Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
English
Persian
cross reference
مراجعه متقابل
cross-reference
مراجعه متقابل
cross-references
مراجعه متقابل
Search result with all words
cross reference
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
Other Matches
counteroffensive
تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial
یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance
اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
warsaw treaty
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
referral
مراجعه
briefless
بی مراجعه
recourse
مراجعه
referrals
مراجعه
look up
مراجعه
refers
مراجعه کردن
referred
مراجعه کردن
refer
مراجعه کردن
lookup table
جدول مراجعه
referable
مراجعه کردنی
sick call
مراجعه به بهداری
table look up
مراجعه به جدول
confer
مراجعه کردن
conferred
مراجعه کردن
conferring
مراجعه کردن
respect
مراجعه احترام
respects
مراجعه احترام
appellable
قابل مراجعه
lookup function
عمل مراجعه
recourse
مراجعه کردن به
references
مراجعه رجوع
confers
مراجعه کردن
without recourse
بدون حق مراجعه
reference
مراجعه رجوع
chains
مراجعه کنید به CATENA
haunts
خطور مراجعه مکرر
polls
مراجعه به اراء عمومی
polled
مراجعه به اراء عمومی
poll
مراجعه به اراء عمومی
rub out
مراجعه شود به GRASG
referenda
مراجعه بارا عمومی
haunt
خطور مراجعه مکرر
chain
مراجعه کنید به CATENA
references
مراجعه و رجوع کردن
referent
مورد مراجعه ارجاعی
referential
مورد مراجعه ارجاعی
referendums
مراجعه بارا عمومی
referendum
مراجعه بارا عمومی
res
مراجعه شود به Resolation
reference
مراجعه و رجوع کردن
plebiscites
مراجعه باراء عمومی
supra
بفوق مراجعه شود
vide supra
مراجعه شود به بالا
vide infra
مراجعه شود به زیر
turn to
عطف توجه مراجعه
plebiscite
مراجعه باراء عمومی
referred
مراجعه کردن بازدید مجدد
refers
مراجعه کردن بازدید مجدد
disc
مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
discs
مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
refer
مراجعه کردن بازدید مجدد
rubber banding
مراجعه شود به GLASTIC BANDING
door step selling
فروش از طریق مراجعه به خانوارها
to resort to referendum
بافکار عمومی مراجعه کردن
open court
دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
pollsters
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
dynamically
مراجعه به دادهای که میتواند تغییر کند
pollster
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
electronically
مراجعه به دستورات بااستفاده از روشهای الکترونیکی
dynamic
مراجعه به دادهای که میتواند تغییر کند
opposing
متقابل
interactional
متقابل
reciprocal
متقابل
reciprocative
متقابل
polar
متقابل
correspounding
متقابل
opposed
متقابل
counter
متقابل
countering
متقابل
mutual
متقابل
interactive
متقابل
countered
متقابل
returns
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
returning
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
filing system
روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
returned
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
histories
یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند
referee in case of need
داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
rogation
تصویب قانون بوسیله مراجعه باراء عمومی
return
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
unshielded twisted pair cable
مشابه 10294. مراجعه شود به CATEGORY CABLE
take medical a
به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید
history
یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند
reference librery
کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
mutual conductance
رسانایی متقابل
transconductance
رسانایی متقابل
grid anode transconductance
رسانایی متقابل
countered
ضربت متقابل
countermine
توط ئه متقابل
countering
ضربت متقابل
harmonic mean
اعداد متقابل
back pressure
فشار متقابل
antitype
نوع متقابل
eclipsed form
شکل متقابل
counterattack
حمله متقابل
cross feed
خورد متقابل
counterbid
پیشنهاد متقابل
cross bill
شکایت متقابل
counterclaim
دعوای متقابل
counterclaim
ادعای متقابل
counterclaim
دعوی متقابل
countermeasure
اقدام متقابل
countermeasures
اقدامات متقابل
cross action
دعوی متقابل
counterwork
عمل متقابل
countervailing credit
اعتبار متقابل
counterpawn
پیاده متقابل
counterrevolution
انقلاب متقابل
counterpoise
سیم متقابل
counteraction
اقدام متقابل
counter transference
انتقال متقابل
crosstalk
مکالمه متقابل
crossecheck
بررسی متقابل
counter propaganda
تبلیغ متقابل
counter attraction
کشش متقابل
counter claim
دعوی متقابل
counter credit
اعتبار متقابل
counter current
جریان متقابل
counter fire
اتش متقابل
counter gambit
گامبی متقابل
counter offensive
پدافند متقابل
counter offensive
حمله متقابل
counter offer
پیشنهاد متقابل
counter offer
عرضه متقابل
counter purchase
خرید متقابل
cross purpose
قصد متقابل
cross index
شاخص متقابل
counter trade
تجارت متقابل
counterpoise
وزنه متقابل
counter
ضربت متقابل
reciprocal
عمل متقابل
cross-reference
ارجاع متقابل
cross-references
ارجاع متقابل
set off
دعوی متقابل
interrelationship
رابطه متقابل
interrelationships
رابطه متقابل
cross check
بررسی متقابل
cross-check
بررسی متقابل
cross-checked
بررسی متقابل
cross-checking
بررسی متقابل
interdependence
اتکاء متقابل
interdependence
وابستگی متقابل
retaliation
عمل متقابل
reciprocity
عمل متقابل
cross reference
ارجاع متقابل
mutual
متقابل یا متقابله
reciprocal
متقابل معکوس
counter-measures
اقدام متقابل
counter-measure
اقدام متقابل
recrimination
اتهام متقابل
recrimination
تهمت متقابل
recriminations
اتهام متقابل
recriminations
تهمت متقابل
interplay
اثر متقابل
transinformation
اگاهی متقابل
interaction
اثر متقابل
interaction
کنش متقابل
interaction
عمل متقابل
inter play
اثر متقابل
transfer characteristic
مشخصه متقابل
mutual characteristic
مشخصه متقابل
mutual assistance
کمک متقابل
m
القاگری متقابل
logrolling
همکاری متقابل
iteraction
عمل متقابل
proportional
متقابل یا هماهنگ
cross-checks
بررسی متقابل
intervisibility
دید متقابل
interrelation
رابطه متقابل
interdependency
اتکاء متقابل
intercorrelation
همبستگی متقابل
interaction curve
خم کنش متقابل
mutual consistency
سازگاری متقابل
mutual terms
شرایط متقابل
mutual relationship
رابطه متقابل
opposite phase
فاز متقابل
mutual induction
القای متقابل
reciprocal trading
مبادله متقابل
mutual inductance
القاگری متقابل
reciprocation
عمل متقابل
mutual energy
انرژی متقابل
refer to drawer
بحواله کننده مراجع شود بکشنده مراجعه کنید
electrostatic
مراجعه به وسایلی با استفاده از خصوصیات بار الکتریکی اشیا
social interaction
کنش متقابل اجتماعی
cross fire
اتش گلوله متقابل
cross reference table
جدول ارجاع متقابل
greco counter gambit
گامبی متقابل گرکو
scandinavian defence
دفاع متقابل مرکزی
intervisibility
قابلیت دید متقابل
cross magnetizing
میدان مغناطیسی متقابل
intract
عمل متقابل کردن
visual interaction
کنش متقابل بصری
differential field winding
سیمپیچ اهنربایی متقابل
crossfertilize
لقاح متقابل کردن
repost
ضربه متقابل زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com