English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
zero hour <idiom> لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
Other Matches
resolved that ...... تصمیم گرفته شد که
arrowroot نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
it follows necessarily that ناچار این نتیجه گرفته میشود
prussic acid اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
cudbear ماده رنگی که ازاشنه یادواله گرفته میشود
inland duty حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
intakes مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
intake مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
colas ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
cola ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
orifice meter روزنهای که مقدار جریان اب بوسیله ان اندازه گرفته میشود
groundage حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
transit duty حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
bushes استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
bush استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
salvages نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
phlorizin ماده تلخی که ازپوست ریشه درخت سیب ومانندان گرفته میشود
salvaging نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvage نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
decision علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decisions علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
wing photograph نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
centrifugal moisture equivalent مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود
galbanum نوعی صمغ زرد رنگ که از گیاهی شبیه انقوزه گرفته میشود و مصرف طبی دارد
compressor bleed air هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
tactics دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
instantaneous frequency مقدار لحظهای فرکانس فرکانس لحظهای
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
cards کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
turboprop توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
remarking عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarked عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remark عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarks عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
ring shift جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
rem عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
demurred ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
milestones مرحله مهمی اززندگی
milestone مرحله مهمی اززندگی
tune in <idiom> با چیز مهمی درارتباط بودن
It is pretty(fairly)second rate. همچنین چیز مهمی نیست
relevant آنچه ارتباط مهمی دارد
It wasnt much of a dinner . زیاد شام مهمی نبود
sinecure هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
there is nothing in it چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
patinated جرم گرفته کبره گرفته
weeing لحظهای
wees لحظهای
wee لحظهای
instantaneous لحظهای
instantaneous velocity سرعت لحظهای
instantaneous current جریان لحظهای
instantaneous voltage ولتاژ لحظهای
instantaneous power توان لحظهای
instantaneous value مقدار لحظهای
instantaneous speed تندی لحظهای
quick make and break switch کلید لحظهای
lapsing فراموشی لحظهای
momentary equilibrium تعادل لحظهای
snapshot dump روبرداری لحظهای
transient voltage ولتاژ لحظهای
lapses فراموشی لحظهای
snapshot dump روگرفت لحظهای
snapshot تصویر لحظهای
snapshot نمایش لحظهای
snapshots تصویر لحظهای
snapshots نمایش لحظهای
lapse فراموشی لحظهای
instantaneous luminous intensity شدت نور لحظهای
instantaneous acoustic intensity شدت صوت لحظهای
memory snapshot تصویر لحظهای حافظه
instantaneous center of rotation مرکز دوران لحظهای
penalty kicker بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
instantaneous elastic deformation تغییر شکل ارتجاعی لحظهای
instantaneous voltage مقدار لحظهای فشار الکتریکی
instantaneous short circuit current جریان اتصال کوتاه لحظهای
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
bobble برای لحظهای توازن رااز دست دادن
bobbles برای لحظهای توازن رااز دست دادن
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
sector دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
echo هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
form ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
perfoliate درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
forms ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
averaging متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traces نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traced نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
trace نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
loads برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
dummies متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummy متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
soft دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softer دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softest دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
rulings تصمیم
avowing تصمیم
avow تصمیم
determination تصمیم
ruling تصمیم
pluck تصمیم
plucked تصمیم
avows تصمیم
plucks تصمیم
plucking تصمیم
will-power تصمیم
nonplus بی تصمیم
resolves تصمیم
resolve تصمیم
decisions تصمیم
resolution تصمیم
resolutions تصمیم
irresolute بی تصمیم
weak-kneed بی تصمیم
decision تصمیم
weak kneed بی تصمیم
suffix notation عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
town fog نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
throughput نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
masters و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
mastered و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
second که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconded که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconds که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
notification عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
workgroup خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
faxing کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxed کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
decision making تصمیم گیری
decision maker تصمیم گیرنده
decidability تصمیم پذیری
freehand ازادی در تصمیم
make up one's mind تصمیم گرفتن
decision instruction دستورالعمل تصمیم
resolves تصمیم گرفتن
decidable تصمیم پذیر
afore thought سبق تصمیم
to make a decision تصمیم گرفتن
to be resolved تصمیم گرفتن
regnum تصمیم مقتدرانه
to come to a decision تصمیم گرفتن
to take a d. تصمیم گرفتن
resolutions نیت تصمیم
special verdict تصمیم ویژه
determiner تصمیم گیرنده
determiners تصمیم گیرنده
resolution نیت تصمیم
minding تصمیم داشتن
decision box جعبه تصمیم
mind تصمیم داشتن
resolutely از روی تصمیم
make up one's mind <idiom> تصمیم گیریکردن
sewed up <idiom> تصمیم گیری
logical decision تصمیم منطقی
minds تصمیم داشتن
decide تصمیم گرفتن
i made up my mind to تصمیم گرفتم که ...
cut and dried <idiom> تصمیم قاطع
canons : تصویبنامه تصمیم
canon : تصویبنامه تصمیم
decision process فرایند تصمیم
nonplus بی تصمیم بودن
determining تصمیم گرفتن
decides تصمیم گرفتن
resolve تصمیم گرفتن
decision structure ساختار تصمیم
determines تصمیم گرفتن
decision symbol علامت تصمیم
joint resolution تصمیم مشترک
A one-sided(unilateral)decision. تصمیم یکجانبه
decision tree درخت تصمیم
decision theory تئوری تصمیم
decision table جدول تصمیم
determine تصمیم گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com