Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
dwell
محل توقف توقفگاه استراحت
dwelled
محل توقف توقفگاه استراحت
dwells
محل توقف توقفگاه استراحت
Other Matches
half area
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
lounging
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
stayed
توقفگاه
stay
توقفگاه
garages
توقفگاه
parking place
توقفگاه
aprons
توقفگاه
apron
توقفگاه
garage
توقفگاه
garge
توقفگاه
stand
توقفگاه
day parker
توقفگاه
parking lots
توقفگاه بی سقف
stand
توقفگاه وضع
parking lot
توقفگاه بی سقف
cabstand
توقفگاه تاکسی
stopover
توقفگاه بین راه
stopovers
توقفگاه بین راه
stations
توقفگاه نظامیان وامثال ان
stationed
توقفگاه نظامیان وامثال ان
parking
ماندگاه توقفگاه بی سقف
station
توقفگاه نظامیان وامثال ان
taxi stand
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
cabstand
[American E]
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi rank
[British E]
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
parking
پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
tailgate party
[American E]
پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی
[در آمریکا]
stand fast
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
relaxation
استراحت
yasme
استراحت
rests
استراحت
recumbency
استراحت
rehabilitation
استراحت
idle
استراحت
breather
استراحت
rest
استراحت
bye
استراحت
byes
استراحت
idled
استراحت
breathers
استراحت
idles
استراحت
vacations
استراحت
vacation
استراحت
idlest
استراحت
bessel method
پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
unbuckling
استراحت کردن
unbuckle
استراحت کردن
unbuckles
استراحت کردن
unbuckled
استراحت کردن
lie down
استراحت کردن
sick leave
استراحت بیماری
relief time
زمان استراحت
respite _
فاصله استراحت
lie down
استراحت کوتاه
quiescent point
نقطه استراحت
go to rest
استراحت کردن
idle period
دوره استراحت
electrode bias
ولتاژ استراحت
lie by
استراحت کردن
lie off
استراحت کردن
lie up
استراحت کردن
lie-down
استراحت کردن
binnacle
استراحت پزشکی
meal break
استراحت ناهار
nooning
استراحت نیمروز
outstretch
استراحت کردن
lie-down
استراحت کوتاه
quiescent current
جریان استراحت
relief interval
استراحت متناوب
repose
اسودگی استراحت
to rest on one's oars
استراحت کردن
to pause
استراحت کردن
surcease
پایان استراحت
rest
استراحت کردن
rest
محل استراحت
to go to roost
استراحت کردن
to retire to bed
استراحت کردن
resting potential
پتانسیل استراحت
calm down
<idiom>
استراحت کردن
to take one's rest
استراحت کردن
to repose oneself
استراحت کردن
to rest oneself
استراحت کردن
rests
استراحت کردن
rest period
دوره استراحت
rest cure
معالجه با استراحت
rests
محل استراحت
kick back
<idiom>
تنها استراحت کردن
work ratio
نسبت کار به استراحت
jump suits
لباس خانه و استراحت
jump suit
لباس خانه و استراحت
rest
استراحت کردن بالشتک
rests
تکیه گاه استراحت
zazen
پایان استراحت نشسته
Zen
استراحت بحالت نشسته
retires
استراحتگاه استراحت کردن
retire
استراحتگاه استراحت کردن
rest
تکیه گاه استراحت
rests
استراحت کردن بالشتک
binnacle list
فهرست استراحت پزشکی
lairs
محل استراحت جانور
lair
محل استراحت جانور
work relief
استراحت توام با کار
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
to rest up
استراحت کامل کردن
parlor car
سالن استراحت قطار
mass practice
تمرین بدون استراحت
respite
استراحت تمدید مدت
to breathe a horse
استراحت کردن به اسب
rest up
استراحت کامل کردن
easing
سهولت استراحت رسایی
eases
سهولت استراحت رسایی
lodgment area
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
ease
سهولت استراحت رسایی
eased
سهولت استراحت رسایی
lies
: دراز کشیدن استراحت کردن
rehabilitation
اردوگاه استراحت تسلی دادن
dwellings
پیاده شدن برای استراحت
slack suit
لباس مخصوص گردش یا استراحت
lounged
محل استراحت ولم دادن
dwelling
پیاده شدن برای استراحت
lounges
محل استراحت ولم دادن
lounge
محل استراحت ولم دادن
lied
: دراز کشیدن استراحت کردن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
bedtimes
وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtime
وقت استراحت موقع خوابیدن
to take a mandatory break
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
bucket step
فیکس کردن پا برای استراحت
lounging
محل استراحت ولم دادن
lying in
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
lounge car
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
neutral corner
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
change up
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change of pace
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
lounger
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
ring stool
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
diastasis
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
rest and recuperation
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
downtime
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
suspension
توقف
suspensions
توقف
pauses
توقف
paused
توقف
pause
توقف
pausing
توقف
interrupting
توقف
interrupts
توقف
commorant
توقف
flag stop
توقف
tarriance
توقف
suspension of payment
توقف
stopple
توقف
interrupt
توقف
interruptions
توقف
interruption
توقف
stoppage
توقف
stoppages
توقف
park
توقف
parked
توقف
parks
توقف
stop code
کد توقف
halted
توقف
stopped
توقف
halt
توقف
insolvency
توقف
syncope
توقف
stops
توقف
stop
توقف
cessation
توقف
stopping
توقف
halts
توقف
stand
توقف
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
sudden stoppage
توقف ناگهانی
parks
محل توقف
break point
نقطه توقف
stop mechanism
مکانیزم توقف
carport
توقف گاه
stop sign
علامت توقف
stoppage of the game
توقف بازی
stayed
توقف مکث
break key
کلید توقف
park
محل توقف
until stop
[up to the stop]
تا جای توقف
parked
محل توقف
port of call
بندر توقف
ports of call
بندر توقف
stay
توقف مکث
lay by
منطقه توقف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com