Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
English
Persian
scramble
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
Other Matches
interceptor controller
پست کنترل و رهگیری با هواپیماهای رهگیر
heading crossing angle
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
initial vector
مسیر اصلی یا اولیه هواپیمای رهگیر بعد ازشروع رهگیری
collision course interception
تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
day fighter
هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
visual interceptor
هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
broadcast controlled air interception
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
bollix
سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
air interception
عمل رهگیری هوایی رهگیری کردن
work in
<idiom>
قاطی کردن
mix up
<idiom>
قاطی کردن
offset point
در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
gates
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
steady
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadies
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadied
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
combat
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combats
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combated
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
holding
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
aircraft scrambling
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
intercept
رهگیری کردن
intercepted
رهگیری کردن
intercepts
رهگیری کردن
intercepting
رهگیری کردن
heads up
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
command altitude
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
state tiger
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
state lamb
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
squawking
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
spitting
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
zapped
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
dosmount command
فرمان پیاده کردن
controlling
کنترل کردن فرمان
control
کنترل کردن فرمان
controls
کنترل کردن فرمان
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
newest
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
new-
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
new
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
newer
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
rig the ship
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
A complete shambles. Hotch -poych.
آش شله قلمکار (قاطی پاتی )
ctrl break
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
interceptor
هواپیمای رهگیر
air intercept
رهگیر هوایی
interceptors
هواپیمای رهگیر
fighter interceptor
هواپیمای جنگنده رهگیر
cut off attack
تک هواپیمای رهگیر به متجاوز
stand fast
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
delta dagger
هواپیمای رهگیر تک موتوره دلتا دیگر
phantoms
شبح هواپیمای سوپر سونیک جنگنده رهگیر
phantom
شبح هواپیمای سوپر سونیک جنگنده رهگیر
lead pursuit
مسیر پیشگیری هواپیمای رهگیر مسیرپیشگیری هدف
forward march
فرمان قدم رو فرمان پیش
feet dry
هواپیمای رهگیر یا مامور پشتیبانی مستقیم روی منطقه است
guide on me
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
contention
درگیری
contentions
درگیری
engagement
درگیری
contretemps
درگیری
involvement
درگیری
engagements
درگیری
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
jaw clutch coupling
درگیری دندانه
brush with the law
<idiom>
درگیری با قانون
engagements
درگیری با دشمن
self involvement
خود- درگیری
rules of engagement
قوانین درگیری
engagement
درگیری با دشمن
disengagement
قطع درگیری
braking
قطع درگیری
brake
قطع درگیری
braked
قطع درگیری
brakes
قطع درگیری
emergency scramble
درگیری اضطراری هواپیماها
set-to
مشت بازی درگیری
gear in
درگیری دو چرخ دنده
set to
مشت بازی درگیری
set-tos
مشت بازی درگیری
break off position
نقطه قطع درگیری
cease engagement
درگیری را قطع کنید
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
coupling
جفت شدگی اتصال درگیری
catalytic
ترغیب کننده دشمن به درگیری
rules of engagement
روشهای درگیری پدافند هوایی
feet wet
من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
engagement control
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
cease engagement
درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
gear arrangment
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
close interval
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close ranks
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
electrical interception
رهگیری الکترونیکی
emergency scramble
رهگیری اضطراری
intercept point
نقطه رهگیری
night interception
رهگیری شبانه
tactical reconnaissance
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
port arms
فرمان پیش فنگ پیش فنگ کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
altitude intercept
رهگیری در ارتفاع بالا
controlled interception
رهگیری کنترل شده
air intercept
رهگیری کننده هوایی
liners
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liner
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
close control
رهگیری به روش کنترل نزدیک
close controlled
رهگیری بروش کنترل نزدیک
few
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
igo
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
bullying
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
fewest
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bullies
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
fewer
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bully
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullied
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
in the dark
در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
merged
باهواپیمای دشمن برخورد کرددر رهگیری هوایی
tied on
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
armed peace
حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
sauntering
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
saunter
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
intercepting search
کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
interception
رهگیری هوایی جلوگیری از ورودهواپیماهای دشمن استراق سمع
saunters
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
mach no
سرعت لازم را به دست اوردم یا نیاوردم در رهگیری هوایی
sauntered
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
salvos
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
punches
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punch
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
many
اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
music
در رهگیری هوایی به معنی پخش پارازیت دردستگاههای الکترونیکی است
what luck
در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
punched
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
skip it
در رهگیری هوایی یعنی تک راقطع کنید یا تک نکنید یارهگیری موقوف
intercept point
نقطه پیش بینی شده برای اجرای رهگیری هوایی
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
squawk flash
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
middlemen
دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی
middleman
دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com