Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
interaction
عکس العمل متقابل
retaliation
عکس العمل متقابل
Other Matches
counteroffensive
تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial
یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance
اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
divert action
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
warsaw treaty
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
commissions
حق العمل
premiums
حق العمل
brokage
حق العمل
factorage
حق العمل
brokerage
حق العمل
commissioning
حق العمل
commission
حق العمل
commission fee
حق العمل
premium
حق العمل
reactions
عکس العمل
rough and ready
سریع العمل
factorage
حق العمل کاری
prompted
عکس العمل
reactional
عکس العمل
commission agent
حق العمل کار
prompt
عکس العمل
prompts
عکس العمل
reactive effect
عکس العمل
factor
حق العمل کار
factors
حق العمل کار
respond
عکس العمل
responded
عکس العمل
commissioners
حق العمل کار
responds
عکس العمل
reaction
عکس العمل
resilient
عکس العمل
commissioner
حق العمل کار
reflex force
فشارعکس العمل
responses
عکس العمل به دلیلی
actual instruction
دستور العمل واقعی
reactors
عامل عکس العمل
commission
حق العمل مامور شدن
factor
حق العمل کار نماینده
response
عکس العمل به دلیلی
commissioning
حق العمل مامور شدن
modulus of subgrade reaction
ضریب عکس العمل
coefficient of subgrade reaction
ضریب عکس العمل
background count
عکس العمل تشعشع
armature reaction
عکس العمل ارمیچر
reactor
عامل عکس العمل
commissions
حق العمل مامور شدن
immediate action
عکس العمل فوری
reflex force
نیروی عکس العمل
reactions
انفعال عکس العمل
reaction
انفعال عکس العمل
reflexes
عکس العمل غیرارادی
reflex
عکس العمل غیرارادی
repercussion
عکس العمل واکنش
reflexology
عکس العمل شناسی
transfer instruction
دستور العمل انتقال
factors
حق العمل کار نماینده
reaction time
زمان عکس العمل
rapid
سریع العمل چابک
latency
دوره عکس العمل
n address instruction
دستور العمل با N نشانی
on commission
بطورحق العمل کاری
pseudoinstruction
شبه دستور العمل
reaction curve
منحنی عکس العمل
reaction equation
معادله عکس العمل
reaction force
نیروی عکس العمل
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
reacting
عکس العمل نشان دادن
reacted
عکس العمل نشان دادن
react
عکس العمل نشان دادن
commissions
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissions
حق العمل کاری امانت فروشی
commission
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning
حق العمل کاری امانت فروشی
commission
حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
reacts
عکس العمل نشان دادن
returned
مراجعت کردن عکس العمل
reaction of support
عکس العمل تکیه گاه
return
مراجعت کردن عکس العمل
returning
مراجعت کردن عکس العمل
returns
مراجعت کردن عکس العمل
responsive
دارای عکس العمل سریع جواب گو
backlash
عکس العمل سیاسی واکنش شدید
acoustic circuit
مدار عکس العمل انفجار صوتی
boomeranging
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
deadbeats
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
triggerman
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
deadbeat
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
boomerangs
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerang
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
antigen
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
interactive
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
operation
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
antigens
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
countered
متقابل
interactional
متقابل
correspounding
متقابل
reciprocal
متقابل
reciprocative
متقابل
counter
متقابل
countering
متقابل
mutual
متقابل
opposed
متقابل
polar
متقابل
opposing
متقابل
interactive
متقابل
reaction time
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
dummies
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummy
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
del credere
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
counter offer
عرضه متقابل
counterclaim
دعوی متقابل
counter offer
پیشنهاد متقابل
counter offensive
حمله متقابل
counter offensive
پدافند متقابل
counterrevolution
انقلاب متقابل
interrelationship
رابطه متقابل
counter gambit
گامبی متقابل
counter fire
اتش متقابل
countermeasure
اقدام متقابل
counterclaim
ادعای متقابل
mutual consistency
سازگاری متقابل
counter trade
تجارت متقابل
counter transference
انتقال متقابل
counteraction
اقدام متقابل
counter purchase
خرید متقابل
counterattack
حمله متقابل
mutual assistance
کمک متقابل
counterbid
پیشنهاد متقابل
m
القاگری متقابل
mutual characteristic
مشخصه متقابل
counterclaim
دعوای متقابل
countermeasures
اقدامات متقابل
logrolling
همکاری متقابل
cross-reference
مراجعه متقابل
inter play
اثر متقابل
cross-reference
ارجاع متقابل
cross index
شاخص متقابل
harmonic mean
اعداد متقابل
cross purpose
قصد متقابل
transconductance
رسانایی متقابل
mutual conductance
رسانایی متقابل
crossecheck
بررسی متقابل
grid anode transconductance
رسانایی متقابل
crosstalk
مکالمه متقابل
cross-references
ارجاع متقابل
cross-references
مراجعه متقابل
interaction curve
خم کنش متقابل
cross feed
خورد متقابل
cross bill
شکایت متقابل
countermine
توط ئه متقابل
iteraction
عمل متقابل
counterpawn
پیاده متقابل
intervisibility
دید متقابل
counterpoise
وزنه متقابل
counterpoise
سیم متقابل
interrelation
رابطه متقابل
interdependency
اتکاء متقابل
countervailing credit
اعتبار متقابل
counterwork
عمل متقابل
cross action
دعوی متقابل
intercorrelation
همبستگی متقابل
eclipsed form
شکل متقابل
mutual energy
انرژی متقابل
counter-measures
اقدام متقابل
reciprocation
عمل متقابل
interaction
اثر متقابل
countered
ضربت متقابل
counter
ضربت متقابل
countering
ضربت متقابل
reciprocal trading
مبادله متقابل
interaction
کنش متقابل
reciprocity
عمل متقابل
interaction
عمل متقابل
interplay
اثر متقابل
counter-measure
اقدام متقابل
reciprocal
متقابل معکوس
transinformation
اگاهی متقابل
recrimination
اتهام متقابل
recrimination
تهمت متقابل
proportional
متقابل یا هماهنگ
set off
دعوی متقابل
reciprocal
عمل متقابل
recriminations
اتهام متقابل
recriminations
تهمت متقابل
retaliation
عمل متقابل
mutual
متقابل یا متقابله
mutual relationship
رابطه متقابل
cross-checked
بررسی متقابل
cross-check
بررسی متقابل
cross check
بررسی متقابل
mutual terms
شرایط متقابل
mutual inductance
القاگری متقابل
counter attraction
کشش متقابل
mutual induction
القای متقابل
counter propaganda
تبلیغ متقابل
interrelationships
رابطه متقابل
cross reference
مراجعه متقابل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com