English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
I see. صحیح ( آها درست است. بله همینطور است )
Other Matches
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
righted درست صحیح
righting درست صحیح
right درست صحیح
rightly <adv.> بطور درست و صحیح
rightfully <adv.> بطور درست و صحیح
justly <adv.> بطور درست و صحیح
aright <adv.> بطور درست و صحیح
correctly بطور درست و صحیح
properly <adv.> بطور درست و صحیح
duly <adv.> بطور درست و صحیح
correctly <adv.> بطور درست و صحیح
authenticated بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticate بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticates بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticating بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
fallacy of composition استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
like wise همینطور هم
in like manner همینطور
at that همینطور
me too ! من هم همینطور !
as such همینطور
and so on همینطور
also همینطور بعلاوه
so چندان همینطور
that is about the size of it همینطور است
You too ? شماهم همینطور ؟
as previously agreed upon <adv.> همینطور که قبلا موافقت شد
I thought so. منم همینطور فکر کردم.
Hear hear! صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
rational number عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
Their eyes met. آنها به هم زل زدند. [همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
Quite [so] ! صحیح!
fea صحیح
correct صحیح
valid صحیح
i see ها! صحیح !
integers صحیح
authentical صحیح
integer صحیح
authentic صحیح
accurate صحیح
righted صحیح
proper صحیح
righting صحیح
all right صحیح
correcting صحیح
integral صحیح
good صحیح
judiciously صحیح
correct <adj.> صحیح
accurate [correct] <adj.> صحیح
proper <adj.> صحیح
real <adj.> صحیح
true <adj.> صحیح
indecorous نا صحیح
exacted صحیح
corrects صحیح
simon pure صحیح
right صحیح
exacts صحیح
exact صحیح
exact <adj.> صحیح
well advised صحیح
in order صحیح
that is right صحیح است
integers عدد صحیح
exacts صحیح عین
right you are صحیح است
right به طور صحیح حق
ok صحیح است
drills روش صحیح
drilled روش صحیح
whole numbers عدد صحیح
rightly بطور صحیح
proper fraction کسر صحیح
integer variable متغیر صحیح
exacted صحیح عین
drill روش صحیح
whole number عدد صحیح
integral number عدد صحیح
justly <adv.> بصورت صحیح
incorrupt صحیح و بی عیب
true complement مکمل صحیح
valid contract عقد صحیح
valid transaction معامله صحیح
genuine tradition حدیث صحیح
homozygote صحیح النسب
up front <idiom> روراست ،صحیح
spot-on دقیقا صحیح
exact صحیح عین
eugenic صحیح النسب
authentic document سند صحیح
integer عدد صحیح
righted به طور صحیح حق
integer number عدد صحیح
safe and sound صحیح وتندرست
righting به طور صحیح حق
the ticket کار صحیح
indue order به ترتیب صحیح
considered با اندیشه صحیح
A correct answer. جواب صحیح
affirmative صحیح است
rightly <adv.> بطور صحیح
rightly <adv.> بصورت صحیح
rightfully <adv.> بصورت صحیح
properly <adv.> بصورت صحیح
duly <adv.> بصورت صحیح
neatly <adv.> بطور صحیح
tidily <adv.> بطور صحیح
truer خالصانه صحیح
truest خالصانه صحیح
true خالصانه صحیح
orderly <adv.> بصورت صحیح
okay صحیح است
tidily <adv.> بصورت صحیح
neatly <adv.> بصورت صحیح
orderly <adv.> بطور صحیح
correctly <adv.> بصورت صحیح
round عدد صحیح
rightfully <adv.> بطور صحیح
roundest عدد صحیح
properly <adv.> بطور صحیح
to be proper for صحیح بودن
duly <adv.> بطور صحیح
correctly <adv.> بطور صحیح
aright <adv.> بصورت صحیح
justly <adv.> بطور صحیح
aright <adv.> بطور صحیح
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
apply a correct holt اجرای فن صحیح کشتی
character عدد صحیح خصوصیت
positive integer عدد صحیح مثبت
hit the nail on the head <idiom> یافتن انتخاب صحیح
safe صحیح اطمینان بخش
out in left field <idiom> از جواب صحیح دورشدن
safer صحیح اطمینان بخش
safes صحیح اطمینان بخش
In perfect condition (shape). کاملا" صحیح وسالم
safest صحیح اطمینان بخش
azimuth fine adjustment تنظیم قوس صحیح
compos mentis دارای مشاعر صحیح
integer programming برنامه سازی صحیح
rounded بصورت عدد صحیح
systemoless فاقد سیستم صحیح
to do right کار صحیح کردن
half integer number عدد نیم صحیح
due process of the law تشریفات صحیح قانونی
characters عدد صحیح خصوصیت
off بیموقع غیر صحیح
soundly بطور صحیح و سالم
right oh! صحیح است بچشم
levelheaded دارای قضاوت صحیح
wrong پیام صحیح نیست
whole number عدد صحیح [ریاضی]
authority منبع صحیح و موثق
integer عدد صحیح [ریاضی]
whole numbers اعدد صحیح [ریاضی]
impolitic مخالف رویه صحیح
wrongs پیام صحیح نیست
counting numbers اعدد صحیح [ریاضی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com