Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
subhome office
شعبه دفتر اصلی
Other Matches
branch office
دفتر شعبه
major activity
شعبه اصلی
headquarters
شعبه اصلی
subhome office
شعبه اصلی یک اداره
claimant agency
شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
engineering office
دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
blotter
دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
notary office
دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
blotters
دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
induction station
دفتر استخدام دفتر پذیرش
civilian internee information bureau
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
journalize
در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
duty roster
دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
offshoot
شعبه
offshoots
شعبه
section
شعبه
member
شعبه
filial
شعبه
members
شعبه
apparatus
شعبه
branch office
شعبه
chapters
شعبه
chapter
شعبه
branch
شعبه
sections
شعبه
prong
شعبه
prongs
شعبه
substation
شعبه
end office
شعبه جز
embranchment
شعبه
succursal
شعبه
lines
شعبه
line
شعبه
branches
شعبه
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
wing
شاخه شعبه
branches
شعبه زدن
lodges
شعبه فراماسون ها
subclass
شعبه فرعی
department
قسمت شعبه
departments
قسمت شعبه
lodged
شعبه فراماسون ها
lodge
شعبه فراماسون ها
dichotomization
دو شعبه کردن
winging
شاخه شعبه
branches
شعبه رشته
executing agency
شعبه اجرایی
executive agent
شعبه اجرایی
dichotomy
انشعاب به دو شعبه
dichotomies
انشعاب به دو شعبه
agencies
اژانس شعبه
frith
شعبه رود
branch
شعبه رشته
agency
اژانس شعبه
branch
شعبه زدن
branch of a company
شعبه شرکت
agency of communications
شعبه ارتباطات
apparatus
شعبه حزب
annexing
شعبه فرعی
annexes
شعبه فرعی
members
شعبه بخش
annex
شعبه فرعی
member
شعبه بخش
operating agency
شعبه عامل
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
departmentalize
چند شعبه کردن
arm
شعبه جنگ افزار
distributary
انشعابی شعبه رود
army post office
شعبه پستی نیروی زمینی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
commissary store annex
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
coordinated procurement assigness
شعبه مسئول خرید کلی اماد
troche
قرص مکیدنی شاخ سه شعبه گوزن
extensions
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
extension
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
apparatus
شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
volume
دفتر
volumes
دفتر
record
دفتر
notary public office
دفتر
ledgers
دفتر کل
in office
در دفتر
book of account
دفتر کل
office
دفتر
offices
دفتر
bureaus
دفتر
bureau
دفتر
cahier
دفتر
ledger
دفتر کل
book
دفتر
books
دفتر
booked
دفتر
register
دفتر ثبت
day book
دفتر روزنامه
orderly room
دفتر گروهان
drawing office
دفتر طراحی
registry
دفتر خانه
register
در دفتر واردکردن
registering
دفتر ثبت
registering
در دفتر واردکردن
registry
دفتر فهرست
registers
دفتر ثبت
postings
ثبت در دفتر
purchasing office
دفتر خرید
purchasing department
دفتر خرید
advisory service
دفتر مشاور
chancery
دفتر خانه
copybook
دفتر سرمشقدار
bookings
ثبت در دفتر
booking
ثبت در دفتر
engineering office
دفتر مهندسی
message book
دفتر پیام
purchase ledger
دفتر کل خریدها
order book
دفتر سفارشات
end office
دفتر انتهایی
registers
در دفتر واردکردن
property book
دفتر اموال
office
دفتر کار
bell book
دفتر موتورخانه
book of account
دفتر روزنامه
bill book
دفتر بروات
cashbook
دفتر نقدی
customs
دفتر گمرک
account book
دفتر حساب
press copy book
دفتر کپیه
pocket book
دفتر بغلی
cash book
دفتر نقدی
telephone books
دفتر تلفن
telephone book
دفتر تلفن
office
اطاق دفتر
registries
دفتر خانه
registries
دفتر فهرست
daybook
دفتر روزنامه
budget bureau
دفتر بودجه
offices
اطاق دفتر
offices
دفتر کار
cash books
دفتر نقدی
official log book of a ship
دفتر ثبت
minute book
دفتر وقایع
copy letter book
دفتر کپیه
copy book
دفتر کپیه
head office
دفتر مرکزی
journal
دفتر روزنامه
information bureau
دفتر اطلاعات
inquiry office
دفتر اطلاعات
intelligence office
دفتر راهنمایی
intelligence office
دفتر اطلاعات
notary assistant
دفتر یار
social secretary
رئیس دفتر
translation agency
دفتر ترجمه
waste book
دفتر باطله
audit office
دفتر حسابرسی
booked
مجلد دفتر
central office
دفتر مرکزی
book
مجلد دفتر
information office
دفتر اطلاعات
journals
دفتر روزنامه
courier station
دفتر پیک
telephone d.
دفتر تلفن
telephnone book
دفتر تلفن
technical bureau
دفتر فنی
marriage registry
دفتر ازدواج
equipment logbook
دفتر تجهیزات
site office
دفتر مشاوراملاک
site office
دفتر ساختمانی
quartermaster's notebook
دفتر سکانی
inventory
دفتر دارایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com