Dictiornary-Farsi | سوراخ چیزیرا بنداوردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
tap	سوراخ چیزیرا بنداوردن
tapped	سوراخ چیزیرا بنداوردن
tapping	سوراخ چیزیرا بنداوردن


Other Matches

to prick at something	بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
bloc	بنداوردن
stems	بنداوردن
stanch	بنداوردن
stem	بنداوردن
stemmed	بنداوردن
stemming	بنداوردن
block	بنداوردن
blocked	بنداوردن
blocks	بنداوردن
blocs	بنداوردن
centered	سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center	سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred	سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers	سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre	سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie	[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
obtruncate	سر چیزیرا زدن
to look for anything	چیزیرا جستجوکردن
to follow up the scent	رد چیزیرا گرفتن
to rub a thing in	چیزیرا خورد
to pink out leather	چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
dilly bag	کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
to fool with anything	چیزیرا انگلک کردن
to take the place of something	جای چیزیرا گرفتن
to w anything out of a person	چیزیرا ازکسی دراوردن
to buy a pig in a poke	چیزیرا ندیده خریدن
to from an idea of something	چیزیرا تصور کردن
to be incredulous of anything	چیزیرا دیر باور کردن
to w anything out of a person	چیزیرا به ریشخند ازکسی گرفتن
to give one the straight tip	محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
afterdate	تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
route	مسیر چیزیرا تعیین کردن
to cry halves	نصف چیزیرا ازکسی ادعاکردن
routes	مسیر چیزیرا تعیین کردن
float stone	سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sights	سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration	چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
perforation	عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
sight	سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
cancellate	سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
to play with something	چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
to pole any thing up or down	چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
tare	وزن خالص چیزیرا احتساب کردن
to ram a thing intoa person	چیزیرا بزور تکراردرمغز کسی فروکردن
to palm off a thing on aperson	چیزیرا با تردستی بکسی رساندن یابراوتحمیل کردن
to inlay anything with gems	چیزیرا گوهرنشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
improviser	تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
stillage	چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
to take the a	بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
gruyere cheese	پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
pinkest	سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
foraminate	ثقبه دار سوراخ سوراخ
thirl	سوراخ سوراخ کردن دریدن
pink	سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker	سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
improvisor	تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
cancellated	سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block	قالب سوراخ سوراخ
grid	دریچه سوراخ سوراخ
grids	دریچه سوراخ سوراخ
cancellate	سوراخ سوراخ اسفنجی
riddle	سوراخ سوراخ کردن
riddles	سوراخ سوراخ کردن
millepore	مرجان سوراخ سوراخ
cancellous	سوراخ سوراخ اسفنجی
to inlay gems in anything	چیزیرا گوهر نشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
breaches	سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach	سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached	سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
to impress a mark on something	نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
foraminiferous	سوراخ سوراخ
foraminated	سوراخ سوراخ
orifices	سوراخ
pecker	سوراخ کن
holing	سوراخ
orifice	سوراخ
eyelets	سوراخ
abroach	سوراخ
alveolar	سوراخ سوراخ
punch	سوراخ کن
punched	سوراخ کن
imperforate	بی سوراخ
awl	سوراخ کن
tap	سوراخ
finger hole	سوراخ
punches	سوراخ کن
foramen	سوراخ
holed	سوراخ
loops	سوراخ
looped	سوراخ
cribriform	سوراخ سوراخ
loop	سوراخ
columbarium	سوراخ
hole	سوراخ
drill hole	سوراخ
tapping	سوراخ
slotting	سوراخ
slot	سوراخ
tapped	سوراخ
fenestra	سوراخ
broacher	سوراخ کن
slots	سوراخ
holes	سوراخ
edge perforated	لب سوراخ
eyelet	سوراخ
leaks	سوراخ
perforation	سوراخ
lace	پر از سوراخ
thirl	سوراخ
overture	سوراخ
overtures	سوراخ
laces	پر از سوراخ
taphole	سوراخ
broach	سوراخ کن
boring	سوراخ
mure	سوراخ
broached	سوراخ کن
puncture	سوراخ
waterholes	سوراخ
opening	سوراخ
openings	سوراخ
puncturing	سوراخ
perforator	سوراخ کن
punctures	سوراخ
borehole	سوراخ
boreholes	سوراخ
waterhole	سوراخ
punctured	سوراخ
broaches	سوراخ کن
piercer	سوراخ کن
pigenhole	سوراخ
mesh	سوراخ
meshing	سوراخ
pertusion	سوراخ
peep hole	سوراخ
pinking	سوراخ
pitting	سوراخ سوراخ
broaching	سوراخ کن
punctulate	سوراخ سوراخ
outage	سوراخ
outages	سوراخ
leaked	سوراخ
pumiceous	سوراخ سوراخ
leak	سوراخ
meshes	سوراخ
spy hole	سوراخ
manholes	سوراخ ادم رو
impenetrable	سوراخ نشدنی
scuttling	سوراخ کردن
scuttles	سوراخ کردن
scuttled	سوراخ کردن
scuttle	سوراخ کردن
portholes	سوراخ برج
porthole	سوراخ برج
pore	ریزه سوراخ
perforated	سوراخ شده
broached	سوراخ کردن
broaches	سوراخ کردن
perforated	سوراخ دار
broaching	سوراخ کردن
pores	ریزه سوراخ
loophole	سوراخ دیدبانی
loopholes	سوراخ دیدبانی
pores	سوراخ ریز
pore	سوراخ ریز
broach	سوراخ کردن
pitted	سوراخ سوراخ چاله چاله
bores	قطر یک سوراخ
bore	سوراخ کردن
bore	سوراخ مته
foxholes	سوراخ روباه
bore	قطر یک سوراخ
bores	سوراخ کردن
bores	سوراخ مته
foxhole	سوراخ روباه
plugs	سوراخ گیره
plugging	سوراخ گیره
plug	سوراخ گیره
interstice	سوراخ ریز
pore fungus	اغاریقون پر سوراخ
tape perforator	نوار سوراخ کن
taphole	سوراخ بشکه
the two nostrils	دو سوراخ بینی
thumbhole	سوراخ شستی
ticket punch	بلیت سوراخ کن
to break open	سوراخ کردن
to burn a hole	سوراخ کردن
to drill through	سوراخ کردن
steek	سوراخ کردن
sprocket hole	سوراخ زنجیری
pory	پر سوراخ پر منفذ
punched hole	سوراخ منگنه
puncher	سوراخ کننده
rivet hole	سوراخ پرچ
shrink hole	سوراخ انقباض
snuffer	سوراخ بینی
spile	سوراخ گیری
spiracle	سوراخ تنفس
to punch a hole in	سوراخ کردن

tap