Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
stamp mill
ماشین پرس یا منگنه
Search result with all words
flexowriter
علامت تجارتی نوعی ماشین ابتدایی که برای تولید نوارکاغذی منگنه شده از داده هایی که از یک صفحه کلیدوارد شده اند استفاده می کرده است
hot press
منگنه ماشین اهار
punch card machine
ماشین کارت منگنه
stamper
ماشین منگنه
Other Matches
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
nips
منگنه
punched
منگنه
press vice
منگنه
moulding press
منگنه
keypunch operator
منگنه زن
punchist
منگنه زن
nipped
منگنه
fringe
منگنه
fringes
منگنه
nip
منگنه
punches
منگنه
punch
منگنه
roller
منگنه
stapler
منگنه
nipper
منگنه
nippers
منگنه
screw press
منگنه
rollers
منگنه
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compressor
منگنه کمپرسور
hollow punch
سمبه منگنه
perforates
منگنه کردن
punching
منگنه کاری
control punch
منگنه کنترلی
hollow out
منگنه کردن
perforating
منگنه کردن
digit punch
منگنه رقمی
keypunch
منگنه زدن
copying press
منگنه سوادبرداری
gang punch
منگنه گروهی
hole punching
منگنه کاری
numeric punch
منگنه عددی
blank
منگنه کردن
hydrostatic press
منگنه ابی
die
قالب منگنه
perforate
منگنه کردن
draw punch
منگنه کششی
multiple punch
منگنه چندگانه
double punch
منگنه مضاعف
keypunch
منگنه کلیدی
blankest
منگنه کردن
punching
منگنه زنی
compressors
منگنه کمپرسور
imperforate
منگنه نشده
punched card
کارت منگنه
lever punch
منگنه اهرمی
puncher
منگنه کننده
blanck cutting
دستگاه منگنه
punch press
پرس منگنه
center punch
مرکز منگنه
reproducting punch
منگنه تجدیدشده
punch position
موضع منگنه
punch position
محل منگنه
punch card
کارت منگنه
keypunching
منگنه زنی
punched hole
سوراخ منگنه
punch card
برگ منگنه
tape punch
نوار منگنه کن
drop forge
منگنه زدن
staple
سوزن منگنه
card punch
کارت منگنه کن
punching machine
دستگاه منگنه
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
hot quenching
منگنه کاری داغ
punch plier
انبر منگنه کاری
punched card
کارت منگنه شده
punch room
اطاق منگنه زنی
punch paper tape
نوار کاغذی منگنه
gang punch
منگنه دسته جمعی
paper tape punch
منگنه نوار کاغذی
automatic punching machine
دستگاه منگنه خودکار
stamps
منگنه کردن تمبرزدن
stamp
منگنه کردن تمبرزدن
chadless punch
منگنه بی خرده کاغذ
punching die
حدیده منگنه کاری
punching tool
پرس منگنه کاری
punched tape
نوار منگنه شده
card punch
دستگاه کارت منگنه
reproducting punch
منگنه تولید شده
edge punched card
کارت لب منگنه شده
paper tape punch
منگنه کن نوار کاغذی
overpunch
روی هم منگنه کردن
twelve punch
منگنه سطر دوازدهم
printing punch
منگنه کن با قابلیت چاپ
keypunch operator
متصدی منگنه زنی
double ended machine
دستگاه برشکاری و منگنه کاری
fuller
منگنه شیاردار قالب گیری
ram
دژکوب پیستون منگنه ابی
smashes
بشدت زدن منگنه کردن
rammed
دژکوب پیستون منگنه ابی
punched paper tape
نوار کاغذی منگنه شده
rams
دژکوب پیستون منگنه ابی
smash
بشدت زدن منگنه کردن
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
letterpress
منگنه مسوده کاغذهای کپیه پرس نامه
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
flan
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
flans
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
hard sectored
دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
port a punch card
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
punched
منگنه کردن سوراخ کردن
punch
منگنه کردن سوراخ کردن
punches
منگنه کردن سوراخ کردن
pressmen
ماشین چی
automatons
ماشین
mill
ماشین
wheel
رل ماشین
machine
ماشین
apparatus
ماشین
machanist
ماشین چی
wheels
رل ماشین
pressman
ماشین چی
machined
ماشین
gins
ماشین
automaton
ماشین
mills
ماشین
gin
ماشین
machines
ماشین
wheeling
رل ماشین
motored
ماشین
runners
ماشین چی
motor-
ماشین
engine
ماشین
motor
ماشین
runner
ماشین چی
plant
ماشین
plants
ماشین
freeze-up
ماشین
mechanisms
ماشین
mechanism
ماشین
motors
ماشین
machine time
وقت ماشین
print
ماشین کردن
machine run
اجرای ماشین
machine run
رانش ماشین
adder
ماشین جمع
adders
ماشین جمع
machine oriented
ماشین گرا
machine operating
عملکرد ماشین
typewriters
ماشین تحریر
typewriter
ماشین تحریر
machine operator
کارگردان ماشین
machine operator
متصدی ماشین
machine operator
اپراتور ماشین
printed
ماشین کردن
mimeograph
ماشین تکثیر
printer machine
ماشین چاپ
power shovel
ماشین خاک کش
object machine
ماشین مقصود
open machine
ماشین باز
auto
ماشین سواری
autos
ماشین سواری
treadles
رکاب ماشین
treadle
رکاب ماشین
paper mill
ماشین کاغذسازی
planing machine
ماشین کندگی
millwright
ماشین ساز
milling machine
ماشین فرز
automobile
ماشین خودرو
prints
ماشین کردن
machine word
کلمه ماشین
machinelike
ماشین وار
machinist's mate
ماشین کار
machinist's mate
ماشین ساز
buffer
ماشین لرزنده
metal cutting tool
ماشین ابزار
milling machine
ماشین تراش
ambulance car
ماشین تصادفات
automobiles
ماشین خودرو
pile driving appartus
ماشین شمعکوبی
machine oil
روغن ماشین
ibm computer
ماشین حساب ای بی ام
engine man
ماشین کار
electrostatic machine
ماشین الکتروستاتیکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com