Dictiornary-Farsi | قدرت مطلقه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
imperium	قدرت مطلقه


Search result with all words

independent	دارای قدرت مطلقه
Other Matches

divorcees	زن مطلقه
divorcees	مطلقه
divorcee	مطلقه
divorced woman	مطلقه
divorcee	زن مطلقه
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
absolute monarchy	سلطنت مطلقه
caesarism	حکومت مطلقه
imperium	حق حاکمیت مطلقه
despotism	حکومت مطلقه
despotic rule	حکومت مطلقه
absolutism	طریقه مطلقه
monarchy	سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
monarchies	سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
monarchy absolute	حکومت سلطنتی مطلقه واستبدادی
totalitarian	دارای حکومت مطلقه ودیکتاتوری
suzerain	اختیار دار کشور حکومت مطلقه
absolutism	حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
totalitarianize	تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
dictatorships	این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dictatorship	این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
will power <idiom>	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
sovereignty	قدرت
godown	قدرت
strengths	قدرت
capability	قدرت
posse	قدرت
commanding	با قدرت
posses	قدرت
strong arm	قدرت
strength	قدرت
strong-arm	قدرت
forcing	قدرت
forces	قدرت
force	قدرت
tensions	قدرت
tension	قدرت
strenght	قدرت
power takeoff	قدرت
zing	قدرت
vim	قدرت
energies	قدرت
powering	قدرت
vigour	قدرت
powered	قدرت
energy	قدرت
vis	قدرت
vigor	قدرت
nerve	قدرت
nerves	قدرت
power	قدرت
might	قدرت
potency	قدرت
abilities	قدرت
ability	قدرت
authority	قدرت
powers	قدرت
strenght	قدرت شدت
canning	قدرت داشتن
accelerating power	قدرت شتاب
input power	قدرت ورودی
low power stage	طبقه کم قدرت
increase of power	افزایش قدرت
the finger of god	قدرت خدا
ionic strength	قدرت یونی
solvency	قدرت حلالپوشی
absorption power	قدرت جذب
can	قدرت داشتن
high power transistor	ترانزیستور قدرت
super power	ابر قدرت
full	تمام قدرت
cans	قدرت داشتن
fullest	تمام قدرت
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
monopoly power	قدرت انحصاری
absorbency	قدرت جذب
authoritarianism	قدرت طلبی
explosive force	قدرت انفجار
diagonal power	قدرت قطری
detection range	قدرت اکتشافی
detectability	قدرت اشکارسازی
destructivity	قدرت تخریب
will to power	قدرت خواهی
deglutition	قدرت بلع
damping power	قدرت میرایی
cutting power	قدرت برش
cutting capacity	قدرت برش
fluxing power	قدرت سیلان
world power	قدرت دنیوی
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
fire power	قدرت تیراندازی
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
engine power	قدرت موتور
engine performance	قدرت موتور
emissive power	قدرت صدور
useful power	قدرت مفید
effective power	قدرت موثر
economic power	قدرت اقتصادی
economic potential	قدرت اقتصادی
fasces	قدرت مجازات
driving power	قدرت محرکه
voltage source	منبع قدرت
fire power	قدرت اتش
world power	قدرت جهانی
explosive energy	قدرت انفجار
countervailing power	قدرت همسنگ
basicity	قدرت بازی
high power engine	موتورپر قدرت
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
authority symbol	نماد قدرت
authority figure	مظهر قدرت
retentivity	قدرت نگهداری
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
high powerd money	پول پر قدرت
horse power	قدرت اسب
almightiness	قدرت کامل
bearing capacity	قدرت تحمل
benumb	بی قدرت کردن
hiding power	قدرت پوشش
conveying capacity	قدرت انتقال
generator output	قدرت مولد
combat power	قدرت رزمی
great power	کشور با قدرت
cogency	قدرت عقیده
gripping power	قدرت مهارکنندگی
circuit breaking capacity	قدرت قطع
heam yoei vooly	تئوری قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
power switch	کلید قدرت
bond strength	قدرت پیوند
adhesive stress	قدرت چسبندگی
power loss	تلف قدرت
dynamism	قدرت تحرک
power structure	ساخت قدرت
power supplay	منبع قدرت
power test	ازمون قدرت
purchasing power	قدرت خرید
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
power transmission	انتقال قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
staying power	طاقت قدرت
discourses	قدرت استقلال
discourse	قدرت استقلال
posses	قدرت قانونی
posse	قدرت قانونی
power outege	قطع قدرت
power source	منبع قدرت
saber rattling	قدرت نمایی
power stroke	مرحله قدرت
resolutions	قدرت تشخیص
creativity	قدرت ابداع
creativity	قدرت خلاقه
receptivity	قدرت پذیرش
reflecting power	قدرت انعکاس
magnitude	شدت قدرت
refractive power	قدرت شکست
omnipotence	قدرت مطلق
omnipotence	قدرت تام
authoritarians	قدرت طلب
resolving power	قدرت تفکیک
authoritarian	قدرت طلب
rods	میله قدرت
rating plate	پلاک قدرت
power	قدرت نیرو
scattering power	قدرت پراکندگی
authority	مرجع قدرت
prepotence	قدرت کامل
powers	قدرت نیرو
prepotency	قدرت کامل
powering	قدرت نیرو
puissance	توان قدرت
powered	قدرت نیرو
rod	میله قدرت
firepower	قدرت شلیک
enterprises	قدرت اقدام
enterprise	قدرت اقدام
resolution	قدرت تشخیص
superpowers	ابر قدرت
superpower	ابر قدرت
seapower	قدرت دریایی
palgwe	فوق قدرت
sea power	قدرت بحری
sights	قدرت دید
sight	قدرت دید
heaven	قدرت پروردگار
heavens	قدرت پروردگار
hands	قدرت توپگیری
power failures	قطع قدرت
power failure	قطع قدرت