English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
quincunx شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور
Other Matches
streamline دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
pleomorphic چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
streamlines دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamlining دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
landdau یکجور گردونه چهارچرخه که پوشش ان دارای دو قسمت است
sonnet sequence غزلیات دارای موضوع واحد
unipersonal واحد دارای یک افنوم منحصربیک صیغه
maud یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
newmarket یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
federal reserve system ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
trey پیشوندیست بمعنی دارای سه قسمت وسه قسمتی وسه تایی وهرسه واحد یکبار
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
informity بی شکلی
isodimorphism هم دو شکلی
monotropy تک شکلی
trimorphism سه شکلی
trimorphous سه شکلی
distortion کج شکلی
triform سه شکلی
formlessness بی شکلی
amorphism بی شکلی
distortions کج شکلی
unification یک شکلی
for love or money <idiom> به هر شکلی
dimorphism دو شکلی
deformation بد شکلی
conformity هم شکلی
figural aftereffect رد حسی شکلی
unification یگانگی یک شکلی
procedural law قانون شکلی
isodimorphism تقارن دو شکلی
allotropy چند شکلی
allotropism چند شکلی
deformation دگر شکلی
judgment on procedural matters حکم شکلی
judgment on technicalities حکم شکلی
allotriomorphism چند شکلی
form utility مطلوبیت شکلی
figural openness گشودگی شکلی
multiform چند شکلی
trial on procedural matters رسیدگی شکلی
trimorph سه شکلی سه وجهی
(the) size of it <idiom> به شکلی که است
trial on technicalities رسیدگی شکلی
crystal allotropy چند شکلی بلور
modal dispersion شکلی از پراکندگی پالس ها
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
triskelion شکلی مرکب از سه پره یا سه انشعاب
baluster-side [شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
right out <idiom> به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
guard cell یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
triskele شکلی مرکب ازسه پره یا سه انشعاب
figurine algebraic notation ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
isodimorphism تقارن و هم شکلی بین دو چیز دوشکل
What does he look like? او [مرد] چه شکلی به نظر می آید؟ [شکل ظاهری]
chart شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
charts شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
charted شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
foreshortening نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
charting شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
trommel غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
humeral veil پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
charts شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
bravo, pattern شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
pausal form دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
dentil-band [بخش مستطیلی شکلی از لایه ی گچ بری شده در قسمتی از پیشانی سرستون]
charted شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
chart شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
charting شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
bracket رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
vertical diagraph شکلی از سیستم رمز دو حرفی است که یک حرف بالا و یکی پایین نوشته میشود
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
stratus لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
phillips curve شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
homogeneous یکجور
pandean pipe یکجور نی
pan pipe یکجور نی
alike یکجور
acrostolium [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
petard یکجور ترقه
trebucket یکجور ترازو
trebuchet یکجور ترازو
Jaffa یکجور پرتغال
pair royal سه سر سه طاس یکجور
aigret یکجور ماهیخوار
osborne یکجور بیسکویت
elephant'sgrass یکجور لویی
mignonette یکجور گل میخک
pandore یکجور سه تار
pippin یکجور سیب
pair royal سه برگ یکجور
lotuses یکجور نیلوفرابی
lotus یکجور نیلوفرابی
lewis gun یکجور مسلسل
rubicelle یکجور یاقوت
costrel یکجور قمقمه
cold cream یکجور مرهم
custard pie یکجور شیرینی
nonsuch یکجور یونجه
lampereel یکجور ماهی
polyanthus یکجور نرگس
lotos یکجور نیلوفرابی
snow flake یکجور گل حسرت
cracker یکجور شیرینی
crackers یکجور شیرینی
lambs wool یکجور نوشابه
moloch یکجور سوسماراسترالیایی
onion grass یکجور جو وحشی
onion couch یکجور جو وحشی
gleek سه برگ یکجور
sheers یکجور جرثقیل
sheer legs یکجور جرثقیل
double pair royal چهارطاس یکجور
griffon یکجور لاشخور
dutchmans یکجور گل ساعت
cable drum قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
grams یکجور باقلا گرم
pipistrel یکجور شبکور کوچک
omber or ber یکجور بازی گنجفه
mayweed یکجور بابونه بدبو
paris blue یکجور نیل فرنگی
grammes یکجور باقلا گرم
maiolica یکجور کاشی صورتی
majolica یکجور کاشی صورتی
trammel یکجور دام یا تور
pavan یکجور رقص سنگین
orfe یکجور ماهی طلایی
dressing-up یکجور بازیکهدر آنبچههالباسغیرعادیبهتنمیکنند
deer tiger یکجور یوز امریکایی
gram یکجور باقلا گرم
marcelwave یکجور فر یا موج که بمومیدهند
meerscham یکجور گل نرم چپق
staniel یکجور باز کوچک
brandling یکجور کرم خاکی
onion skin یکجور کاغذ نازک
orang utan یکجور بوزینه درازدست
catamountain یکجور گربه دشتی
standard همگون یکنواخت یکجور
sand fly یکجور پشه ریز
catamount یکجور گربه دشتی
lansquenet یکجور بازی گنجفه
sparable یکجور سنگ اهکی
busby یکجور کلاه پوستی
mountain cork یکجور پنبه کوهی
busbies یکجور کلاه پوستی
killdee یکجور مرغ باران
pollack or lock یکجور ماهی روغن
missel یکجور باسترک در اروپا
kirschwasser یکجور عرق البالو
sardonyx یکجور عقیق یمانی
bun یکجور کلوچه یاکماج
catbird یکجور باسترک امریکایی
buns یکجور کلوچه یاکماج
standards همگون یکنواخت یکجور
sea asparagus یکجور خرچنگ دریایی
custard یکجور شیرینی یا فرنی
fandangos یکجور رقص اسپانیولی
double pair royal چهار برگ یکجور
magenta یکجور رنگ قرمز
fandango یکجور رقص اسپانیولی
pullicate یکجور دستمال رنگی
chrysoprase یکجور یاقوت زرد
weever یکجور ماهی خاردار
mine thrower یکجور توپ سنگری
muggins یکجور بازی دومینو
load module یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
charting شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
malam یکجور سنگ اهک نرم
inyala یکجور بز کوهی در افریقای جنوبی
torna do یکجور گردباد که در باختر.....میوزد
paroquet یکجور طوطی کوچک دم دراز
inverness یکجور ردای بی استین مردانه
ophicleide یکجور ساز بادی برنجین
racoon or raccoon یکجور پستاندار گوشتخوار درامریکا
no two leaves are identical هیچ دوبرگی یکجور نیست
moonstone یکجور سنگ مروارید نما
mycetoma یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
melodion یکجور ارگ دستی یا پایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com