Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years.
ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
Other Matches
after mentioned
پس آینده
ex nunc
برای آینده
dead-end job
شغلی بی آینده
fear of the future
وحشت از آینده
for the future
<adv.>
برای آینده
remote future
آینده دور
doctor-to-be
پزشک آینده
not now or ever
نه اکنون و نه در آینده
future-oriented
<adj.>
آینده گرا
morrow
[Old English]
فردا
[ آینده]
after ages
ادوار آینده
in the near future
در آینده نزدیک
sustainable
<adj.>
آینده گرا
a rosy future
آینده امید بخشی
time will tell
در آینده معلوم می شود
I am hopeful about the future.
درباره آینده امیدوارهستم
in the long run
<idiom>
آینده دور،درآخر
sustainable
<adj.>
پایدار
[نسبت به آینده]
future-oriented
<adj.>
پایدار
[نسبت به آینده]
to look forward expectantly to the future
با انتظار به آینده نگاه کردن
Take no thought of the morrow.
نگران فردا
[آینده]
نباش.
to mortgage one's future
خسارت زدن به آینده خود
lay up
<idiom>
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
to store up something
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
The future of the team is shrouded in uncertainty.
آینده این تیم بلاتکلیف است.
projected
پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
projects
پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
project
پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
The subsidy will be phased out next year.
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency .
فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
She resolved to give him a wide berth in future.
[She decided to steer clear of him in future.]
او
[زن]
تصمیم گرفت در آینده ازاو
[مرد]
دوری کند.
prospect
[of something]
آینده نگری
[چشم انداز]
[پیش بینی]
چیزی
I wonder what lies in store for me in the future.
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
One of these fin days .
انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
Any reform of the insurance law must be left to the future.
هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the pension law must be left to the future.
هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
This must not happen in future at any cost.
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
This is important, not only today, but also and especially for the future.
این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
opens
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
open
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opened
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
archive
فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
upwards compatible
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upward compatible
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
the vanity of the world
فنای دنیا مزخرفات یا اباطیل دنیا
halts
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
We dont know what become of him.
نمی دانیم چه؟ بسر ؟ آمد
let alone
<idiom>
چه برسد به
not to mention
<conj.>
چه برسد به
fee tail
برسد
much less
چه برسد به
never mind
چه برسد به
still less
چه برسد به
and certainly not
<conj.>
چه برسد به
not to speak of
<conj.>
چه برسد به
let
[leave]
alone
<conj.>
چه برسد به
to say nothing of
<conj.>
چه برسد به
attention
برسد به دست
attentions
برسد به دست
Heaven help him this time.
خدابدادش برسد
universe
دنیا
worlds
دنیا
world
دنیا
vale
دنیا
vales
دنیا
macrocosm
دنیا
macrocosms
دنیا
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
Let her attend to her work .
بگذار بکارش برسد
pelf
مال دنیا
monk
تارک دنیا
the whole world
تمام دنیا
pelf
جیفه دنیا
ascetics
تارک دنیا
monks
تارک دنیا
secularity
دنیا پرستی
ascetic
تارک دنیا
secularization
دنیا پرستی
Tons (bags) of money.
یک دنیا پول
tactful
دنیا دار
tactfully
دنیا دار
wordly minded
دنیا پرست
wordly minded
دنیا دار
worldliness
دنیا پرستی
Thanks a mI'llion.
یک دنیا متشکرم
oceans of money
یک دنیا پول
mammonist
دنیا پرست
all over the world
در تمامی دنیا
nuns
زن تارک دنیا
nun
زن تارک دنیا
mammonist
دنیا دار
hermitess
زن تارک دنیا
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
multimillionaire
میلیونری که ثروتش بچندمیلیون برسد
worldling
ادم دنیا پرست
The living languages of the world.
زبانهای زند ؟ دنیا
hermits
تارک دنیا منزوی
religious
تارک دنیا روحانی
born with a silver spoon in one's mouth
<idiom>
باثروت به دنیا آمدن
He is unique in the world.
توی دنیا تک است
hermit
تارک دنیا منزوی
sister
پرستار دخترتارک دنیا
sisters
پرستار دخترتارک دنیا
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
Wait up!
صبر بکن!
[تا کسی بیاید یا برسد]
It must be put up to the prime minister .
باید بعرض نخست وزیر برسد
iterative process
فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
his days
عمرش نزدیک است به پایان برسد
would-be
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
would be
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
finallist
کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
adventitious property
دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
to let it get to that point
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
renders
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
rendered
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
render
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
to be a long time in the coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
He's due to arrive at ten.
او
[مرد]
قرار است ساعت ده برسد.
to be long in coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
the whole world
همه دنیا تمامی جهان
Photos are accepted world
عکس هایی مقبولی دنیا
Make a journey round the world.
بدور دنیا سفر کردن
the love of money is the root of all evil
<idiom>
حب دنیا هست راس هر خطا
My holiday did me a world of good.
درتعطیلات یک دنیا به من خوش گذشت
enclosure
سلول تارکان دنیا
[دین]
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
lip
ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد
We were afraid lest she should get here too late .
ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
truncation
حذف رقم یک عدد تا به یک طول مشخص برسد
A wave of anger swept over the entire world .
موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
abbesses
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
thule
اخرین نقطه شمالی مسکون دنیا
abbess
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
the sands are running out
مدت ضرب الاجل نزدیک است بپایان برسد
bridged
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
wait up for
<idiom>
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
bridge
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
It is due to be signed this afternoon .
قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
cloister
اطاق یاسلول راهبان وتارکان دنیا ایوان
cloisters
اطاق یاسلول راهبان وتارکان دنیا ایوان
ap.saved is a p gained
یک دینار پس انداز در حکم یک دنیا درامد است
They are poles apart.
یک دنیا باهم فرق دارند ( بسیار متفاوتند )
Method to my madness
<idiom>
هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
You never can tell .
کار دنیا است ( قابل پیش بینی نیست )
atlas
قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
1 and 2 are poles apart.
<idiom>
۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند
[بسیار متفاوت هستند]
.
atlases
قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
perfectionists
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionist
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
changes
تغییر کردن تغییر دادن
change over
تغییر روش تغییر رویه
changed
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
changing
تغییر کردن تغییر دادن
antipodal
مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
final setting time
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
assembly lines
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
reentry vehicle
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
pad character
حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
padding
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
Pronoia
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
echoed
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
linear
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
tweening
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
echo
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
movable
نوک دیسک مغناطیسی که در روی دیسک حرکت میکند تا به شیار مورد نظر برسد
Laugh and the world laghs with you, weep and you w.
<proverb>
بخندى ,دنیا با تو مى خندد گریه کنى باید بتنهایى گریه گنى.
Laugh and the world laughs with you , weep and you wepp alone.
<proverb>
بخند تا دنیا با تو بخندد گریه کن تا تنها گریه کنى.
warm up
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
immanentism
نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas.
<proverb>
دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
The world is your oyster!
<proverb>
دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com