Dictiornary-Farsi | قدرت اسیدی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
acidity	قدرت اسیدی


Search result with all words

acidity coefficient	ضریب قدرت اسیدی
oxygen ration	ضریب قدرت اسیدی
Other Matches

acid radical	ریشه با بنیان اسیدی رادیکال اسیدی
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
acid reduction	کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
monoacid	یک اسیدی
acidulous	اسیدی
monacid	یک اسیدی
acidic	اسیدی
acid hydrogen	هیدروژن اسیدی
acid hydrolysis	آبکافت اسیدی
acid ionization	یونش اسیدی
acid ketone	کتون اسیدی
acid number	عدد اسیدی
acid value	عدد اسیدی
acidic value	عدد اسیدی
acid oxide	اکسید اسیدی
acid phosphatase	فسفاتاز اسیدی
acid process	فرایند اسیدی
acid gases	گازهای اسیدی
acid proof	ثبات اسیدی
acid lining	لایه اسیدی
acidic group	گروه اسیدی
bogs	مانداب اسیدی
acid rain	باران اسیدی
acid blue	ابی اسیدی
acid catalyst	کاتالیزور اسیدی
acid clay	خاک رس اسیدی
acid decomposition	تجزیه اسیدی
acid dye	رنگینه اسیدی
acid extraction	استخراج اسیدی
acid cooler	مبرد اسیدی
acid forming element	عنصر اسیدی
acid fume	دود اسیدی
acid function	عامل اسیدی
acid group	گروه اسیدی
bog	مانداب اسیدی
acid reaction	واکنش اسیدی
acidulation	اسیدی کردن
acidulating agent	اسیدی کننده
acidulate	اسیدی کردن
acidion	یون اسیدی
acidify	اسیدی کردن
acidulant	اسیدی کننده
acidifier	اسیدی کننده
acidified	اسیدی شده
acidification	اسیدی کردن
acid salt	نمک اسیدی
acid soil	خاک اسیدی
acid solvent	حلال اسیدی
acidic oxide	اکسیژن اسیدی
acidifiable	اسیدی شدنی
edulcoration	دفع موادنمکی یا اسیدی
acid base catalysis	خاصیت اسیدی- بازی
acid base behavior	خاصیت اسیدی- بازی
acid base balance	توان اسیدی- بازی
acid alizarin black	سیاه الیزارین اسیدی
acicity of wastewater	درجه اسیدی فاضلاب
acidity of wastewater	درجه اسیدی فاضلاب
acid precipitation	تسریع بارش اسیدی
acetify	اسیدی شدن [شیمی]
acidic	اسید دار اسیدی
acid catalysis	کاتالیزور در محیط اسیدی
polyacidic base	باز چند اسیدی
brown air city	شهر با مه دود اسیدی
polyacid base	باز چند اسیدی
acidulating agent	ماده اسیدی کننده
acid depolarization	قطبش زدایی اسیدی
acid cure	پخت در محیط اسیدی
acidifier	ماده اسیدی کننده
acidic resins	رزین های اسیدی
to acidify something	چیزی را اسیدی کردن [شیمی]
persalt	نمک دارای خاصیت اسیدی
acid alizarian blue black	ابی سیر الیزارین اسیدی
aceko black	نوعی رنگ سیاه اسیدی
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
acid alkylation	الکیل دار کردن در محیط اسیدی
prussic acid	اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
nitrous acid	اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
stop bath	ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
palmitic	اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
neutral soil	خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
vim	قدرت
vigor	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
strong arm	قدرت
godown	قدرت
strong-arm	قدرت
strenght	قدرت
capability	قدرت
zing	قدرت
vigour	قدرت
nerves	قدرت
nerve	قدرت
powers	قدرت
energy	قدرت
energies	قدرت
might	قدرت
commanding	با قدرت
potency	قدرت
vis	قدرت
powered	قدرت
will power <idiom>	قدرت
sovereignty	قدرت
power	قدرت
tension	قدرت
tensions	قدرت
forces	قدرت
forcing	قدرت
posse	قدرت
power takeoff	قدرت
strength	قدرت
strengths	قدرت
force	قدرت
abilities	قدرت
powering	قدرت
ability	قدرت
authority	قدرت
posses	قدرت
power cable	کابل قدرت
power distribution	پخش قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
basicity	قدرت بازی
powered	قدرت نیرو
bearing capacity	قدرت تحمل
benumb	بی قدرت کردن
power consumption	مصرف قدرت
bond strength	قدرت پیوند
authority symbol	نماد قدرت
authority figure	مظهر قدرت
power	قدرت نیرو
adhesive stress	قدرت چسبندگی
almightiness	قدرت کامل
power supplay	منبع قدرت
power stroke	مرحله قدرت
power source	منبع قدرت
power outege	قطع قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
power function	تابع قدرت
power factor	ضریب قدرت
fire power	قدرت تیراندازی
power loss	تلف قدرت
heam yoei vooly	تئوری قدرت
horse power	قدرت اسب
explosive force	قدرت انفجار
explosive energy	قدرت انفجار
imperium	قدرت مطلقه
rod	میله قدرت
increase of power	افزایش قدرت
input power	قدرت ورودی
engine power	قدرت موتور
engine performance	قدرت موتور
emissive power	قدرت صدور
ionic strength	قدرت یونی
effective power	قدرت موثر
fasces	قدرت مجازات
high powerd money	پول پر قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
power switch	کلید قدرت
hiding power	قدرت پوشش
gripping power	قدرت مهارکنندگی
great power	کشور با قدرت
high power engine	موتورپر قدرت
generator output	قدرت مولد
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
fluxing power	قدرت سیلان
fire power	قدرت اتش
rods	میله قدرت
economic power	قدرت اقتصادی
economic potential	قدرت اقتصادی
omnipotence	قدرت تام
monopoly power	قدرت انحصاری
omnipotence	قدرت مطلق
magnitude	شدت قدرت
countervailing power	قدرت همسنگ
conveying capacity	قدرت انتقال
combat power	قدرت رزمی
palgwe	فوق قدرت
cogency	قدرت عقیده
circuit breaking capacity	قدرت قطع
authoritarians	قدرت طلب
cutting capacity	قدرت برش
cutting power	قدرت برش
driving power	قدرت محرکه
low power stage	طبقه کم قدرت
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
authoritarian	قدرت طلب
diagonal power	قدرت قطری
detection range	قدرت اکتشافی
detectability	قدرت اشکارسازی