English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
cut فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
cuts فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
Other Matches
places پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
place پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
placing پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
cannons ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
top ضربه به بالای توپ بیلیارد
cannon ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
carom ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
masse ضربه عمودی به یک طرف گوی بیلیارد
follow shot ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
break shot نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
stop shot ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
mr. and mrs billiards بیلیارد کیسه دار بین زن ومرد که زن ازادی ضربه دارد
counting حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counted حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counts حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
count حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
three cushion billiards بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
ap dellyo chagi ضربه پا بجلو در زاویه 54درجه
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pockets کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
graduated circle of an alidade دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
longitudinal dihedral اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
entering angle زاویه ورودی زاویه دخول
loss angle زاویه تلف زاویه تلفات
declination زاویه انحراف زاویه میل
angle of convergence زاویه تقرب زاویه پارالاکس
angle of rotation زاویه دوران زاویه چرخش
angle of repose زاویه تعادل زاویه ارامش
bombing angle زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
constant angle arch dam بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
angle offset method روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
billiards بیلیارد
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
superelevation تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
billiard بازی بیلیارد
cueball گوی بیلیارد
english billiards بیلیارد انگلیسی
billiard table میز بیلیارد
eight ball billiard بیلیارد امریکایی
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
cues باچوب بیلیارد زدن
snooker بازی شبیه بیلیارد
balking billiard بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
head انتهای میز بیلیارد
cue باچوب بیلیارد زدن
English گردش فرفرهای گوی بیلیارد
rotation billiard بیلیارد امریکایی به ترتیب شماره
center spot نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
balkline خط عرضی روی میز بیلیارد
beds سطح هموار کف میز بیلیارد
striker بیلیارد بازی که نوبت اوست
strikers بیلیارد بازی که نوبت اوست
bed سطح هموار کف میز بیلیارد
forty one continous billiard بیلیارد امریکایی با تعیین گوی و کیسه
lemons بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
fifteen ball billiard بیلیارد امریکایی بدون تعیین گوی
lemon بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
cribbage billiard بیلیارد کیسهای با کیسه انداختن هر 2 گوی
nine ball billiard بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
balk قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balked قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulked قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balking قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balkline spot نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
bumper pool billiard بیلیارد روی میز کوچک با 2سوراخ درانتها
balks قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
long string خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
in hand گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده
baulking قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulks قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
forty one billiard بیلیارد کیسه دار که هربازیگر شماره معینی دارد
anchor هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
billiard spot نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
forcing ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
force ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
blocked یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
anchors هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
anchoring هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
head spot نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
block یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
bottle pocket billiard بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
apogee زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
apex angle زاویه راسی هدف زاویه راسی
one and nine balls billiard بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
sends فرستادن
send back پس فرستادن
to send back پس فرستادن
despatched فرستادن
despatches فرستادن
despatching فرستادن
dispatch فرستادن
dispatched فرستادن
dispatches فرستادن
hand over فرستادن
send in فرستادن
remits فرستادن
to serve a subpoena on فرستادن
consigns فرستادن
consigned فرستادن
to send off فرستادن
consign فرستادن
dispateh فرستادن
to send off فرستادن
despatch فرستادن
consigning فرستادن
give off <idiom> فرستادن
to a. letter فرستادن
remitted فرستادن
remitting فرستادن
send فرستادن
sending فرستادن
pack فرستادن
remit فرستادن
packs فرستادن
send round فرستادن
send out فرستادن
basebal billiard نوعی بیلیارد کیسه دار با 12گوی شماره گذاری شده از 1تا 12
cue اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
poker pocket billiards بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
pocket billiards بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
cues اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
circularize بخشنامه فرستادن به
jamming پارازیت فرستادن
forward فرستادن رساندن
to call for anyone پی کسی فرستادن
returned پس فرستادن عودت
call for some one پی کسی فرستادن
delegating به نمایندگی فرستادن
consignment امانت فرستادن
delegated به نمایندگی فرستادن
delegate به نمایندگی فرستادن
imparadise به بهشت فرستادن
forwarded فرستادن رساندن
mails باپست فرستادن
missend اشتباها فرستادن
mail باپست فرستادن
delegates به نمایندگی فرستادن
pulsing فرستادن موج
to send on fools errand پی نخودسیاه فرستادن
consignments امانت فرستادن
issues نشریه فرستادن
to send for a person بی کسی فرستادن
issued نشریه فرستادن
send-ups بزندان فرستادن
to send down rain باران فرستادن
send-up بزندان فرستادن
to send a message پیام فرستادن
issue نشریه فرستادن
retransmit دوباره فرستادن
remittances فرستادن پول
transmissibility قابلیت فرستادن
send on جداگانه فرستادن
remittance فرستادن پول
missions بماموریت فرستادن
return پس فرستادن عودت
send up بزندان فرستادن
mission بماموریت فرستادن
returning پس فرستادن عودت
returns پس فرستادن عودت
drags ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
dragged ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drag ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
to send to the press برای چاپ فرستادن
referred فرستادن بازگشت دادن
follow the ball دنبال توپ فرستادن
refers فرستادن بازگشت دادن
circularize پرسش نامه فرستادن
afforce نیروی کمکی فرستادن به
refer فرستادن بازگشت دادن
to post a letter [British English] نامه ای را با پست فرستادن
deliver فرستادن توپ به هدف
despatched روانه کردن فرستادن
despatched عزیمت فرستادن پیام
despatches روانه کردن فرستادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com