English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
concentric shafts شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
Other Matches
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
biplane interference تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
gearbox stud محور کوچک داخل جعبه دنده
trailed پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
counterpose درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
grain orientation طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
trails پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
bush استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
bushes استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
triptych عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
reposing upon قرار گرفته بر
underlying در زیر قرار گرفته
nidicolous در اشیانه قرار گرفته
jugate روی هم قرار گرفته جفت
oppressed تحت ستم قرار گرفته
capsulate درمحفظه یاحفره قرار گرفته
tried در محک ازمایش قرار گرفته
applique مورد استفاده قرار گرفته
anti propeller end انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
his leg rested on a stone پایش روی سنگی قرار گرفته بود
cathectic تحت اثر قوه شهوانی قرار گرفته
beater mill تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
ipsilateral قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
if the knee is affected اگر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
the boxes were nested جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
bays فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
The persian gulf is between Iran and saude Arabia . خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
bay فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bayed فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
baying فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
fly wheel چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
board computer یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
v engine موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
inflexed منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
matrix روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
matrixes روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
post implementation review ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
tabbing تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
coordinate روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
rams افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
ram افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rammed افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
decimals تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
shuttle ماکو [وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
x engine موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
oblique compartment قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
overlays قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlaying قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlay قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
dominion ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
lool لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
burned کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
delta clock که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
priest ridden زیر نفوذ کشیشان قرار گرفته منکوب کشیشان
window پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
boilerplate متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
BOF متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
Mina-khani design طرح میناخانی [این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
cards کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
decimal کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
end حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
heddle rod چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
medallion ترنج [نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
egoism یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
wheelbase فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbases فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
rate integration gyro ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
ratline عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
nose up چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
axis of signal communication محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
patinated جرم گرفته کبره گرفته
intercommand داخل قسمت داخل یکان
brussels دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
mortise dead lock قفل داخل کار قفل داخل درب
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
from one another <adv.> از یکدیگر
of one another <adv.> از یکدیگر
from each other <adv.> از یکدیگر
one a یکدیگر
interwork بر یکدیگر
of each other <adv.> از یکدیگر
one another یکدیگر
each other یکدیگر
peer to each other برابر با یکدیگر
peer to each other قرین یکدیگر
cheek by jowl پهلوی یکدیگر
combine ترکیب با یکدیگر
concrescence رشد با یکدیگر
intersecting از یکدیگر گذرنده
couple ترکیب با یکدیگر
arm in arm در دست یکدیگر
combining ترکیب با یکدیگر
combines ترکیب با یکدیگر
interconnected اتصال به یکدیگر
to look at each other به یکدیگر نگریستن
simultaneous with each other مقارن یکدیگر
interconnect اتصال به یکدیگر
coupled ترکیب با یکدیگر
interconnecting اتصال به یکدیگر
internecine کشتار یکدیگر
interconnects اتصال به یکدیگر
couples ترکیب با یکدیگر
surface mount technology روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
they are well matched حریف یکدیگر هستند
hand in hand دست دردست یکدیگر
correlative with each other لازم و ملزوم یکدیگر
incompossible منافی یکدیگر ناسازگار
grappling گرفتن لباس یکدیگر
intersplere در حوزه یکدیگر امدن
interconnects با یکدیگر اتصال دادن
interconnecting با یکدیگر اتصال دادن
one to one عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
abutted به یکدیگر ضربه زدن
abuts به یکدیگر ضربه زدن
in tune <idiom> با یکدیگر موافق بودن
abut به یکدیگر ضربه زدن
of a piece with each other ازسر هم همجنس یکدیگر
one-to-one عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
interconnect با یکدیگر اتصال دادن
telepathy ارتباط افکار با یکدیگر
complementary تکمیل کننده یکدیگر
interconnected با یکدیگر اتصال دادن
to look at each other به یکدیگر نگاه کردن
writ of error قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
take turns <idiom> انجام کاری با همکاری یکدیگر
adhesion of fibers خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
life line طناب اتصال افراد به یکدیگر
iteraction تاثیر چند چیز بر یکدیگر
juxtaposition جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
interaction عمل دو چیز روی یکدیگر
hand to hand دست بدست یکدیگر مجاور
networks اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
hand-to-hand دست بدست یکدیگر مجاور
incompatible غیر قابل استعمال با یکدیگر
hue [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
network اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
data chaining فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
deme دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
interacts برای عمل کردن روی یکدیگر
sapphic vice شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
interfruitful قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
They shook hand and made up. با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
The twins look just like each other. دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
interacted برای عمل کردن روی یکدیگر
back formation لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
Birds of a feather flock together . <proverb> پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
interacting برای عمل کردن روی یکدیگر
interact برای عمل کردن روی یکدیگر
consolute ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
differentiation فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
dualism وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
interdenominational وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
blade tracking مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
laceria [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
hue [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
demolition derby مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
track bolt پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
local area network شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
microwave hop یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
neap tide دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
overt collusion تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
circulars موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
grade separation تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
yard marker خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard line خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
standstill در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
customs union مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
wire locking بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
S-twist [S-spun] نخ چپ تاب [جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
cleco fastener وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com