Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
dualism
مانند فقر شدید ووفور نعمت بخشهای مدرن و سنتی اقتصادی
Other Matches
orthodox school
مکتب اقتصادی سنتی که اقتصاددانان قبل ازکینز را نیزشامل میشود
input output table
بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
e c e
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
economic unit
واحد اقتصادی مانند
dye-stuff
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
infrastucture
زیربنای اقتصادی مانند جاده ها بنادر
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
Economic expert
[A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]
حکیم اقتصادی
[ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
fervour
حرارت شدید اشتیاق شدید
fervor
حرارت شدید اشتیاق شدید
economic liberalism
مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic aggregates
مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
modern
جدید مدرن
modern physics
فیزیک مدرن
modern benoni
بنونی مدرن
modern pentathlon
پنجگانه مدرن
modernism
مدرن گرایی
modern defence
دفاع مدرن شطرنج
joke opening
دفاع مدرن شطرنج
orthodox
سنتی
traditional
سنتی
dimes
مسکوک ده سنتی
dime
مسکوک ده سنتی
conventinal method
روش سنتی
conventionalize
سنتی کردن
traditional sector
بخش سنتی
traditional trade
تجارت سنتی
traditionalize
سنتی کردن
luxury
نعمت
luxuries
نعمت
Corporate Modernism
سبک معماری بین المللی مدرن
CIAM
همایش بین المللی معماری مدرن
economic imperialism
جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
half dime
سکه پنج سنتی
traditional dyes
رنگ های سنتی
fixture
برنامه سنتی سالانه
in th lap of luxury
<idiom>
در ناز و نعمت
talent
نعمت خداداده
gifts
پیشکش نعمت
blessing
نعمت خداداده
talents
نعمت خداداده
gift of nature
نعمت طبیعت
gift
پیشکش نعمت
affluence
وفور نعمت
blessings
نعمت خداداده
super abundance
وفور نعمت
on easy street
<idiom>
در ناز و نعمت
talented
نعمت خداداده
wing box
ساختمان اصلی بالهای مدرن استرس اسکین
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
quarterly journal of economics
مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
serendipity
تحصیل نعمت غیرمترقبه
serendipity
نعمت غیر مترقبه
d. living
زندگی باناز نعمت
dotation
موهبت نعمت خداداده
luxuriously
در نعمت با خوش گذرانی
godsend
نعمت غیر مترقبه
de rigueur
از نظر سنتی یا اخلاقی الزام اور
nickel
سکه پنج سنتی اب نیکل دادن
nickels
سکه پنج سنتی اب نیکل دادن
horn of plenty
شاخ نشان وفور نعمت
blessings
دعای پیش از غذا نعمت
blessing
دعای پیش از غذا نعمت
serendipitous
دارای نعمت غیر مترقبه
benison
نعمت خدا داده سعادت جاودانی
economic and social council
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
the eye is bigger than the belly
<proverb>
نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
economic order quantity
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion.
آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
International Modern
[سبک مدرن بین المللی در معماری قرن بیست میلادی که اولین بار در آلمان استفاده شد.]
distaff
فرموک
[وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی]
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
autarky
خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
late-Modern architecture
[معماری که تصویرها و ایده ها و نقش و نگار آن گرفته شده از جنبش معماری مدرن بود.]
ebcdic
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
leading sectors
بخشهای پیشگام
leading sectors
بخشهای پیشرو
the urban districts
بخشهای شهر
classic
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classics
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
aggregates
ی از بخشهای یک داده که به هم مربوطند
aggregate
ی از بخشهای یک داده که به هم مربوطند
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
manager
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
compartmentalises
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalising
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalize
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalized
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalizes
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalised
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
managers
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
modularity
تشکیل شده از بخشهای تابعی
compartmentalizing
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
tetrarch
والی بخشهای چهارگانه امپراتوری
workings
همه بخشهای حفاری شده معدنی
interleaving
پردازندهای که با بخشهای پردازنده کار میکند
partitions
اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
partition
اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
proportional parts
بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
orthogonal
ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
maltron keyboard
یک نوع طرح صفحه کلید که امکان سرعتهای بلقوه بیشتری را ارئه داده ویادگیری ان نسبت به طرح سنتی Qwerty اسانتر میباشد
modularization
برنامههای طراحی از مجموعه از بخشهای تابعی استاندارد
assembly
قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
cornucopia
شاخ amalthaea یا شاخ وفور نعمت
crop end
بخشهای اضافی شمش که قبل از نوردکاری چیده میشود
crop end saw
اره مخصوص قطع کردن بخشهای اضافی شمش
ozonosphere
لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر
overlays
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlaying
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlay
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
tree surgeon
ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
traditional economists
اقتصاددانان سنتی اقتصاددانان کلاسیک
multiplex
روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد
biz
نوعی گروه خبری که حاوی بخشهای تجاری و موقیعتهای مختلف است
form
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
par in
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
formed
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
forms
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
input output analysis
تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
grey scale
سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
linkages
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
worded
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
linkage
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
word
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
JPEG++
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
segment
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند
segments
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
module
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
simultaneity
زمانی که CPU و بخشهای ورودی و خروجی کامپیوتر می توانند داده یا کاری را همزمان کنترل کنند
linking
تابع نرم افزاری کوچک که بخشهای برنامه را به هم ترکیب میکند تا به عنوان یک واحد اجرا شوند
modules
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
maintenance
بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
two fisted
شدید
extensive
شدید
drastic
شدید
diametric
شدید
hyperpyrexia
تب شدید
toughest
شدید
high wrought
شدید
drastically
شدید
incontrollable
شدید
vehement
شدید
draconic
شدید
acute
شدید
inclement
شدید
towering
شدید
strenuous
شدید
raging
شدید
stalwart
شدید
stalwarts
شدید
vigorous
شدید
tougher
شدید
tough
شدید
intensive
شدید
climacteric
<adj.>
شدید
severe
شدید
grievous
شدید
sopping
شدید
violent
شدید
forcible
شدید
boisterous
شدید
slashing
شدید
keen
شدید
keenest
شدید
rigorous
شدید
sweltering
شدید
intense
شدید
severer
شدید
rugged
شدید
diametrical
شدید
severest
شدید
vehemently
شدید
advertising blitz
تبلیغات شدید
aggravator
شدید کننده
an intensive particle
ادات شدید
schwarmerei
احساسات شدید
heaviest
شدید پرزور
heavy
شدید پرزور
high order detonation
انفجار شدید
high rate discharge
تخلیه شدید
slat
ضربه شدید
slats
ضربه شدید
workout
ورزش شدید
bedlam
اشتباه شدید
workout
کار شدید
rain shower
باران شدید
rain cats and dogs
<idiom>
باران شدید
workouts
تمرین شدید
workouts
کار شدید
rumbustious
سخت شدید
galloping inflation
تورم شدید
impetuous
تند و شدید
workouts
ورزش شدید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com