English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (3 milliseconds)
English Persian
stock ماده اولیه
stocked ماده اولیه
stuff ماده اولیه
stuffed ماده اولیه
stuffs ماده اولیه
Search result with all words
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
accelerators ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
bar stock ماده اولیه مصرفی
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
Other Matches
Ideal City [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic data دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
pigments ماده رنگی ماده ملونه
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
initialed اولیه
earliest اولیه
first generation اولیه
early اولیه
dispersion اولیه
primitive اولیه
initials اولیه
initialled اولیه
initialling اولیه
initial اولیه
initialing اولیه
basics اولیه
basic اولیه
primary اولیه
elementary اولیه
primal اولیه
fundamental اولیه
primeval اولیه
preliminary اولیه
rudimentary اولیه
preliminaries اولیه
raw اولیه
input diode دیود اولیه
input drift رانش اولیه
input frequency فرکانس اولیه
input electrode الکترود اولیه
archetype نمونه اولیه
initialize مقداردهی اولیه
input admittance ادمیتانس اولیه
input attenuation میرائی اولیه
input attenuation دمفونگ اولیه
input capacitance فرفیت اولیه
input capacitor خازن اولیه
input circuit مدار اولیه
input coordinate مختصات اولیه
input coupling تزویج اولیه
input current جریان اولیه
input data دادههای اولیه
input function تابع اولیه
input gap فاصله اولیه
archetypes نمونه اولیه
input transformer ترانسفورماتور اولیه
input terminal ترمینال اولیه
input tape نوار اولیه
input stage طبقه اولیه
input signal سیگنال اولیه
input reactance راکتانس اولیه
blueprint طرح اولیه
input information اطلاعات اولیه
input translator مترجم اولیه
input time زمان اولیه
stocked ذخیره اولیه
stock ذخیره اولیه
pre loading بارگیری اولیه
pre assembly نصب اولیه
blueprints طرح اولیه
pre load بار اولیه
primery voltage ولتاژ اولیه
input voltage ولتاژ اولیه
input unit واحد اولیه
input noise پارازیت اولیه
embryonic نارس اولیه
basic speed سرعت اولیه
initial speed سرعت اولیه
input speed سرعت اولیه
basic standard استاندارد اولیه
inputted سیگنال اولیه
inputted توان اولیه
input سیگنال اولیه
input توان اولیه
breaking down train راه اولیه
primitive انسان اولیه
basic size اندازه اولیه
basic requisition number درخواست اولیه
Aborigine ساکن اولیه
base rates ارزش اولیه
base rate ارزش اولیه
raw materials مواد اولیه
base loading بار اولیه
basic branch رسته اولیه
first aid کمکهای اولیه
basic data اطلاعات اولیه
cogging train مسیر اولیه
drawing key طرح اولیه
elementary cell پیل اولیه
initial condition شرایط اولیه
initial condition شرط اولیه
initial cost هزینه اولیه
initial level سطح اولیه
initial mass جرم اولیه
initial point نقطه اولیه
initial reserves ذخایر اولیه
initial strength استحکام اولیه
initial value مقدار اولیه
opening capital سرمایه اولیه
initial capital سرمایه اولیه
feed stock مواد اولیه
first aids کمکهای اولیه
first cause علت اولیه
first cost هزینه اولیه
first notions تصورات اولیه
historical costs هزینه اولیه
i.c. حالت اولیه
incunabula مراحل اولیه
initial acceleration شتاب اولیه
initial velocity سرعت اولیه
prime نخستین اولیه
primary standard استاندارد اولیه
primary storage انباره اولیه
primary storage حافظه اولیه
integral تابع اولیه
primary structure ساختمان اولیه
primary track شیار اولیه
primery current جریان اولیه
primary products محصولات اولیه
primed نخستین اولیه
primes نخستین اولیه
layout طرح اولیه
primary industries صنایع اولیه
layouts طرح اولیه
primary inputs دادههای اولیه
primary inputs نهادههای اولیه
I'll put in the initial outlay , you do the work . ما یه اولیه از من کار از تو
prime cost ارزش اولیه
prime costs هزینههای اولیه
primitive element عنصر اولیه
raw statistics امارهای اولیه
primogenitors اجداد اولیه
priority processing پردازش اولیه
raw products محصولات اولیه
raw data دادههای اولیه
proto galaxy کهکشان اولیه
proto planets سیارههای اولیه
primery obligation تعهدات اولیه
roughed slab برامن اولیه
rudiment اولیه ابتدایی
velocities سرعت اولیه
primeral borth ابگوشت اولیه
velocity سرعت اولیه
parent یکان اولیه
self aid کمکهای اولیه
primery battery باطری اولیه
primery citcuit مدار اولیه
primery coil پیچک اولیه
radix سرچشمه اولیه
prototype نمونه اولیه
frame agreement توافق اولیه
master agreement توافق اولیه
skeleton agreement توافق اولیه
outline agreement توافق اولیه
primary cognizance شناختهای اولیه
primery terminal ترمینال اولیه
primary center مرکز اولیه
primary body جسم اولیه
prereduction کاهش اولیه
preliminiary work کار اولیه
basic agreement توافق اولیه
prototypes نمونه اولیه
originals نسخه اولیه
scheme طرح اولیه
original نسخه اولیه
primary emission صدور اولیه
primary electron الکترون اولیه
chemical feedstock مواد اولیه شیمیایی
primers مبادی اولیه بتونه
energy feedstock مواد اولیه انرژی
impulse charge نیروی محرکه اولیه
high velocity سرعت اولیه زیاد
raw material stock موجودی مواد اولیه
basic cover عکسبرداری اولیه هوایی
corpus سرمایه اولیه و اصلی
corpuses سرمایه اولیه و اصلی
incipient اولیه مرحله ابتدایی
ingots structure ساختاربلوری اولیه شمش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com