English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
granulation شکل و اندازه دانههای خرج نوع حبه باروت
Other Matches
slivers دانههای خرج نیم سوخته بقایای باروت خرج
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
storage granules دانههای اندوزش
nissl granules دانههای نیسل
measles دانههای سرخک
oaten مرکب از دانههای جو
rice دانههای برنج
prayer beads دانههای تسبیح
granular دارای دانههای ریز
chromogen دانههای رنگی گیاهان
to pulp coffee beans دانههای قهوه را مغز کن
moniliform مثل دانههای تسبیح
beads دانههای حاصل ازجوشکاری
bead دانههای حاصل ازجوشکاری
globular seeds دانههای گوی سان
catenary چون دانههای زنجیر
pruinose پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
superfine دارای دانههای خیلی ریز
granular snow برف سفت با دانههای درشت
beading آراستن لباس با دانههای مروارید
beadings آراستن لباس با دانههای مروارید
catenate چون دانههای زنجیر مسلسل کردن
haricots دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
haricot دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
coffee mills دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
pulper اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
hominy grits ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
blizzard باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzards باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
needle bath شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
pebrine یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
wed thickness حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
gun powder باروت
blasting powder باروت
gunpowder باروت
powder momey باروت بر
propellants باروت
propellant باروت
powdering باروت
powder باروت
powders باروت
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
single perforated باروت یک سوراخه
single base باروت یک حبهای
e.c. powder باروت پرشعله
powder bag کیسه باروت
guncotton باروت پنبه
nitro cotton باروت پنبه
gas chamber محفظه باروت
powder horn دبه باروت
powder flask دبه باروت
powder flask باروت دان
cordite باروت بیدود
smokeless باروت بی دود
powders باروت ارد
powders گرد باروت
powdering باروت ارد
powdering گرد باروت
powder گرد باروت
powder f. دبه باروت
powder magazine انبار باروت
powder باروت ارد
black powder باروت سیاه
powder charge خرج باروت
nitrocellulose باروت بی دود
amorce خرج باروت
grain حبه باروت
pyropowder باروت فشفشه
dual granulation باروت دو حبهای
powder magazine مخزن باروت
gas chambers محفظه باروت
double base powder باروت دومبنایی
pouches کیسه باروت
pouch کیسه باروت
e.c. powder باروت مانوری
double base powder باروت دو حبهای
regression rate سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
shell جعبه حاوی باروت
powder kegs چلیک یابشکه باروت
flash reducer کم کننده شعله باروت
powder keg چلیک یابشکه باروت
propellants باروت خرج پرتاب
zone کمربند حبه باروت
zones کمربند حبه باروت
hercules powder باروت کان کنی
propellant باروت خرج پرتاب
shelling جعبه حاوی باروت
powder mill کارخانه باروت سازی
shells جعبه حاوی باروت
pyropowder باروت مخصوص مواد ترقهای
flasks دبه مخصوص باروت تفنگ
flask دبه مخصوص باروت تفنگ
ignitor محفظه حامل باروت اشتعال
gas cumulative action فشار کلی گاز باروت
gas operated کار با فشار گاز باروت
mealing table صفحهای که باروت را روی ان نرم می کنند
pyroxilin یکجور باروت پنبه که در الکل اب میشود
neutral burning سوزش دوطرفه حبههای باروت خرج
three nitro toloen ماده منفجره تی ان تی یا تری نیتروتولوئن باروت بی دود
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه وسیله اندازه گیری
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
granulary دان دان دارای دانههای ریز
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
gauge اندازه اندازه گیر
gauges اندازه اندازه گیر
gauged اندازه اندازه گیر
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
ignited اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignites اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
powder train مدار خرج مدار باروت
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
degrees اندازه
immeasurable بی اندازه
degree اندازه
gauges اندازه
tracts اندازه
tract اندازه
deal اندازه
indefinite بی اندازه
fitted اندازه
deals اندازه
what is your size? اندازه
isometrics هم اندازه
isometric هم اندازه
equalling : هم اندازه
inordinate بی اندازه
immoderately بی اندازه
bulk اندازه
infintesimal بی اندازه
equalled : هم اندازه
equaling : هم اندازه
equaled : هم اندازه
equal : هم اندازه
gauge اندازه
immense بی اندازه
gauged اندازه
equals : هم اندازه
metre اندازه
extent اندازه
To some extent. Within limits. تا اندازه ای
what چه اندازه
in part <idiom> تا یک اندازه
measurement اندازه
quantum اندازه
isodiametric هم اندازه
measurements اندازه
to size up اندازه
dealt اندازه
immensely بی اندازه
metres اندازه
magnitude اندازه
meter اندازه
hecatompet [اندازه صد پا]
dimensions اندازه
size اندازه
dimension اندازه
how far <adv.> تا چه اندازه ای
meters اندازه
measure اندازه
measurer اندازه
so far forth تا ان اندازه
soupcon اندازه کم
inordinately بی اندازه
in what way <adv.> تا چه اندازه ای
rather تا یک اندازه
floor length اندازه کف
attack size اندازه تک
gauge=gage اندازه
beyond measure بی اندازه
symmetric هم اندازه
screamingly بی اندازه
sizes اندازه
to what extent <adv.> تا چه اندازه ای
fit size اندازه مناسب
remedial measure اندازه کمکی
dimension diagram رسم اندازه
dimension sketch طرح اندازه
full scale اندازه طبیعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com