Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English
Persian
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
Other Matches
cable
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
painters
طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
painter
طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
mooring penant
طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
mooring
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
uncleat
بازکردن طناب مهار قایق ازساحل
fender
بالشتک حایل بین طناب و محل مهار یا قایق دیگر
traveler
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
bollard
تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
bollards
تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
marlinespike
وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
ground tackle
وسیله مهار کردن قایق
cast off
باز کردن طناب قایق
mooring rope
طناب مهار
forward bow spring
طناب مهار کشتی
mooring line
طناب مهار مین
afterbow
طناب مهار سینه ناو
bolster plate
صفحه برای مهار کردن
skate boat
قایق بسته به ساحل در اغازمسابقه
lied
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lie
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lies
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
bight
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
jolly boat
قایق بار کشی از کشتی به ساحل و بعکس
painter
طناب قایق
boat painter
طناب قایق
painters
طناب قایق
bow painter
طناب سینه قایق
boat rope
طناب سینه قایق
painters
طناب سینه قایق
painter
طناب سینه قایق
sternfast
طناب پاشنه قایق
stern fast
طناب پاشنه قایق
ship to shore
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
cleat
بستن طناب به میله قایق
jam cleat
قلاب نگهدارنده طناب قایق
boat falls
طناب بالا کشنده قایق
seapainter
طناب حفافتی قایق ناو
bitter end
انتهای طناب یا زنجیر قایق
bowline on the bight
گره در وسط طناب قایق
bitt
میله بستن طناب به قایق
surface line
طناب وصل به غواص و قایق
sheet bend
گره مخصوص وصل دو طناب قایق
boom vang
طناب کوتاه وصل به پایین تیرتا عرشه قایق
backstay
طناب یا کبلی که از نوک دکل به عقب قایق وصل شده
spill wind
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
shifted
تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
shift
تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
shifts
تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
smothering
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smother
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothered
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothers
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
tie
متصل کردن مهار کردن مهار
ties
متصل کردن مهار کردن مهار
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
barrier light
نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
beach marker
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
shore to shore movement
عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
lanyard
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
lanyards
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
clear for running
طناب برای کشیدن ازاد است
carabiner
قلاب برای وصل طناب به محل اتکا
When is there a ferry to ...?
چه وقت قایق برای ... هست؟
sneakboat
قایق ته پهن برای شکارمرغابی
sneakbox
قایق ته پهن برای شکارمرغابی
sheet
طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
sheets
طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
life raft
قایق چوبی
[برای نجات غریق]
inshore
بطرف ساحل جلو ساحل
laniard
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
topping lift
طناب وصل به دکل برای نگهداری تیر اصلی افقی
ballast
فلز سنگین کف قایق برای حفظ تعادل
sportfisherman
قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
bailer
سوراخی در عقب قایق برای بیرون ریختن اب
burdended
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
chain plate
صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
hike out
خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل
daggerboard
تیر یا صفحه متحرک ته قایق برای حفظ تعادل
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
outrigger
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
chuck
مهار کردن
chucked
مهار کردن
clamping
مهار کردن
clamped
مهار کردن
clamps
مهار کردن
chucking
مهار کردن
chucks
مهار کردن
clamp
مهار کردن
yaght club
باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
restraining
نگهداشتن مهار کردن
chucking automatic
مهار کردن خودکار
restrain
نگهداشتن مهار کردن
restrains
نگهداشتن مهار کردن
trapoze
سیم وصل به بالای دکل وکمربند سرنشین قایق برای فشار به سمت باد
bindings
مهار کردن بار در روی پالت
stanchion
مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
triple team
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
binding
مهار کردن بار در روی پالت
pay out the rope
طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
strings attached
<idiom>
تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
aircraft arresting reset unit
وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
diver's flag
پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
shroud
طناب از دکل به عرشه برای کمک به دکل
shrouded
طناب از دکل به عرشه برای کمک به دکل
controlling
کنترل کردن مهار کردن
controls
کنترل کردن مهار کردن
control
کنترل کردن مهار کردن
lanyard
طناب کوتاه طناب کمر
lanyards
طناب کوتاه طناب کمر
cargo sling
طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
anchor block
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
pass a line
رد کردن طناب
surged
شل کردن طناب
slack
شل کردن طناب
slackest
شل کردن طناب
veers
شل کردن طناب
veered
شل کردن طناب
surge
شل کردن طناب
surges
شل کردن طناب
slacks
شل کردن طناب
veer
شل کردن طناب
slackened
شل کردن طناب
slackening
شل کردن طناب
slackens
شل کردن طناب
slacken
شل کردن طناب
worming
روکش کردن طناب
woold
طناب پیچ کردن
seized
نج پیچ کردن طناب
seizes
نج پیچ کردن طناب
seize
نج پیچ کردن طناب
lashes
طناب پیچ کردن
keckle
طناب پیچ کردن
lashed
طناب پیچ کردن
flemish
حلقه کردن طناب
lash
طناب پیچ کردن
how long is the rope
درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
take a strain
وارد کردن فشار به طناب
unlay
باز کردن تای طناب
tripped
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trip
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trips
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
lashing
طناب پیچ کردن نوار پیچی
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
swamp
غرق کردن قایق
swamps
غرق کردن قایق
swamped
غرق کردن قایق
swamping
غرق کردن قایق
capsizing
واژگون کردن قایق
barge
با قایق حمل کردن
capsizes
واژگون کردن قایق
capsized
واژگون کردن قایق
capsize
واژگون کردن قایق
broaching
سوراخ کردن قایق
boats
قایق رانی کردن
barged
با قایق حمل کردن
boat
قایق رانی کردن
broached
سوراخ کردن قایق
barges
با قایق حمل کردن
broach
سوراخ کردن قایق
broaches
سوراخ کردن قایق
tuck
چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
tucks
چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
tucking
چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
scow
با قایق چهارگوش حمل کردن
bail
عمل خارج کردن اب قایق
ship water
نفوذ کردن اب بداخل قایق
disembarkation
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
lighters
با قایق باری کالا حمل کردن
steamboat
قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
lighter
با قایق باری کالا حمل کردن
non rotating wire rope
طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
port
بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
foldboat
قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com