Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (10 milliseconds)
English
Persian
conviction
محکوم یا مجرم شناخته شدن
convictions
محکوم یا مجرم شناخته شدن
Other Matches
incognizable
شناخته نشدنی
to pass for
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
known target
هدف شناخته شده یا مشخص
A tree is known by its fruit.
<proverb>
درخت از میوه اش شناخته مى شود.
A tree is known by its fruit .
<proverb>
درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
convict
مجرم
convicting
مجرم
violaor
مجرم
blameworthy
مجرم
culpable
مجرم
offender
مجرم
offenders
مجرم
convicted
مجرم
criminal
مجرم
criminals
مجرم
delinquent
مجرم
convicts
مجرم
delinquents
مجرم
guilty
مجرم مرتکب
guilty
بزهکار مجرم
principal in the first degree
مجرم اصلی
recidivists
مجرم به عادت
principals
مجرم اصلی
principal
مجرم اصلی
criminate
مجرم خواندن
recidivist
مجرم به عادت
wrongdoers
مجرم متخلف
wrongdoer
مجرم متخلف
AT Attachment
گونه مشابهی از واسط SCSI که تحت نام IDE شناخته شده است
Advanced Technology Attachment
حالت معمول از واسط SCSI که تحت نام IDE هم شناخته شده است
powers
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powering
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powered
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
extraditing
مجرم را مسترد کردن
extradited
مجرم را مسترد کردن
rehabilitation
اعاده حیثیت مجرم
to be culpable for something
مجرم به چیزی بودن
requisitions
واست استرداد مجرم
extradite
مجرم را مسترد کردن
requisitioning
واست استرداد مجرم
pronounce quilty
مجرم قلمداد کردن
requisitioned
واست استرداد مجرم
requisition
واست استرداد مجرم
they held culplabe
اورامقصر یا مجرم شناختند
extradites
مجرم را مسترد کردن
principal offender
مباشر در جرم مجرم اصلی
forward chaining
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
blind copy receipt
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind carbon copy
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
virus
امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
backward chaining
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
viruses
امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
strappado
مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب
open vertict
رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
fey
محکوم
doomed
محکوم
indgement debt
محکوم به
convict
محکوم
recognizee
محکوم له
winning party
محکوم له
condemned
محکوم
liable
محکوم
under sentence of
محکوم به
guilty
محکوم
convicted
محکوم
convicting
محکوم
judgement debt
محکوم به
object of judgment
محکوم به
convicts
محکوم
open verdict
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
judgment debt
محکوم به مالی
under sentence of death
محکوم به اعدام
under sentence of death
محکوم به مرگ
judgement debtor
محکوم علیه
sentenced
محکوم شده
condemnable
محکوم کردنی
he was sentenced to death
محکوم بمرگ
adjudge
محکوم کردن
recognizor
محکوم علیه
doom to death
محکوم بمرگ
Sentenced to death .
محکوم به مرگ
convicted to death
محکوم به اعدام
condemner
محکوم کننده
losing party
محکوم علیه
belay
محکوم کردن
attaint
محکوم کردن
out of court
محکوم علیه
convictive
محکوم کننده
condemns
محکوم کردن
condemning
محکوم شدن
convicting
محکوم کردن
condemning
محکوم کردن
sentence
محکوم کردن
condemn
محکوم شدن
condemn
محکوم کردن
sentences
محکوم کردن
convicts
محکوم کردن
sentencing
محکوم کردن
convict
محکوم کردن
condemns
محکوم شدن
convicted
محکوم کردن
doomed
محکوم به فنا
CUG
ورودی محدود به پایگاه داده ها یا سیستم صفحه آگاهی درباره موضوع خاص برای کاربران مشخص و شناخته شده معمولاگ به وسیله کلمه رمز
res judicata
قضیه محکوم بها
convicts
شخص مقصر و محکوم
convict
محبوس محکوم کردن
convicts
محبوس محکوم کردن
convict
شخص مقصر و محکوم
convicted
شخص مقصر و محکوم
sentenced to the lash
محکوم به خوردن شلاق
convicting
شخص مقصر و محکوم
lose the case
محکوم شدن در دعوی
condemnations
محکوم کردن اعتراض
condemnation
محکوم کردن اعتراض
convicting
محبوس محکوم کردن
he got three months
به سه ماه حبس محکوم شد
condemning
محکوم کردن افراد
to be ill-fated
محکوم به فنا بودن
adjudicated case
قضیه محکوم بها
condemns
محکوم کردن افراد
to be doomed
محکوم به فنا بودن
condemn
محکوم کردن افراد
convicted to life imprisonment
محکوم به حبس ابد
guilty of fraud
محکوم به علت کلاهبرداری
convicted
محبوس محکوم کردن
dock
جای محکوم یازندانی در محکمه
docked
جای محکوم یازندانی در محکمه
docks
جای محکوم یازندانی در محکمه
sentences
رای دادن محکوم کردن
autre fois acquit
قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
sentencing
رای دادن محکوم کردن
foredoom
ازپیش مقدر یا محکوم کردن
I had no choice ( alternative ) but to marry her .
محکوم بودم که با اوازدواج کنم
sentence
رای دادن محکوم کردن
self condemnation
محکوم ساختن نفس محکومیت وجدایی
We lost the case . We were convicted.
دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
death watch
پاسبان کسیکه محکوم بمرگ است
mugged
کتک زدن عکس شخص محکوم
debt of record
بدهی قانونی record of court محکوم به
mugs
کتک زدن عکس شخص محکوم
mug
کتک زدن عکس شخص محکوم
mugging
کتک زدن عکس شخص محکوم
Rudbar
شهر رودبار
[این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
The court condemned the murderer to life imprisonment .
دادگاه قاتل را ره حبس ابد محکوم کرد
Everybody condemned his foolish behaviour .
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
pillorying
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
sisyphus
سیسیفوس که محکوم به غلتاندن سنگی بروی کوه بود
zara design
نقش محرمات
[قدیمی ترین نقش شناخته شده فرش بصورت ساده و نوارهای موازی در طول فرش بافته می شود.]
jijim
[cicim]
جاجیم
[دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
flying dutchman
ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
persistent offender
مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
self condemned
محکوم شده توسط نفس خود مقصر نزد وجدان خویش
preventive detention
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
Fustat rug
فرش فسطاط
[فرش فسطاط پس از آزمایش کربن قدیمی ترین فرش دنیا بعد از پازیریک شناخته شده و به قرن هفدهم میلادی نسبت داده می شود.]
bill of attainder
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
receiver
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
ticket of leave
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
distresses
توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
distress
توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
receivers
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
khamseh
خمسه
[در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
queried
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
finable
جریمه دار محکوم بدادن جریمه سزاوارجریمه
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
brian kellogg
پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
deportee
محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
deportees
محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
quarter session
محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
adjudged
داوری کردن محکوم کردن
adjudges
داوری کردن محکوم کردن
adjudging
داوری کردن محکوم کردن
attainder
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
lifers
محکوم به حبس ابد حکم حبس ابد
lifer
محکوم به حبس ابد حکم حبس ابد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com