English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
Other Matches
firing circuit مدار چاشنی مدار انفجار
duplex مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplexes مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
unclocked مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
dipneedle circuit مدار حساس مغناطیسی
detecting circuit مدار حساس مین
low energy power circuit مدار قدرت جریان ضعیف
amplifiers مدار الکترونیکی که قدرت یک سیگنال را افزایش میدهد
amplifier مدار الکترونیکی که قدرت یک سیگنال را افزایش میدهد
looks زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looked زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
look زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
phase shift circuit مدار تغییر فاز
surging تغییر ناگهانی و موقتی ولتاژبا جریان در یک مدار
nonlinear مدار الکترونیکی که خروجی آن نسبت به ورودی خط ی تغییر نمیکند
DSP مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
combined influence mine مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
chemical horn مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
sense probe مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
explosive energy قدرت انفجار
explosive force قدرت انفجار
modulator مدار الکترونیکی که سیگنال را طبق سیگنال اعمال شده تغییر میدهد
tnt equivalent معادل با قدرت انفجار تی ان تی
tentacle شاخک حساس ریشه حساس
tentacles شاخک حساس ریشه حساس
explosive train مدار انفجار مسیر انفجار
detonating cord مدار چاشنی
yield قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yielded قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yields قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
surge یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
acoustic circuit مدار عکس العمل انفجار صوتی
implosion weapon جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
empowers صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
tuned circuit مدار میزان شده
combined circuit مین مجهز به مدار عامل مرکب
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
creativeness قدرت خلاقه قدرت ابداع
jerks میزان تغییر شتاب
strain rate میزان تغییر شکل
jerk میزان تغییر شتاب
jerking میزان تغییر شتاب
jerked میزان تغییر شتاب
pinning یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
frequency tolerance میزان تغییر مجاز فرکانس
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
columnar transposition تغییر محل یک عامل در یک ستون
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
deformation due to tangential force تغییر شکل مربوط به عامل مماسی
images برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر
image [برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر]
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
gradients درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
gradient درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
velocity gradiant میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
powder train مدار خرج مدار باروت
machine address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
absolute address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
end strings نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
transition عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
scroll میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
scrolls میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
firing mechanism چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changing تغییر کردن تغییر دادن
changes تغییر کردن تغییر دادن
changed تغییر کردن تغییر دادن
change over تغییر روش تغییر رویه
change تغییر کردن تغییر دادن
combination influence مکانیسم عامل مرکب
sensitive clay رس حساس
alive حساس
key <adj.> حساس
exquisite حساس
vigilant حساس
critical حساس
activator حساس گر
prominent حساس
sensate حساس
passible حساس
sharp nosed حساس
ticklish حساس
sensitive حساس
delicate حساس
sensor حساس
acute حساس
tender حساس
tendered حساس
tenderest حساس
elastic حساس
elastic demand حساس
tendering حساس
techy حساس
susceptive حساس
sentimental حساس
feisty حساس
supersensitive حساس
thin skinned حساس
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
perceptive حساس و باهوش
sensitised حساس شدن
tenderizing حساس کردن
tenderizes حساس کردن
insensitivity غیر حساس
tenderized حساس کردن
tenderize حساس کردن
sensitises حساس کردن
sensitively بطور حساس
senseful خیلی حساس
jumpy بیقرار حساس
insensitive غیر حساس
overstrung خیلی حساس
insensible غیر حساس
sensitised حساس کردن
pixilated خیلی حساس
hyperaesthetic زیاده از حد حساس
tenderising حساس کردن
tenderises حساس کردن
key terrain زمین حساس
sensitising حساس شدن
sensitize حساس کردن
sensitizing حساس کردن
kittle هوشیار حساس
sensitize حساس شدن
sensitizing حساس شدن
sensitized حساس کردن
sensitized حساس شدن
mimosa گیاه حساس
tenderised حساس کردن
palpi شاخک حساس
it touched him on the raw بنقطه حساس
key position شغل حساس
keop soo نقاط حساس
sensitises حساس شدن
sensitising حساس کردن
sensitizes حساس شدن
sensitizes حساس کردن
supersensitive فوق حساس
gleg حساس باهوش
starker حساس سفت
stark حساس سفت
tenderest حساس بودن
tender حساس بودن
hygrosensitive حساس به رطوبت
critical position پوزیسیون حساس
critical mass توده حساس
starkest حساس سفت
starkly حساس سفت
a sensitive subject [topic] موضوعی حساس
feelingly بطور حساس
tendered حساس بودن
supersensitive حساس شده
elastic supply عرضه حساس
tendering حساس بودن
skinless خیلی حساس
critical item اماد حساس
sensory nerves پیهای حساس
sensitive plant گیاه حساس
key points نقاط حساس
sensitive zone منطقه حساس
sensitization حساس سازی
vibrissa موی حساس
sensitization حساس کردن
high strung بسیار حساس
sensitizer حساس کننده
critical facility تاسیسات حساس
sensitization حساس شدن
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
touch panel صفحه حساس به تماس
tender minded دارای فکر حساس
tentacular شبیه شاخک حساس
tentacular دارای شاخک حساس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com