Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
stereography
طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
Other Matches
stereophotogrammetry
تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
stereocomparagraph
دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی
way
طریقه
systems
طریقه
system
طریقه
form
طریقه
method
طریقه
manner
طریقه
formed
طریقه
methode
طریقه
forms
طریقه
genre
طریقه
genres
طریقه
lins donawitz process
طریقه ال دی
methods
طریقه
structure
طریقه
stereogram
یک زوج عکس استریوسکوپی توجیه شده برای برجسته بینی
mode
طرز طریقه
fashions
طرز طریقه
fashioning
طرز طریقه
fashioned
طرز طریقه
method
راه طریقه
routines
طریقه عادی
methods
راه طریقه
routinely
طریقه عادی
routine
طریقه عادی
modes
طرز طریقه
solemn form
طریقه رسمی
processes
روند طریقه
process
روند طریقه
fashion
طرز طریقه
acoustic
به طریقه صوتی
absolutism
طریقه مطلقه
shortcut
طریقه اقتصادی
power press extrusion
طریقه اشترانق پرس
method of measurment
طریقه اندازه گیری
measuring method
طریقه اندازه گیری
sand cone method
طریقه جابجایی ماسه
contact print
چاپ به طریقه تماس
procedure
رویه طریقه فرایند
the manner of doing any thing
روش یا طریقه کاری
international practice
طریقه معمول به بین المللی
facture
عمل یا طریقه ساختن هرچیزی
centralized control
انجام کنترل به طریقه تمرکزی
caged storage
انبار کردن به طریقه محصور
brinell hardness test
طریقه اندازه گیری سختی برینل
centrifugal casting process
طریقه ریخته گری گریز از مرکز
acoustical surveillance
اکتشاف وتجسس هدفها به طریقه صوتی
magnetic anomaly detection gear
دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
mechanical sweep
مین جمع کردن به طریقه خودکار
aerodynamic missile
موشکی که به طریقه ایرودینامیکی کار میکند
sonne photography
روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
rod float
تعیین سرعت اب در کانال به طریقه جسم شناور
horizontal clock system
طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
wiser
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wise
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
subaqueous ranging
طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
wisest
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
a penny for your thoughts
<idiom>
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
honey combing
روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
topography
برجسته نگاری
ism
پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
pibal
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
hill shading
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
floating lines
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
clock method
روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
linear speed
روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
polar plot
روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
compression molding process
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
pictography
تصویر نگاری رمز نگاری
height
ارتفاعات
heights
ارتفاعات
alto-rilievo
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
upland game
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
arbalist
وسیله اندازه گیری ارتفاعات زیاد
arbalest
وسیله اندازه گیری ارتفاعات زیاد
ultramontanism
سکونت در ارتفاعات زیاد اعتقاد به تفوق مطلق پاپ
cirrocumulus
قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد
target diving
شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
bas relif
حجاری ونقوش برجسته برجسته
embossment
نقوش برجسته برجسته کاری
supereminent
برجسته فوق العاده برجسته
salience
نکته برجسته موضوع برجسته
saliency
نکته برجسته موضوع برجسته
sonde
اسباب اندازه گیری اوضاع فیزیکی وجوی ارتفاعات زیادماوراء جو
stereoscope
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
fingerprints
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
stereograph
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
clear air turbulence
اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
repousse
برجسته نمایاحکاکی برجسته
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
reticulum
نگاری
hydrography
اب نگاری
hydrographic
اب نگاری
angiography
رگ نگاری
monographs
تک نگاری
arteriography
رگ نگاری
monograph
تک نگاری
ethnography
قوم نگاری
demography
امار نگاری
dactylagraphy
انگشت نگاری
dactyloscopy
انگشت نگاری
tachygraphy
تند نگاری
data recording
داده نگاری
cartography
نقشه نگاری
eco mapping
بوم نگاری
stylistics
سلیس نگاری
journalism
روزنامه نگاری
pornography
هرزه نگاری
dermatographia
پوست نگاری
topography
مکان نگاری
cardiography
قلب نگاری
arteriography
نبض نگاری
cerography
موم نگاری
crystallography
بلور نگاری
cranioscopy
جمجمه نگاری
chromatography
رنگ نگاری
surveys
اب نگاری دریایی
surveyed
اب نگاری دریایی
survey
اب نگاری دریایی
seismography
زلزله نگاری
petrography
سنگ نگاری
psychography
روان نگاری
spectrography
طیف نگاری
logging
واقعه نگاری
oscillography
نوسان نگاری
oceanpgraphy
اقیانوس نگاری
soleprint
انگشت نگاری از پا
hydrographic
مربوط به اب نگاری
hydrography
علم اب نگاری
sciagraphy
سایه نگاری
hydrographic
نقشه اب نگاری
ski graphŠetc
سایه نگاری
macrography
بزرگ نگاری
leetter writing
نامه نگاری
letter writer
نامه نگاری
ethnographic
<adj.>
قوم نگاری
phallography
نعوظ نگاری
demography
مردم نگاری
electrotype
برق نگاری
letter writing
نامه نگاری
demography
جمعیت نگاری
pictorial art
پیکر نگاری
picture writing
تصویر نگاری
chronology
رخداد نگاری
pictography
صورت نگاری
oceanography
اقیانوس نگاری
spectrography
بیناب نگاری
phonography
صدا نگاری
myography
عضله نگاری
chronology
وقایع نگاری
seismic method
روش زلزله نگاری
topography
مکان نگاری مساحی
planography
نقشه نگاری طراحی
anecdotal method
روش واقعه نگاری
chromatographic
وابسته برنگ نگاری
mental topography
مکان نگاری ذهن
electroretinography
برق نگاری شبکیه
newspaper
روزنامه نگاری کردن
portraiture
پیکر نگاری تعریف
computed tomography scanning
مغز نگاری کامپیوتری
ideographs
حروف اندیشه نگاری
uranographical
وابسته به اسمان نگاری
notepaper
کاغذ نامه نگاری
To take fingerprints.
انگشت نگاری کردن
diary method
روش خاطره نگاری
electrocardiography
قلب نگاری برقی
electroencephalography
برق نگاری مغز
electromyography
برق نگاری ماهیچه
emg
برق نگاری ماهیچه
newspapers
روزنامه نگاری کردن
hydrographic datum
سطح مبنای اب نگاری
finger print department
اداره انگشت نگاری
telegraphic
از راه دور نگاری
hydrographic chart
نقشه اب نگاری دریایی
uranographic
وابسته به اسمان نگاری
automatic
فرم های نامه نگاری
automatics
فرم های نامه نگاری
to correspond with
رابطه
[نامه نگاری]
داشتن با
uranography
عالم شناسی اسمان نگاری
nautical chart
نقشه دریایی اب نگاری شده
lexicography
فرهنگ نویسی واژه نگاری
topographic
وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری
pastellist
پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
journalese
بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
moulage
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
mainlined
برجسته
pre-eminent
برجسته
stereometric
خط برجسته
noted
برجسته
stereometric
برجسته
conspicuous
برجسته
illustrious
برجسته
strikingly
برجسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com