادگاری
memento	یادگاری
memortial	یادگاری
mementos	یادگاری
mementoes	یادگاری
monumentally	به ایین یادگاری
autograph [a document transcribed entirely in the handwriting of its author]	امضا یادگاری
trophy	یادگاری پیروزی
red day	روز یادگاری
remembrance	ذهن یادگاری
token	نشانی یادگاری
tokens	نشانی یادگاری
trophies	یادگاری پیروزی
Freemason	[استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
keepsakes	هدیه یادگاری یادبود
evocative typeface	طرح حروف یادگاری
keepsake	هدیه یادگاری یادبود
keepsake	یادگاری [برای یادآوری]
memotial festival	عید یا جشن یادگاری روزیادگاری
token	یادگاری [وقتی که کسی خداحافظی می کند]
souvenir	یادگاری [وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
trophy of war	یادبود جنگی بنای یادبود جنگ
anniversaries	مجلس یادبود یا جشن سالیانه جشن یادگاری
anniversary	مجلس یادبود یا جشن سالیانه جشن یادگاری
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
constructing	ساختن
indite	ساختن
manufacture	ساختن
manufactured	ساختن
constructs	ساختن
makes	ساختن
make	ساختن
upbuild	ساختن
mints	ساختن
fabricating	ساختن
fabricates	ساختن
fabricated	ساختن
fabricate	ساختن
carbonize	کک ساختن
produce	ساختن
mint	ساختن
minted	ساختن
bulid	ساختن
dree	ساختن با
manufactures	ساختن
fabrication	ساختن
remake	از نو ساختن
idolised	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolising	بت ساختن
remakes	از نو ساختن
idolize	بت ساختن
idolized	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
idolizing	بت ساختن
pellet	حب ساختن
minting	ساختن
constructed	ساختن
bridge	پل ساختن
create	ساختن
to make away	ساختن
pills	حب ساختن
pill	حب ساختن
build	ساختن
buildings	ساختن
builds	ساختن
produced	ساختن
to go in with	ساختن با
generate	ساختن
generated	ساختن
generates	ساختن
generating	ساختن
upgrading	ساختن
creates	ساختن
bridged	پل ساختن
bridges	پل ساختن
forborne	ساختن با
set up	ساختن
unifying	تک ساختن
confect	ساختن
unify	تک ساختن
unifies	تک ساختن
to get along	ساختن
miscreate	بد ساختن
creating	ساختن
to make a shift	ساختن
composes	ساختن
compose	ساختن
upgrades	ساختن
upgraded	ساختن
invent	ساختن
inventing	ساختن
put up	ساختن
put-up	ساختن
fashions	مد ساختن
invents	ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
construct	ساختن
upgrade	ساختن
invented	ساختن
produces	ساختن
to t. up	ساختن
overset	واژگون ساختن
perfuse	جاری ساختن
frequency demodulation	اشکار ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
potentiate	مقتدر ساختن
potentiate	نیرومند ساختن
irrationalize	نامعقول ساختن
minimizes	کمینه ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
minimizing	کمینه ساختن
disturb	مضطرب ساختن
equated	معادله ساختن
reedify	دوباره ساختن
potentiation	نیرومند ساختن
flinging	روانه ساختن
fling	روانه ساختن
equates	معادله ساختن
kithe	اشکار ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
flings	روانه ساختن
assimilate	شبیه ساختن
prefabricate	پیس ساختن
prepare mortar	ساختن ملات
assimilating	شبیه ساختن
primp	مزین ساختن
assimilates	شبیه ساختن
pt down	متوقف ساختن
assimilated	شبیه ساختن
re edify	دوباره ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
optimize	بهینه ساختن
graved	منقوش ساختن
discovers	مکشوف ساختن
ensure	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
insures	مطمئن ساختن
discovering	مکشوف ساختن
insuring	مطمئن ساختن
produce	ساختن محصول
patterns	نقشه ساختن
idealization	ارمانی ساختن
inactivate	ناکنش ور ساختن
incardinate	متران ساختن
produced	ساختن محصول
indebt	مرهون ساختن
indispose	اماده ساختن
individualization	فردی ساختن
disabling	ناتوان ساختن
accustom	معتاد ساختن
accustoming	معتاد ساختن
accustoms	معتاد ساختن
minimising	کمینه ساختن
minify	خرد ساختن
discover	مکشوف ساختن
intitle	ملقب ساختن
internalization	درونی ساختن
mutualize	دوسره ساختن
neologize	واژههای نو ساختن
nidify	لانه ساختن
minimises	کمینه ساختن
denigration	سیاه ساختن
minimised	کمینه ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
discovered	مکشوف ساختن
lay off	متوقف ساختن
let out	اشکار ساختن
mason up	ساختن دیوار

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com