Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
better part
قسمت بیشتر
Search result with all words
goat hair
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
mohair
کرک
[نوعی الیاف پروتئینی نازک شبیه پشم که بیشتر از بز و شتر تهیه شده و در بافت قسمت های ظریف بکار می رود.]
Other Matches
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
throttling
عبور قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
large adv
بیشتر
more than
بیشتر از
furthered
بیشتر
mostly
بیشتر
it is mostly iron
بیشتر
furthering
بیشتر
more
بیشتر
mainly
بیشتر
principally
بیشتر
more and more
هی بیشتر
furthers
بیشتر
further
بیشتر
rather
بیشتر
the more
بیشتر
the more better the best
هر چه بیشتر
for the most part
بیشتر
as early aspossible
هر چه بیشتر
as much as possible
هر چه بیشتر
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
most of them
بیشتر انها
further information
آگاهی بیشتر
more and more
بیشتر ازبیشتر
outshine
بیشتر درخشیدن
outstand
بیشتر ایستادن
oddson
بیشتر محتمل
over crowding
بیشتر باشد
outsit
بیشتر نشستن از
better
نیکوتر بیشتر
the most that i can do
بیشتر انها
most people
بیشتر مردم
majoring
بیشتر اعظم
majored
بیشتر اعظم
major
بیشتر اعظم
not any more
دیگر نه
[بیشتر نه]
multichannel
با بیشتر از یک کانال
outshone
بیشتر درخشیدن
outshines
بیشتر درخشیدن
nine times out ten
بیشتر اوقات
rather ... than
بیشتر ...تا
[ترجیحا ... تا]
outshining
بیشتر درخشیدن
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
no more
نه دیگر
[بیشتر]
to overcomein number
بیشتر بودن از
so many menŠso many minds
عقیده بیشتر
surviver
بیشتر عمرکننده
in the main
بیشتر اصلا
the many
بیشتر مردم
hypercard
یات بیشتر
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
no longer
نه بیشتر
[زمانی]
The more the better .
هر چه بیشتر بهتر
so many menŠso many minds
هر چه اشخاص بیشتر
by superir wisdom
با خرد بیشتر
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
outbidding
بیشتر توپ زدن از
outlast
بیشتر طول کشیدن از
outlasted
بیشتر طول کشیدن از
outbidded
بیشتر توپ زدن از
outlasts
بیشتر طول کشیدن از
outlasting
بیشتر طول کشیدن از
outbids
بیشتر توپ زدن از
outliving
بیشتر دوام اوردن
outwalk
بیشتر راه رفتن از
outbid
بیشتر توپ زدن از
he makes most noise
او از همه بیشتر صدا یا
put someone's best foot forward
<idiom>
بیشتر تلاش کردن
outwear
بیشتر دوام کردن
outwork
بیشتر کار کردن از
extensive cultivation
کار وسرمایه بیشتر
more the merrier
<idiom>
هرچی بیشتر بهتر
overlive
بیشتر زنده بودن از
full drive
باشتاب هرچه بیشتر
outwatch
بیشتر بیدار ماندن از
norther
بیشتر بطرف شمال
outstand
بیشتر تحمل کردن
outvote
بیشتر رای بردن از
outvoted
بیشتر رای بردن از
at full pelt
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
ahead
دارای امتیاز بیشتر
outliving
بیشتر زنده بودن از
mares
مادیان 4 ساله یا بیشتر
mare
مادیان 4 ساله یا بیشتر
like nowhere else
<adv.>
بیشتر از هر جای دیگر
it consists mainly
بیشتر عبارت است از
roundabout production
تولید با کارائی بیشتر
read mostly memory
حافظه بیشتر خواندنی
outlives
بیشتر زنده بودن از
as soon as possible
بزودی هرچه بیشتر
outlive
بیشتر دوام اوردن
I am over 50 years old.
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
outlive
بیشتر زنده بودن از
outlived
بیشتر دوام اوردن
outlived
بیشتر زنده بودن از
outlives
بیشتر دوام اوردن
outvoting
بیشتر رای بردن از
outvotes
بیشتر رای بردن از
transuranium
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
It does more harm than good .
ضررش از نفعش بیشتر است
multi-
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
transuranic
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
semidouble
دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
overload
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
multi
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
overloads
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
It tends to be blue . It is bluish.
بیشتر برنگ آبی می زند
full pelt
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
at full speed
با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
compound parry
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
More money is not the answer to this problem.
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
riot
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riots
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
follow up
<idiom>
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
composer
آهنگ ساز
[بیشتر موسیقی کلاسیک]
excess cover treaty
قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
half century
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
century
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
overpoise
مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
ness on his part
این بیشتر بواسطه کمرویی است
to jackknife truck-trailers
تا شدن کامیون در جاده
[بیشتر در تصادفات]
supercharger
دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
Cut a little more off the top.
یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
more frequently than ever
<adv.>
نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
loved i nothonour more
اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
operator
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
operators
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
man up
بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
queued
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queue
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
peter penny
زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
accuracy
هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
queues
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queueing
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
centuries
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
i life that better
انرا بیشتر از همه دوست دارم
Cut a little more off the back.
یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
have half a mind
<idiom>
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
outpoint
سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
ventre a terre
سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
early bird catches the worm
<idiom>
هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
like hell
<idiom>
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
catch up
تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
larceny petty
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
parlour maid
کلفتی که کتارش بیشتر درسفره خانه است
supercharged
موتور دارای دستگاه رساننده هواوسوخت بیشتر
gaze hound
تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
extra-
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extras
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com