English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
adjunction ضمیمه مشاع سازی
Other Matches
annexing پیوستن ضمیمه سازی
annexation ضمیمه سازی انضمام
annex پیوستن ضمیمه سازی
annexes پیوستن ضمیمه سازی
coparcener شریک مشاع دارای حق مشاع
excursus مقالهء ضمیمه ضمیمه تشریحی
annex ضمیمه کردن ضمیمه
annexes ضمیمه کردن ضمیمه
annexing ضمیمه کردن ضمیمه
held in common مشاع
held in undivided shares مشاع
in common مشاع
joint مشاع
joint شرکتی مشاع
undivided share حصه مشاع
joint ownership مالکیت مشاع
collective ownership مالکیت مشاع
collective land زمین مشاع
estate in joint tenancy واگذاری مشاع
collctive land زمین مشاع
estate in common مالکیت مشاع
commonest مشاع بودن
parcener شریک مشاع
parcenary شرکت مشاع
common مشاع بودن
joint owner مالک مشاع
commoners مشاع بودن
joint owner در جمع مالکین مشاع
tenancy in common استیجارمشاع اجاره مشاع
in severalty بطور غیر مشاع
severalty زمین غیر مشاع
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
addenda ضمیمه
appendages ضمیمه
enclosures ضمیمه
insertion ضمیمه
addendum ضمیمه
accompanying ضمیمه
complements ضمیمه
complementing ضمیمه
complement ضمیمه
apendix ضمیمه
appendant ضمیمه
appurtenance ضمیمه
accompaniments ضمیمه
accompaniment ضمیمه
attached ضمیمه
complemented ضمیمه
appendage ضمیمه
appendixes ضمیمه
appendix ضمیمه
appurtenence ضمیمه
exhibit ضمیمه
including به ضمیمه
comprising <prep.> به ضمیمه
including <prep.> به ضمیمه
inclusive of <prep.> به ضمیمه
thereto attached ضمیمه به ان
supplemented ضمیمه
amendment ضمیمه
supplement ضمیمه
amendments ضمیمه
supplements ضمیمه
exhibited ضمیمه
exhibiting ضمیمه
enclosure ضمیمه
attachment ضمیمه
appendices ضمیمه
annexing ضمیمه
annexes ضمیمه
supplementing ضمیمه
exhibits ضمیمه
annex ضمیمه
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
affix ضمیمه کردن
enclosed ضمیمه شده
encloses ضمیمه کردن
affixes ضمیمه کردن
affixed ضمیمه کردن
cirrus اویز ضمیمه
given in ضمیمه شده
subjoin ضمیمه کردن
accompanied ضمیمه کردن
accompanies ضمیمه کردن
accompany ضمیمه کردن
an a to a dictionary ضمیمه فرهنگ
adjoint مشوق ضمیمه
adject ضمیمه کردن
add ضمیمه کردن
enclose ضمیمه کردن
tacked ضمیمه کردن
tacking ضمیمه کردن
tacks ضمیمه کردن
annexed ضمیمه منضم
enclosing ضمیمه کردن
postscripts ضمیمه کتاب
postscript ضمیمه کتاب
vermiform appendix ضمیمه اعور
codicils ضمیمه وصیتنامه
codicil ضمیمه وصیتنامه
tack ضمیمه کردن
adjunct ملازم ضمیمه
affixing ضمیمه کردن
attaching ضمیمه کردن
appendix ضمیمه ذیل
appendixes ضمیمه ذیل
attaches ضمیمه کردن
adjuncts ملازم ضمیمه
attach ضمیمه کردن
tag ضمیمه کردن
append ضمیمه کردن
arrangements ضمیمه قرارداد
arrangement ضمیمه قرارداد
affected [added] <adj.> <past-p.> ضمیمه شده
tags ضمیمه شدن به
enclosed <adj.> <past-p.> ضمیمه شده
extrinsic جزئی ضمیمه
affixed <adj.> <past-p.> ضمیمه شده
annexed <adj.> <past-p.> ضمیمه شده
attributed <adj.> <past-p.> ضمیمه شده
attachment ضمیمه الصاق
tags ضمیمه کردن
attached <adj.> <past-p.> ضمیمه شده
attachment ضبط ضمیمه
tag ضمیمه شدن به
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
cirrate دارای زائده و ضمیمه
the a invoice صورت حساب ضمیمه
attachment توقیف کردن ضمیمه
additions اسم اضافی ضمیمه
addition اسم اضافی ضمیمه
pendant بی تکلیف ضمیمه شده
pendants بی تکلیف ضمیمه شده
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
supplements تکمیل کردن ضمیمه شدن به
scheduled صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
supplementing تکمیل کردن ضمیمه شدن به
schedule صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
tagged بر چسب زده ضمیمه دار
copy of his letter is here with enclosed رونوشت نامه وی ضمیمه است
glossaries واژه نامه ضمیمه کتاب
supplement تکمیل کردن ضمیمه شدن به
attachment ضمیمه اثاث جمع اوری
glossary واژه نامه ضمیمه کتاب
schedules صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
supplemented تکمیل کردن ضمیمه شدن به
joint ownership اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
return account صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
attachable قابل بهم پیوستن یا ضمیمه کردن
attachment توقیف و ضبط شخص یا مال به دلایل قانونی ضمیمه
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustrations خنثی سازی محروم سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
Lower third قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
aston [British E] قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
chyron [American E] قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
accession book فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
appendicitis اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
attaching پیوست کردن ضمیمه کردن
attaches پیوست کردن ضمیمه کردن
attach پیوست کردن ضمیمه کردن
deflexion خم سازی
idolization بت سازی
repk lection پر سازی
flooring کف سازی
truncation بی سر سازی
compaction تو پر سازی
retortion خم سازی
bridgework پل سازی
individualization تک سازی
individuation تک سازی
retortion کج سازی
bridge building پل سازی
individualises تک سازی
pavements کف سازی
pavement کف سازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com