Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
integrate logic circuit
مدار منطقی مجتمع
Other Matches
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
paged address
مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
integrated circuit
مدار مجتمع IC
integrate circuit
مدار مجتمع
i.c.
مدار مجتمع
integrated circuit
مدار مجتمع
microcircuit
مدار مجتمع پیچیده
medium scale integration
مدار مجتمع با دو قطعه
monolithic integrated circuit
مدار مجتمع یکپارچه
integrate magnetic circuit
مدار مغناطیسی مجتمع
microcontroller
مدار مجتمع که حاوی CPU
integrate circuit technology
مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
integrate semiconductor circuit
مدار نیمه هادی مجتمع
logic circuit
مدار منطقی
parallels
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
parallelling
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
speeches
مدار مجتمع با صوت تولید شده .
paralleling
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
speech
مدار مجتمع با صوت تولید شده .
parallel
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
paralleled
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
parallelled
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
jumbo chip
مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
music chip
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
substrate
ماده اصلی که روی آن یک مدار مجتمع ایجاد میشود
microprocessor
مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
microprocessors
مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
metal oxide semiconductor
طراحی مدار مجتمع و روش ساخت با استفاده جفت تراتریستورهای p و n
vhsic program
Circuit Integration HighSpeed Very program برنامه مدار مجتمع بسیارسریع
integrate circuit transistor
ترانزیستور در مدار مجتمع ترانزیستور مجتمع
inhibit
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
pinout
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
inhibits
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
piggyback
اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا
piggybacks
اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا
dual
استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
dip
Package Line in Dual وسیلهای که روی ان یک مدار مجتمع نصب میشود بسته درون برنامه دو واحدی
dips
Package Line in Dual وسیلهای که روی ان یک مدار مجتمع نصب میشود بسته درون برنامه دو واحدی
gate
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gates
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
photo pattern generation
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
in circuit emulator
ای که وسیله یا مدار مجتمع را تقلید میکند و وارد یک سیستم جدید یا خطادار میشود برای بررسی صحت کار ان
mask
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
universal
مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
masks
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
flattest
بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
flat
بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
multi board computer
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
wafers
یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
wafer
یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
duplex
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplexes
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
implication
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material implication
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
conditional
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material conditional
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implies
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material consequence
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pin
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
powder train
مدار خرج مدار باروت
firing circuit
مدار چاشنی مدار انفجار
programmable logic array
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
one hook
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
colonies
مجتمع
colony
مجتمع
complex
مجتمع
complexes
مجتمع
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
assembled
مجتمع کردن
assemble
مجتمع کردن
assembles
مجتمع کردن
regroup
مجتمع شدن
integrated program
برنامه مجتمع
port complex
مجتمع بندری
regrouped
مجتمع شدن
cell assembly
مجتمع یاختهای
regroups
مجتمع شدن
integrates
مجتمع کردن
integrating
مجتمع کردن
integrate transmission line
خط انتقال مجتمع
integrate system
سیستم مجتمع
integrate
مجتمع کردن
integration
مجتمع سازی
integrate electronics
الکترونیک مجتمع
hardware
مدارهای مجتمع
integrate resistor
مقاومت مجتمع
biocinosis
مجتمع زیستی
tail clusters
ابگیرهای مجتمع
regrouping
مجتمع شدن
vector data aggregate
بردار اطلاعات مجتمع
integrate electronic component
قطعه الکترونیکی مجتمع
integrated data processing
پردازش داده مجتمع
integrated software
نرم افزار مجتمع
join up
مجتمع کردن هواپیماها
idp
پردازش داده مجتمع
integrate transmission system
سیستم انتقال مجتمع
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
commercial center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
small scale integration
مجتمع سازی در مقیاس کوچک
retail shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
large scale integration
مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
medium scale integration
مجتمع سازی در مقیاس متوسط
commercial center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
medium scale intergration
مجتمع سازی در مقیاس متوسط
retail park
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
very large scale integration
مجتمع سازی در مقیاس بسیار بزرگ
usli
مجتمع سازی درمقیاس ماوراء بزرگ
ultra large scale integration
مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
integrated accounting package
بسته پیش نوشته حسابداری مجتمع
logic
منطقی
argumentive
منطقی
dialectician
منطقی
dialectical
منطقی
logistic
منطقی
reasonable
منطقی
dialectic
منطقی
rational
منطقی
argumentative
منطقی
logical
منطقی
intralogical
منطقی
not
نه منطقی
logical trace
رد منطقی
generations
کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
crom
قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
base complex
مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
generation
کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
logical design
طرح منطقی
logical decision
تصمیم منطقی
logical design
طراحی منطقی
logical connector
رابط منطقی
logical connective
رابط منطقی
logicality
منطقی بودن
logical value
مقدار منطقی
logical value
ارزش منطقی
logical comparison
مقایسه منطقی
logical drives
گردانندههای منطقی
logical unit
واحد منطقی
logical symbol
علامت منطقی
logical cognition
شناخت منطقی
logical difference
تفاضل منطقی
non logical
غیر منطقی
logical sum
جمع منطقی
logical expression
مبین منطقی
logical not
نفی منطقی
logical not
نقص منطقی
logical fallacy
سفسطه منطقی
logical file
پرونده منطقی
logical file
فایل منطقی
logical operator
عملگر منطقی
logical instruction
دستورالعمل منطقی
consequence
نتیجه منطقی
logical operation
عمل منطقی
logical operation
عملکرد منطقی
logical reasoning
استدلال منطقی
nonsequitur
غیر منطقی
logical representation
نمایش منطقی
logical record
رکورد منطقی
logical record
مدرک منطقی
logical product
رکورد منطقی
paralogism
لغزش منطقی
logical operations
عملیات منطقی
consequences
نتیجه منطقی
logic device
دستگاه منطقی
syntaxic thought
اندیشه منطقی
logic diagram
نمودار منطقی
logic element
عنصر منطقی
syllogism
قیاس منطقی
consecution
نتیجه منطقی
logic error
خطای منطقی
logical error
خطای منطقی
logic function
تابع منطقی
logical function
تابع منطقی
logic gate
دروازه منطقی
logic gates
گیتهای منطقی
alu
واحدحسابی- منطقی
sorites
تسلسل منطقی
logic instruction
دستورالعمل منطقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com